نشنال اینترست نوشت: با وجود نقص اساسی سازمان ملل متحد و بروز تفرقه در سازمانهای منطقه ای، چه ساختارهایی میتوانند به طور موثر صلح و امنیت را ارتقا دهند و در نتیجه منافع ایالات متحده را پیش ببرند؟ ائتلافهای ارادی یک جایگزین موثر هستند.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: رئیس جمهور جو بایدن به شدت از همکاریهای بین المللی برای رسیدگی به چالشهای جهانی و پیشبرد منافع ایالات متحده حمایت میکند. اما وقتی بایدن در مدیریت بحران شکست بخورد، باید چه کار کند؟ در حالی که ائتلافهای ارادی جایگزین موثری برای سازمان ملل متحد و سازمانهای منطقهای هستند، اما در شرایط اضطراری بین المللی که به صورت ناپایدار و سریع اتفاق میافتند، غیرقابل پیش بینی هستند. چه زمانی برای ایالات متحده سودمند خواهد بود که بر ائتلافهای ارادی به عنوان جایگزینی برای دیپلماسی سنتی چندجانبه تمرکز کند؟
سازمان ملل متحد بخشی از نظم بین المللی مبتنی بر قوانین است که در نیمه دوم قرن بیستم پدید آمد. بر اساس مقدمه منشور سازمان ملل متحد، این نهاد به منظور نجات نسلهای بعدی از آفت جنگ تأسیس شد. این سازمان به دنبال جلوگیری از گسترش اختلافات به جنگ، برقراری صلح در پی وقوع درگیریهای خشونت آمیز و ترویج صلح پایدار در جوامع پس از جنگ است. آژانسهای بشردوستانه و توسعهای سازمان ملل مانند کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان و صندوق اضطراری کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) در نقاطی از جهان که بدترین شرایط را دارند، کارهای شگفت انگیزی انجام میدهند.
وجود سازمان ملل متحد ضروری است، اما نقص دارد. شورای امنیت سازمان ملل متحد (مسئول صلح و امنیت بین الملل) سیاسی شده است. نه روسیه و نه چین که به عنوان اعضای دائم شورای امنیت از حق وتو برخوردار هستند، از اصلاحاتی که میتواند قدرت و نفوذ آنها را کمرنگ کند، حمایت نمیکنند. شورای امنیت سازمان ملل متحد در شکل کنونی خود عدم توازن قدرت را نهادینه کرده و فاقد مشروعیت است. شورای امنیت قبرستان دیپلماسی بین المللی در دوران جنگ سرد بود. روابط غم انگیز بازگشته است و اثربخشی این سازمان جهانی را تضعیف میکند.
هنگامی که سازمان ملل به بن بست برسد به سازمانهای منطقهای مراجعه میکند. به عنوان مثال، شورای آتلانتیک شمالی، بازوی سیاسی ناتو، هنگامی که روسیه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد را مبنی بر اجازه برای انجام کلیه اقدامات لازم به منظور جلوگیری از نسل کشی صربستان در کوزوو مسدود کرد، حملات هوایی را مورد تأیید قرار داد.
ناتو میتواند کمک کننده باشد، اما درمانی برای بحرانهای جهانی به شمار نمیرود. با پیامهای ضد و نقیض دونالد ترامپ و انتقادات مداومی که از این سازمان داشت، اثر بخشی آن کاهش یافت. سازمانهای بین المللی زمانی ناتوان میشوند که اعضا به جای اجماع بین المللی به فکر منافع ملی خود باشند.
ناتو با بحران وجودی روبرو است. ترکیه، یکی از اعضای آن، درخواستهای آمریکا را نادیده گرفت و موشکهای اس ۴۰۰ از روسیه خریداری کرد. اقدام ترکیه یک سوال مهم را مطرح کرد و آن اینکه اگر ناتو به تشدید عملیات نظامی روسیه در شرق اوکراین پاسخ دهد، آنکارا به ناتو میپیوندد یا مسکو؟
اتحادیه اروپا نیز به طور مشابه از هم گسسته است. این اتحادیه دارای قدرت اقتصادی است، اما برای اتخاذ یک سیاست مشترک دفاعی و امنیتی ضعیف عمل کرده است. به عنوان مثال، اتحادیه اروپا نقش میانجیگری را بین کوزوو و صربستان برای به رسمیت شناختن متقابل یکدیگر انجام داده است، اما پنج نفر از اعضای آن از به رسمیت شناختن کوزوو خودداری کرده اند. اختلافات داخلی، اقتدار و اثربخشی اخلاقی اتحادیه اروپا را از بین میبرد.
سازمانهای بین المللی که پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شده اند با ساختارهای قدرت امروز مطابقت ندارند. حال این سوال مطرح است که با وجود نقص اساسی سازمان ملل متحد و بروز تفرقه در سازمانهای منطقه ای، چه ساختارهایی میتوانند به طور موثر صلح و امنیت را ارتقا دهند و در نتیجه منافع ایالات متحده را پیش ببرند؟ در پاسخ میتوان گفت که ائتلافهای ارادی یک جایگزین موثر به نظر میرسند.
ائتلافهای ارادی که نشان دهنده تنوع چند جانبه گرایی است، اقدامات موقتی کشورهایی را توصیف میکند که بر اساس منافع مشترک به یکدیگر نزدیک میشوند. ائتلاف در واقع یک نیروی چند برابر کننده است که نفوذ هر کشور را از طریق همکاری با سایر کشورها افزایش میدهد.
چندین مثال مثبت و منفی وجود دارد. هنگامی که نیروهای مسلح اندونزی در سال ۱۹۹۹ به تیمور شرقی حمله کردند، استرالیا رهبری ائتلافی را بر عهده داشت که میخواستند این جزیره ویران شده را نجات دهند و استقلال خود را پیش ببرند. شورای امنیت سازمان ملل متحد در نهایت یک رویکرد مبتنی بر واقعیت را اتخاذ کرد و مداخله استرالیا را مورد تایید قرار داد. در حالی که کشورها در قالب ائتلاف ارادی منافع بیشتری را در تیمور شرقی پیش بردند، عکس آن در عراق رخ داد.
دولت بوش که نتوانست از حمله و اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ به نتیجهی دلخواه برسد، ائتلافی متشکل از کشورهایی که تمایل به حمایت از دستور کار بوش داشتند، ایجاد کرد. در مورد عراق، ائتلاف به افزایش توان اعضا منجر نشد و تنها انزوای آمریکا را در صحنه بین المللی به نمایش گذاشت.
تجربه نشان میدهد که ائتلاف ارادی کشورها شمشیری دو لبه است. وقتی دیپلماسی سنتی شکست بخورد، آنها میتوانند کارساز باشند. این ائتلافها همچنین هنگامی که نهادهای بین المللی نمیتوانند با یکدیگر متحد شوند، بین کشورهای همفکر اجماع ایجاد میکنند.
یک جنبه منفی نیز وجود دارد. ائتلافهای ارادی میتوانند با ارائه میانبر برای مشارکت جهانی اعضا، مشکلات بین المللی را تشدید کنند. ائتلافهای ارادی اشکال مختلفی دارند و باید با احتیاط زیادی از آنها استفاده شود. باید تلاش شود در تشکیل آنها به اصل "هیچ آسیبی نرسانید"، پایبند باشیم.
دولت بایدن نشان داد که آماده انجام کارهای سخت در عرصهی دیپلماسی با همکاری سازمان ملل و سازمانهای منطقهای است. اما وقتی این موسسات شکست میخورند، ایالات متحده به یک جایگزین نیاز دارد. سوال این است که چه زمانی ایالات متحده باید از ائتلافهای ارادی حمایت کند و برای تحریک آنها چه روندی را باید دنبال کرد؟
دولت بایدن متعهد است که برای پیشبرد اهداف جهانی خود با دوستان و متحدانش همکاری کند. در محیط پیچیده و مستعد درگیری امروز، ایالات متحده فرصت کافی برای تحریک ائتلافهای ارادی که پیرامون بحرانهای بین المللی شکل گرفته اند، دارد.
اگر این طور در نظر بگیریم که دیپلماسی نیازمند نوآوری مداوم است، گزینههای بیشماری در جعبه ابزار سیاست خارجی ایالات متحده وجود دارد. در پایان باید خاطرنشان کرد که یک رویکرد سیستماتیک که شامل گزینههای چند جانبه میشود، به تلاشهای ایالات متحده با هدف تأمین نظم جهانی انسجام بیشتری میبخشد.