خاطرات علی امینی، شماره ۴: به رزم آرا گفتم با شما همکاری نمیکنم، چون نمیتوانم با نظامیها کار کنم
خاطرات علی امینی: منزل مهدی نامدار که بعدش شهردار شد، یک مهمانی برگزار شد. اتفاقاً من را هم دعوت کرده بود. رزمآرا آمد نزدیک من و گفت که شما هیچ نوع همکاری نمی کنید… گفتم آقا برای اینکه آب من و شما توی یک جوب نمیرود. شما نظامی هستید من واقعاً نمیتوانم با نظامی کار بکنم؛ متوجه میشوید؟ بالاخره بنده پا شدم آمدم به اروپا.