arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۱۲۸۳
تاریخ انتشار: ۴۸ : ۱۲ - ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۱

داريوش مهرجويي: اينگونه پيش برود، آينده فيلم‌سازي اميدواركننده نخواهد بود

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

داريوش مهرجويي همزمان با اكران جديدترين ساخته‌ي سينمايي‌اش «نارنجي‌پوش» در گفت‌‌وگويي با خبرنگار سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره‌ي وضعيت اين‌روزهاي سينماي ايران سخن گفت و از اينكه به فيلم «بيا تا برويم» پروانه ساخت نداده‌‌اند هم گلايه كرد.

ايسنا ـ ارزیابی‌تان از شرایط اکران «نارنجی پوش» چیست؟ با توجه به اینکه فیلم شما پس از حاشیه‌های که در اکران «گشت ارشاد» بوجود آمد و باعث توقف آن شد، به نمایش درآمده است...

مهرجویی: مسوولان سینمایی باید پای امضاها و مهرهایی که برای پروانه نمایش و ساخت فیلم‌ها می زنند، بایستند و به نظر و آرای هیات نظارتی که به فیلم‌ها پروانه ساخت و نمایش می‌دهند، احترام بگذارند. اگر قرار باشد این شرایط اینگونه ادامه یابد وزارت ارشاد و نظارت بر سینما هم بی‌معنی و تهی از اراده و مسئولیت می‌شود. آن وقت باید مسئولیت را به همان‌ها که مدام اعتراض می‌کنند و حرف‌شان را هم به کرسی می‌نشانند منتقل نمود تا آن‌ها پروانه ساخت و نمایش صادر کنند. این شرایط چند بار در سال‌های دور و نزدیک برای من هم اتفاق افتاده است، فیلم «سنتوری» ، «بانو» ، «مدرسه‌ای که می رفتیم»، «گاو»، «دایره مینا» و «پستچی» همه گرفتار همین معضل شدند. عدم قبول مسئولیت از جانب امضاکنندگان و مهرزنندگان پروانه‌های ساخت و نمایش و بی‌اعتنایی و بی تفاوتی نسبت به سرمایه‌های معنوی و هنری که به پای این فیلم‌ها ریخته شده.

ايسنا ـ چرا بعد از «سنتوری» از تم فیلم‌هایی با فضای تلخ اجتماعی فاصله گرفتید؟

مهرجویی: «سنتوری» فیلم شومی بود. با توجه به حاشیه‌هايی که برای آن بوجود آمد، درست شب اکران فیلم جلوی نمایشش را گرفتند و توزیع قاچاقی و غیرقانونی سی.دی آن باعث شد که همه‌ی مردم دنیا آن را ببینند و سودش به جیب دیگران بریزند. این فیلم حتی باعث شد یکی از تهیه‌کنندگان آن به خاطر فشار حاکی از دیون خود از دنیا برود...

ايسنا ـ خیلی از منتقدان و صاحب‌نظران وقتی فیلمی از شما و نسل شما اکران می‌شود، فیلم جدیدتان را در مقایسه با فیلم‌های قبلی‌تان نقد می‌کنند، آیا شما هم علاقه‌مند هستید شما را با دیگر کارهای‌تان بسنجند؟

مهرجویی: نه من ترجیح می‌دهم با توجه به تئوری «مرگ مولف» رولان بارت و سایر پست مدرنیست‌ها به فیلم و آثار هنری نگاه کنند. تفاسیر و تعابیر فرامتنی که مثلا چقدر زندگی خصوصی مولف یا آثار دیگرش نسبت به این اثر در خلق آن موثر بوده و این که آیا این فیلم شبیه کارهای قبلی است یا عوض شده و... این نوع نگاه چیزی به دانش و معرفت خواننده اضافه نمی‌کند.

منتقد نباید فقط داستان فیلم را تعریف بکند و بگوید که این فیلم نسبت به فیلم‌های قبلی سقوط کرده (که معمولا سقوط در کار است نه الزاما صعود) و یا از کار درنیامده. منتقد باید به خود متن خیره شود و آن را نسبت به منطق خود داستان و مضمونی که در کار است نقد و بررسی کند. این که متن چه می‌خواهد بگوید و چطوری آن را گفته است و چه هنری و چه شکل زیباشناختی در ارائه آن بکار رفته است. منتقد در واقع رابط بین تماشاچی و متن است و باید طوری متن را تحلیل کند که به درک تماشاچی از آن کمک کند. همین که منتقد این متن و این فیلم را جهت نقد و تحلیل و بررسی برگزیده خود نشانه آن است که چیز به درد بخوری در آن یافته است. چه اگر کار از بیخ و بن مهمل و مزخرف بود نمی‌باید میان این همه گزینه این یکی را انتخاب می کرد تا دق دلی خود را سر متن و مولف آن در آورد. این گونه نقد که متاسفانه روز به روز هم بیشتر می‌شود بیشتر بیان نوعی بیماری روانی منتقد و نفرت او ازسینما و هنر بطور کلی است. این روند نشان دهنده‌ی شکافی است که میان منتقد و تماشاگر به وجود آمده است... باید دانست که تماشاچی ما با تماشاچی 20، 30 سال قبل فرق کرده و بسیار نسبت به مدیوم سینما باسواد و موشکاف و دقیق‌تر شده است.

ايسنا ـ برخی انتظار دارند همچنان از شما هامون، لیلا و اجاره نشین‌ها ببینند!

مهرجویی: من که دوست ندارم مدام خودم را تکرار کنم. ولی با کمی دقت و موشکافی می‌توان تم و مضمون بکاررفته در «هامون» یعنی درگیری شخصیت اصلی با یک بحران عاطفی، روانی، فکری را در فیلم‌های بانو، سارا، پری، لیلا، درخت گلابی، میکس و حتی همین «سنتوری» که قبل از «نارنجی پوش» درآمد، دید. خب این‌ها به اصطلاح واریاسیون روی همان تم بیگانگی و از دست دادن آمال و ایده‌آل‌هاست و تجربه تلخ و دردآور فرایند فردانیت یا تفرد است. بد نیست بدانید که مرحوم خسروشکیبایی به هنگام دیدن فیلم «سنتوری» در یک جلسه خصوصی مدام گریه می‌کرد و بهرام رادان را می‌بوسید و می گفت این یک هامون دیگر است. بفرما...

ايسنا ـ با بازخورد تماشاگران پس از دیدن «نارنجی پوش» مواجه شدید؟

مهرجویی: بله، فیلم تاثیرگذار است. مخصوصا روی آن‌ها که گرفتار همین معضل آشغال زدایی هستند. اتفاقا از طرف ‌کارکنان سینما که نظافت سالن بر عهده آنهاست پیغام فرستاده‌اند که باید از آقای مهرجویی خیلی تشکر کرد، چون کار ما را ، یعنی نظافت سالن را، کم کرده است. الان تماشاگران پس از دیدن فیلم، ظروف و نوشیدنی‌هایشان را دستشان می گیرند و تا بیرون سینما با خود می برند و به دنبال ظرف آشغال می‌گردند.

ايسنا ـ آیا به دلیل برچسب‌های سفارشی که به فیلم «نارنجی پوش» زدند، سکانس نهایی را در اکران عمومی حذف کردید؟

داریوش مهرجویی: «نارنجی پوش» فیلم سفارشی نیست بلکه انعکاس و بیانگر دغدغه‌ی چندین ساله‌ی من است. سال‌هاست که درگیر وضعیت پاکیزگی محیط زیست‌ام و دلم می‌خواست این حس و دغدغه را زمانی در فیلمی به تصویر بکشم. بنابراین همه شایعات سفارشی بودن بی‌اساس و دروغ است. صحنه آخر هم به این دلیل حذف شد که خوب درنیامده بود.

ايسنا ـ اما شهرداری بر روی فیلم سرمایه گذاری کرده است!

مهرجویی: بعد از اینکه سناریو را با همکاری خانم محمدی‌فر نوشتیم و به جریان تولید انداختیم، به دنبال سرمایه‌گذار می‌گشتیم. شهرداری و سایر سرمایه‌گذاران پس از آن که فیلم‌نامه کامل نوشته شد و فیلم پروانه ساخت گرفت وارد صحنه تولید شدند. «نارنجی پوش» نقدی بر وضعیت اسف‌بار محیط زیست و کوتاهی و بی‌تفاوتی برخی مسوولان است، پس چگونه می‌تواند، سفارشی باشد؟ این فیلم علاوه بر سازمان محیط زیست مقصر اصلی در آشغال‌زایی و آلوده کردن محیط زیست را مردم می‌داند که هنوز فرهنگ تمیز نگه‌داشتن شهرها و جاده‌ها و مناظر زیبای طبیعی را نیاموخته‌اند و نسبت به زیبایی و تمیزی محیط زندگی خود بی‌تفاوت و خنثی و حتی خشن و ویرانگرند.

ايسنا ـ ایده و طرح ساخت «نارنجی پوش» را از چه مقطعی در ذهن داشتید؟

مهرجویی: از زمان ساخت «طهران طهران» موضوع و ایده‌ی آن را در نظر داشتم که طرح خانم محمدی فر بود. حتی می‌خواستیم در همان مقطع آن را بسازم اما احساس کردم در آن زمان در حال و هوای ساخت «نارنجی پوش» نیستم.

ايسنا ـ پس چرا سکانس نهایی را که شهردار با کمک مردم درحال آشغال‌زدایی است، در اکران عمومی حذف کردید؟

مهرجویی: از ابتدا ایده‌ای که برای سکانس نهایی و بعد از بازگشت زن به بیمارستان در ذهن داشتم این بود که، یکسری سکانس‌های محو و رویایی نشان بدهم که از بالا و از هلی کوپتر گرفته شده تا ببینیم رویا و آرزوی «حامد» گرچه به صورت ایده‌آلی و آرمانشهری به نحوی عملی شده و تحقق یافته است. به هر حال تعداد زیادی نارنجی پوش ها را می‌دیدیم که دارند آشغال‌ها جمع می کنند. از دو طرف جاده‌ها، از ساحل دریا، از کناررودخانه، از عمق جنگل. آشغال‌هایی که دو، تا سه هزار سال طول می‌کشد تا تجزیه شوند و از بین بروند و با این حال باز هم مردم آشغال می‌ریزند.

ايسنا ـ چرا پس این سکانس را نگرفتید؟

مهرجویی: این سکانس را نتوانستیم عملی کنیم چون خیلی پرخرج مي‌شد و توان مالی پروژه اجازه نمی‌داد. البته ابتدا قرار نبود شهردار ظاهر شود. می‌خواستم یک پرسوناژ خیرخواه را نشان دهم. حتی با عزت الله انتظامی هم صحبت کردم که نقش این پرسوناژ را بازی کند ولی ایشان به دلیل شرایط جسمانی بااینکه علاقه داشت، نتوانست حضور یابد. به هرحال آن صحنه رویایی که گویا آرزوی «نارنجی پوش» است كه تحقق پیدا کرد، عملا درنیامد و ما فقط توانستیم بیرون شهر در صحرا و با تعداد کمتری این سکانس را بگیریم.

ايسنا ـ پس از این سکانسی که گرفتید راضی نبودید...

مهرجویی: نه اصلا راضی نبودم. چون آن حال و هوای رویایی و آرمان شهری درنیامده بود. مسئول تروکاژ هم نتوانست با آن فرصت کم کاری صورت دهد. بنابراین در اکران عمومی آن را درآوردیم و الان فیلم بهتر تمام می‌شود. الان دیگر از آن صحنه خبری نیست و با واقعیتی روبرو هستیم که واقعی‌تر است. چون آشغال‌ها همچنان وجود دارند و خواهند بود.

ايسنا ـ مسوولان مرتبط با وضعیت محیط زیست فیلم را دیده‌اند؟

مهرجویی: به گمانم آنها اصلا خبر ندارند که چنین فیلمی اکران شده. چون به کارهای روزمره‌شان بیشتر مشغولند. اگر غیر از این بود لابد واکنشی نشان می‌دادند. ولی همان طور که نسبت به جنگل عباس آباد و انبوه آشغال‌ها و کنار دریاها و جاده‌ها بی‌تفاوتند نسبت به این فیلم هم همچنان خنثی و بی‌تفاوت مانده‌اند.

ايسنا ـ از فیلم بعدی تان چه خبر؟ «بیا تا برویم» ؟

مهرجویی: منتظر پروانه ساخت «بیا تا برویم» بودیم که گویا رد شده.... رد شدن پروانه ساخت این فیلم بسیار باعث حیرت من است. چون فیلم مضمونی عرفانی و دینی و فلسفی دارد و چند تن از مسئولین مثل آقای مهدی ارگانی بسیار با آن موافقند و همیشه از من می‌پرسند چرا دست به کار ساخت آن نمی شوم... واقعا خیلی جالب است که در جشنواره فجر سال گذشته هیات داوران جایزه مهم فیلم دینی «بین الادیان» را به فیلم «نارنجی پوش» دادند ولی الان نمی‌گذارند من فیلم دینی بسازم و از نظر آقایان فیلم نامه دینی و فلسفی من مردود است. خیلی دوست دارم ببینم چه کسی سناریوی من را خوانده و رد کرده؟ اصلا اعضای این شورای پروانه ساخت چه کسانی هستند و فیلم‌نامه‌ها را از چه منظری می‌خوانند؟ من فکر می‌کنم بعد از این همه سال فیلم ساختن بهتر از هر کس دیگری می‌دانم چه قصه و مضمونی مجاز است و چه قصه‌ای غیر مجاز.... الان شرایط تولید و جذب سرمایه،ارائه پروانه ساخت و پروانه نمایش و به طور کلی اکران فیلم‌ها با وضعیت نامناسب و مغشوشی روبروست. نوعی ناامنی و بی‌نظمی تولیدکنندگان و پخش کننده‌ها و صاحبان سینما و استودیوها را تهدید می کند. «خانه سینما» هم که تعطیل شده و مدیریت امور کلا به دست معاونت سینمایی افتاده.

ايسنا ـ پیشنهادتان برای این شرایط چیست؟

مهرجویی: مسوولان سینمایی کارها را به بخش خصوصی واگذار کنند. درست نیست که خودشان وام‌های کلان به خودی‌ها بدهند، خودشان تولید کنند و در فستیوال خودشان نشان دهند و به آن‌ها جایزه هم بدهند و بعد بهترین اکران را هم برایش درنظر بگیرند. به هرحال اگر شرایط اینگونه پیش برود، آینده فیلم سازی چندان روشن و امیدوارکننده نخواهد بود. باید به بخش خصوصی احترام گذاشت و از آن حمایت کرد. وظیفه وزارت ارشاد نظارت و کمک به تولید فیلم و حمایت از آن است. نه این که مانع بتراشند و باعث بیکاری و بطالت قاطبه فیلمسازان بخش خصوصی شوند.

ـ از «مرد اسباب بازی فروش» چه خبر؟

مهرجویی: «مرد اسباب بازی فروش»، یک سناریوی 110 صفحه‌ای است که قراربود به شکل سه بعدی آن را کار کنیم که هنوز به جایی نرسیده. متن «مرد اسباب بازی فروش» را هم با خانم محمدی فر نوشته‌ام و تهیه کننده‌اش هم خودم هستم.

نظرات بینندگان