arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۸۴۰۳
تاریخ انتشار: ۲۷ : ۲۰ - ۲۸ شهريور ۱۴۰۰
روزنامه‌گردی در «انتخاب»؛

قسمت ۷ / ۱۷۰۰ سال مالکیت ایران در بحرین

پول سیاهی که تا اکنون در آن جزیره موجود و در معاملات بازاری رواج دارد سکه‌ی کاشان و شیراز است... مساجد و حمامی که در بحرین می‌باشد بانی آن‌ها اهل شیراز بوده است نه اهل بحرین و عتوب، مساجد الان دایر و حمام بایر است و این طایفه‌ی اعراب عتوب در سنه‌ی ۱۱۹۷ بحرین را مسخر کرده تصرف نموده‌اند و در عهد سلطنت خاقان شهید آقا محمدخان اسکنه‌الله تعالی فی روضات‌الجنان پیش‌کشی و چیزی از بابت مال ایران می‌دادند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخی «انتخاب»؛ پول سیاهی که تا اکنون در آن جزیره موجود و در معاملات بازاری رواج دارد سکه‌ی کاشان و شیراز است... مساجد و حمامی که در بحرین می‌باشد بانی آن‌ها اهل شیراز بوده است نه اهل بحرین و عتوب، مساجد الان دایر و حمام بایر است و این طایفه‌ی اعراب عتوب در سنه‌ی ۱۱۹۷ بحرین را مسخر کرده تصرف نموده‌اند و در عهد سلطنت خاقان شهید آقا محمدخان اسکنه‌الله تعالی فی روضات‌الجنان پیش‌کشی و چیزی از بابت مال ایران می‌دادند. چنان‌که چند فقره عبدالله بن جابر حامل و عامل بوده می‌آورده تحویل می‌داده و در اوایل سلطنت خاقان مغفور رضوان‌جایگاه فتحعلی‌شاه طاب‌الله ثراه تا سنه‌ی ۱۲۱۸ نیز هر ساله تسبیح مروارید و اسب‌های عربی بسیار خوب و گلاب‌پاش که از مروارید تصنع‌کرده می‌ساختند به رسم پیش‌کش می‌آوردند و بعد از سنه‌ی مذکوره دیگر موقوف داشته نیاوردند. از جانب اولیای دولت به مرحوم حسینعلی میرزا فرمان‌فرمای مملکت حکم شد بحرین را مسخر سازند، مرحوم میرور صادق‌خان آقا، ولد رضاقلی‌خان قاجار، به سرداری تعیین و روانه فرموده بودند بحرین را تصرف کرده چندی اقامت داشت به سبب قلت استعداد و کثرت بی‌احتیاطی، حضرات اعراب ضعیف‌الحال او را دیده قوت گرفتند بغتتا [ناگهان]بر سر آن‌ها ریخته سردار طاقتِ خوارقات نبرد و پیکار در خود ندیده مراجعت، جان خود و قشون را سلامت به در برده. پس از چندی از این مقدمه گذشته در سنه‌ی ۱۲۳۹ یا یک سنه‌ی قبل و یا یک سنه بعد مره بعد اخری و کره بعد اولی از جانب امنای دولت حکم مستمر شد که در این فقره خود مرحوم فرمان‌فرما با قشون و جمعیت زیادی از شیراز حرکت نموده وارد وبر شدند که قریب بندر کنگان و از مضافات است به قله‌جات و سفاین از حکم بنادر فارس خواستند من‌جمله شیخ عبدالجلیل مشارالیه چند فروند بقله و بطیل که از خود مالک بود برداشته که در وبر شرفیاب حضور شود از قضایای اتفاقیه در عرض راه طوفان شدیدی رو نمود به حدی که قریب به غرق بوده‌اند بالاخره صدمه‌خورده وارد وبر شرفیاب خدمت می‌شود کیفت به عرض مرحوم فرمان‌فرما می‌رسد باعث خوف و واهمه‌ی آن مرحوم می‌شود از سوار شدن دریا و تسخیر بحرین انحراف رای و فسخ عزیمت حاصل می‌نماید، ولی با وجود این معنی اعراب عتوب پیش‌کشی زیادی فرستاده و قرار دادن مالیاتی هم دادند آن وقت مرحوم فرمان‌فرما از وبر مراجعت به شیراز فرمودند و بعد از آن حضرات اعراب در دادن مالیاتی که قرار داده بودند به عهد و قول خود وفا نکردند...»

از وقایع همین زمان ویگام مولف انگلیسی در کتاب خود به اسم «مسئله ایران» می‌نویسد:

دولت عثمانی در زمان محمد بن خلیفه در امور بحرین دخالت کرد و به اسم حمایت از وی می‌خواست در بحرین دستی پیدا کند. مقارن همین ایام هم ایران با محمد و عبدالله که منازع و رقیب یکدیگر بودند سازش کرد، بعد از این محمد نومید شد و خود را به دامن نماینده‌ی انگلستان در خلیج‌فارس انداخت و از او خواست که به موجب عهدنامه‌ی مخصوص دولت انگلیس جزایر بحرین را تحت‌الحمایه‌ی خود قرار دهد، ولی این بار هم نماینده‌ی انگلستان از قبول قیمومت بر بحرین امتناع ورزیده و در مدت کمتر از بیست سال این بار سوم بود که به دولت انگلستان پیشنهاد کردند بحرین را تحت‌الحمایه‌ی خود قرار دهد و انگلستان از قبول آن خودداری کرد. نکته‌ی بسیار جالب در تاریخ بحرین این است که دولت انگلیس در آن‌جا هم مانند سایر نقاط خلیج‌فارس به هیچ وجه در صدد تصرف اراضی و توسعه‌ی مستملکات خود نبود و با تمام قوا می‌کوشید که سیاست حامی تمدن را در خلیج‌فارس اشاعت دهد. البته صرف نظر کردن از شکاری که چندین چشم با حرص و طمع به سوی آن نگران بود کار آسان نبود، بالاخره عبدالله در مسقط مرد و محمد به تنهایی صاحب و حکم‌ران بحرین شد، ولی بدرفتاری و بی‌کفایتی محمد چندان بود که به زودی ممالک دیگر مخصوصا عثمانی‌ها شروع به دست‌اندازی به خاک بحرین کردند و در این موقع بود که انگلیس خود را به دخالت ناگزیر دید و در سال ۱۲۸۷ (۱۸۶۱ م) عهدنامه‌ای با محمد بست که به موجب آن محمد به عهده گرفت از جنگ و دزدی در دریا و برده‌فروشی دست بردارد و در عوض انگلستان از هجوم دیگران به بحرین جلوگیری کند. محمد به زودی عهد خود را شکست و دولت انگلیس هم منامه پای‌تخت بحرین را به توپ بست و محمد را به عدن تبعید کرد... شک نیست که اگر دولت انگلیس از بحرین حمایت نکرده بود یا دولت ایران آن‌جا را می‌گرفت یا دولت عثمانی و در این صورت معلوم نیست وضع بحرین چه می‌شد. اگر دولت انگلیس رسما بحرین را تصرف می‌کرد برای توسعه‌ی تجارت و نظم داخلی آن‌جا به مراتب بهتر و بیش‌تر مقرون به صرفه بود، ولی اگر انگلستان به این کار می‌پرداخت در سراسر عالم چه فریاد و فغان‌هایی بر علیه ما برنمی‌خاست و ما به چه حرص و ولع جهان‌گیری متهم نمی‌کردند!

مولف خلیج‌فارس می‌نویسد (ص ۲۱۸): شیخ بحرین که معاهده‌ی سابق با شیوخ عمان را قبول و امضا کرده بود در سال ۱۲۷۸ (۱۸۶۱) قرارداد مهم دیگری با انگلستان بست که از برده‌فروشی و سایر کار‌های بی‌رویه در دریا خودداری کند به شرط این‌که دولت انگلستان هم پشتیبان او باشد.

در سال ۱۲۷۶ که زمان تالیف فارسنامه‌ی خورموجی است جزایر بحرین رسما جزو ایالات ایران شمرده می‌شده و مولف مزبور آن را از توابع ایالت فارس دانسته است.

در همین سال چهار مراسله‌ی رسمی از مشایخ بحرین به دربار ایران نوشته شده و مشایخ مزبور نسبت به حکومت ایران اظهار فرمان‌برداری کرده‌اند، این مراسلات بدین قرار است:

در تاریخ دهم شعبان ۱۲۷۶ مراسله‌ای از محمد بن عبدالله بن احمد آل خلیفه خطاب به دریابیگی حکم‌ران بوشهر.

در تاریخ ۱۷ شعبان ۱۲۷۶ مراسله‌ای از محمد بن خلیفه بن سلمان آل خلیفه خطاب به میرزا سعیدخان موتمن‌الملک وزیر امور خارجه‌ی ایران.

در ۱۷ شعبان ۱۲۷۶ مکتوبی از محمد بن خلیفه بن سلمان آل خلیفه خطاب به سلطان مراد میرزا حسام‌السلطنه حکم‌ران فارس.

در ۲۰ رمضان ۱۲۷۶ مکتوبی از محمد بن خلیفه و علی بن خلیفه بن سلمان آل خلیفه خطاب به ناصرالدین‌شاه.

در ۱۲۷۸ نیز در ۸ شعبان آن سال مکتوبی از علی بن ابراهیم الرنجی پیش‌کار شیخ محمد بن خلیفه به میرزا مهدی منشی مدیر مهام خارجه یعنی کارگزار ایران در بوشهر رسیده و در آن مکتوب از جانب شیخ بحرین اظهار انقیاد به دربار ایران کرده است.

منبع: چهارشنبه ۹ شهریور ۱۳۱۱

نظرات بینندگان