arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۱۰۹۷۰
تاریخ انتشار: ۰۲ : ۰۰ - ۱۶ فروردين ۱۴۰۰

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه، پنج‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۲۴۶؛ کار زیادی داشتم از هر قبیل، الی چهار به غروب مانده کاغذخوانی و غیره داشتم

کار زیادی داشتم از هر قبیل. ادیب‌الملک و غیره بودند. الی چهار به غروب مانده کاغذخوانی و غیره داشتم. بعد رخت پوشیده سوار شدم، قدری در باغ گردش کرده، از آن‌جا رفتم بیرون. اسب شجاع‌الملکی بازی می‌کرد. پیاده شده اسب رجب را سوار شدم. راندیم برای چمن موش دوپای پارسالی. آن‌جا رسیدیم؛ توی چمن چای [و] کاهو خوردیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح هوا ابر و بد بود. در منزل ماندیم، کار زیادی داشتم از هر قبیل. ادیب‌الملک و غیره بودند. الی چهار به غروب مانده کاغذخوانی و غیره داشتم. بعد رخت پوشیده سوار شدم، قدری در باغ گردش کرده، از آن‌جا رفتم بیرون. اسب شجاع‌الملکی بازی می‌کرد. پیاده شده اسب رجب را سوار شدم. راندیم برای چمن موش دوپای پارسالی. آن‌جا رسیدیم؛ توی چمن چای [و] کاهو خوردیم. محقق، عکاس‌باشی، آقا علی، ادیب‌الملک، پسر محمدتقی‌خان، میرزا علی‌نقی، سیاچی، غلام‌بچه‌ها همه بودند. دَهباشی، آقا دایی، یوسف و غیره و غیره. قدری غلام‌بچه‌ها بازی کردند کُشتی گرفتند؛ بعد دویدند. دَهباشی و غیره دویدند. بعد گفتم حسینعلی با پسر محمدتقی‌خان کُشتی بگیرند. تا گرفتند، پس محمدتقی‌خان پُرزوری زمین خورد، حسینعلی هم روی او افتاد. یک بار پسر محمدتقی‌خان گفت: «کور شدم» برخاست، خون می‌آمد از سرش. معلوم شد سر حسینعلی ابروی او را شکافته است پُرزور. میرزا علی‌نقی برد آن طرف ابرو را دوخت. بردند شهر. سر حسینعلی هم درد گرفته بود.

عکاس‌باشی امروز می‌گفت: ... [این پارگراف حذف شد].

اسب بوینی یوغون پریروز مرده است.

خلاصه آمدیم منزل. شب را هم بعد از شام بیرون نیامده، بالای مهتابی اندرون بودم. زن‌ها بودند. یوسف روی پشت‌بام اندرون قدیم آتش‌بازی می‌کرد. بعد خوابیدیم. انیس‌الدوله بله شد.

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۱۲۹ و ۱۳۰.

برچسب ها: ناصرالدین شاه
نظرات بینندگان