پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پارسینه نوشت: بعث یا
رستاخیز، زادهٔ تفکر زکی الارسوزی از علویان سوریه بود که توسط میشل عفلق
از مسیحیان مارونی و صلاح الدین بیطار از مسلمانان سنی پایه گذاری شد و به
قدرت رسید.
رستاخیز سوریها از ابتدا با کودتا آغاز شد، ۸ مارس ۱۹۶۳ بعثیها با کودتا
قدرت را به دست گرفتند تا همان طور که سوریه وارد عرصه جدیدی در زندگی
سیاسی خود میشد، فرصت برای اقلیتی فراهم شود که تا آن زمان چندان مجالی
برای حضور در عرصهٔ اجتماعی-سیاسی سوریه نداشتند.
از زمانی که
عثمانیها علاقهٔ مسیونرهای فرانسوی و شرقشناسان را به علویها، دستاویز
اعمال فشار بر این گروه کوچک مذهبی قرار دادند تا ظهور ایدئولوژی بعث و
قدرت گرفتن آن، این اقلیت در انزوای اجتماعی-سیاسی بخش زیادی از تاریخ خود
را در کوهستانهای مرزی سوریه ثبت کرده است.
در مورد پیشینه
علویگری گفتگوهای زیادی وجود دارد. برخی علویگری را تغییر یافتهٔ ارتدوکس
بیزانس و مسیحیت ارمنیها دانستهاند، برخی آنرا پوشش خداشناسی شیعه
برروی گروههای پیش از اسلام دانستهاند، اما علویان خود را پیرو اسلام
راستین و دوازده امام میدانند.
الحریة، الوحدة، الإشتراکیةآزادی،
وحدت و سوسیالیزم، در سال ۱۹۶۹ شعار حزب بعث شد. میشل عفلق به عنوان
نظریهپرداز حزب اعلام کرد: این سه شعار به عنوان آرمانهای اساسی حزب که
ابعاد مختلف یک واقعیت متافیزیکی واحد و غیرقابل تشریح را تشکیل میدهند،
هدفهای تفکیک ناپذیر ملت عرب به شمار میآیند. به رغم عفلق، ملت عرب علاوه
بر این اهداف، به یک تولد معنوی دیگر، یا یک رستاخیز جدید نیاز داشت تا
راه حصول به این آرمانها برای آن هموارتر شود. بنابراین اعتقاد، دگرگونی
معنوی فرد عرب باید مقدم بر دگرگونی جامعه عرب صورت گیرد. در واقع نام حزب
بعث -به معنی رستاخیز- در همین اعتقاد به ضرورت دگرگونی معنوی ملت عرب
ریشه دارد.

حزب بعث در ۱۹۵۳ با حزب سوسیالیست سوریه (حزب
الاشتراکیة) به رهبری اکرم حورانی یکی شد و این دو حزب سوسیالیست بعث عربی
را تشکیل دادند. این حزب ابتدا از پان عربیسم تندرو رهبران انقلاب مصر
(۱۹۵۲) سخت جانبداری میکرد و یکی از عوامل اتحاد سوریه و مصر به صورت
جمهوری متحّد عرب بود و در روزگار حکومت عبدالکریم قاسم در عراق با او
کشمکشهای سخت و خونین داشت. ولی پس از منحل شدن تمام حزبها در جمهوری
متحد عرب، حزب بعث، بخصوص جناح اکرم حورانی، به مخالفت با ناصر پرداخت و پس
از منحل شدن جمهوری متحد عرب در ۱۹۶۱، اندک اندک قدرت را در سوریه بدست
گرفت و از ۱۹۶۳ حزب حاکم بر سوریه شد.
میشل عفلق و اکرم الحورانی، مؤسسان حزب بعث
اعتقاد حزب بعث به اصالت و رسالت قومیت عرب است. بعث به تأسیس دولت
واحد عرب، که از خلیجفارس تا اقیانوس اطلس گسترده باشد، اعتقاد دارد.
سوسیالیسم
بعث نیز بر پایه همکاری و تعاون اقشار اجتماعی استوار است و نه براساس جنگ
و مبارزه طبقاتی، از این رو بعثیها با سوسیالیسم علمی مخالفند و اصولاً
سوسیالیسم را نوعی ناسیونالیسم میدانند که به اعراب امکان میدهد تا
نیروهای بالقوه خود را به ظهور برسانند. بعث به جدایی دین از سیاست معتقد
است و اهمیتی که به اسلام میدهد صرفاً از دیدگاه قومی و فرهنگی است. حزب
بعث از تندروترین جناحهای ضد اسرائیل دنیای عرب است.
به مرور
زمان نیروهای جوان و تندرو چپگرای بعث به رهبری «صلاح جدید»، سیاستمداران
باتجربه بعثی به رهبری میشل عفلق را متهم به محافظهکاری کردند. جوانان
تندرو به سبب تحصیل در غرب، به ویژه پاریس، با اندیشههای مارکسیستی آشنا
بودند و راه مبارزه با امپریالیسم را نفی سرمایهداری میدانستند و به
ارزشها و عناصر فرهنگ اسلامی و عربی توجه چندانی نداشتند. انتقاد آنان بر
میشل عفلق این بود که وی «سوسیالیسم را به نفع ناسیونالیسم قربانی
کردهاست».
عفلق پیوندی با حکومت بعثی نداشت و بهرغم ناهمگونی
اندیشه حزب بعث عراق با افکار عفلق، بهخاطر فشارهایی که از سوی سوریه به
عراق آمد، صدام، جایگاه خوبی را در حزب بعث عراق به وی داد تا بدینوسیله
حزب بعث عراق را نسبت به حزب بعث سوریه قویتر کند. این در حالی است که حزب
بعث عراق هم به اعتراضات حزبی فراوان عفلق اهمیّت نمیداد.
عفلق در سال ۱۹۸۹ درگذشت و دولت عراق، مراسم سوگواری باشکوهی را برایش برپا کرد. میشل عفلق پدر معنوی صدام حسین به شمار میرود.
حافظ بن علی بن سلیمان بن اسدحافظ
الأسد در ۱۴ مهر ۱۳۰۹/ ۶ اکتبر ۱۹۳۰، در دهکده قَرْداحه، از توابع لاذقیه
در غرب سوریه، در خانوادهاى «علوى» متولد شد. او از جوانى تحتتأثیر
ملیگرایى عرب و اندیشههاى سوسیالیستى و ضد استعمارى قرار گرفت و در
شانزده سالگى به حزب بعث پیوست. او در ۱۳۳۰ش (۱۹۵۱ م) به ریاست همایش
سراسرى دانشآموزان سوریه (المؤتمر العام لطلبة سوریة) رسید. حافظ در جوانی
رویای پزشکی در سر میپروراند اما به دلیل مشکلات اقتصادی نتوانست رویای
خود را دنبال کند و به نیروی هوایی پیوست تا در آینده بر علیه دولت «صلاح
جدید» همپیمان خود در کودتا برعلیه رهبرى عفلق، آخرین کودتای سوریه را
برای پوست اندازی بعث سوریه به ثمر برساند.
سوریه با ۵۲ کودتا در ۲۲ سال رکورددار کودتا در بین کشورهای جهان شناخته میشود.
درنتیجه
این کودتا، که به «الحرکة التصحیحیة» (جنبش اصلاحگرانه) معروف شد، صلاح
جدید و نورالدین آتاسى از نخستوزیرى و ریاستجمهورى و نیز مناصب حزبى
برکنار و زندانى شدند و دولت تازهاى به نخستوزیرى حافظ اسد تشکیل شد.
چهارماه بعد، در ۲۱ اسفند ۱۳۴۹ (۱۲مارس ۱۹۷۱)، اسد به ریاست جمهورى سوریه
انتخاب شد.
حافظ اسد در سیاست خارجی خود در پى این بود که سوریه را
از انزوا خارج سازد، به همین منظور مشى تنشزدایى در مناسبات خارجى را در
پیش گرفت. او در آغاز کوشید با کشورهاى منطقه مناسبات دوستانه برقرار کند و
پس از آن، با هوشیارى و محافظهکارى، براى ایجاد رابطه با کشورهاى غربى
گام برداشت. حافظ اسد در تعامل با اسرائیل دیدگاه متفاوتى داشت و تمام
امکانات را براى مبارزه با آن بسیج نمود. وی در سفرش به ایران کمکی به مبلغ
۳۰۰میلیون دلار از محمدرضا شاه پهلوی دریافت کرد. این در حالی بود که
تعاملات بسیار نزدیکی با مخالفان رژیم پهلوی از طریق امام موسی صدر و دکتر
چمران نیز داشت.

حافظ الأسد و میخائیل گورباچف (رئیسجمهور اتحاد جماهیر شوروی)
حافظ الأسد و جیمی کارتر (سی و نهمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا)
حافظ الأسد و جورج هربرت واکر بوش (چهل و یکمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا)
حافظ الأسد و بیل کلینتون (چهل و دومین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا)
حافظ اسد در دوران ریاست جمهورى خود هیچ تغییر ریشهاى در ساختار قدرت
ایجاد نکرد و نظام سیاسى سوریه در زمان وى داراى ثبات نسبى بود. وى مناصب
مهم نظامى، اطلاعاتى و امنیتى را به نظامیان علوى سپرد. آنان نیز در طول
دوره ریاست جمهورى وى، به او وفادار ماندند. حافظ اسد با قبضه کردن قدرت از
طریق حزب بعث، به عنوان تنها حزب رسمى کشور، اجازه فعالیت آزاد سیاسى را
به مخالفان خود نمیداد. اختیارات گسترده دستگاههاى امنیتى، زندانى کردن
مخالفان و وضع نامطلوب آنان در زندانهاى سوریه، از جمله مواردى است که
انتقادات بسیارى را متوجه او نمود. نبودن آزادى بیان و اندیشه و مؤسسات
مستقل قضایى نیز از کاستیهاى دوره وى بود.
یکى از بحرانهاى حافظ
اسد در عرصه داخلى، مبارزه اخوانالمسلمین سوریه با نظام بعث حاکم بود.
تدوین قانون اساسى سکولار در ۱۳۵۲ش (۱۹۷۳)، پیوستن به فرایند صلح پس از جنگ
در همان سال، و مداخله در امور داخلى لبنان به نفع مارونیها و برضد
گروههای فلسطینى، مهمترین اقدامات حافظ اسد بود که مخالفت و اعتراض
اخوانالمسلمین سوریه را برانگیخت؛ اما دلیل اصلى مخالفت آنان، افزایش نقش
علویان در نظام سیاسى سوریه و افول قدرت سیاسى و اقتصادى اهل تسنن بود.
قیام
اخوان المسلین در شهرهای حمص و حما، که در آن زمان از پایگاههای مهم اهل
تسنن به شمار میرفتند، رخ داد. در نتیجه این قیام، واحدهای ارتش تحت
فرماندهی رفعت، برادر حافظ اسد با خشونت هر چه تمام نیروهای اخوان المسلمین
را در هم کوبیده و سرانجام این دو شهر را در اختیار گرفتند.
در آن
زمان قیام اخوانیها که برای بسیج اهل سنت علیه رژیم بعث شکل گرفته بود،
تنها به این خاطر ناکام نماند که حافظ اسد با قدرت تمام نیروی هوایی و
زمینی خود را برای بمباران معترضان به کار برد. بلکه عدم فراگیر شدن آن
حرکت به دلیل خودداری اهل سنت در دمشق و سایر شهرهای بزرگ برای پیوستن به
قیام اخوان المسلمین، عامل مهمی بود که به حکومت اجازه داد شورش را سرکوب
کند. در آن هنگام، جدا از طبقات شهری و سکولار سنی که به ندای اخوان
المسلمین برای قیام علیه حزب بعث پاسخ ندادند، اقلیتهای مذهبی نیز در کنار
رژیم باقی ماندند تا حافظ اسد بتواند از بحران عبور نماید.
حافظ الأسد در کنار انور سادات
حافظ اسد در روز ۱۰ ژوئن ۲۰۰۰ هنگام مکالمه تلفنی با امیل لحود رئیس جمهور لبنان بر اثر حمله قلبی در سن ۶۹ سالگی درگذشت.
عبدالحلیم
خدام که از نزدیکترین شخصیتها به حافظ اسد از دوران کودتا تا زمان فوت
او بوده است. وی حلقهٔ واصل میان دولت پدر و پسر میشود، و پس از اصلاح
قانون اساسی سوریه -به دلیل عدم تطابق با سن اسد جوان- قدرت را به او
میسپارد. این در حالی است که مشکلات زیادی با جانشینی بشار الأسد داشت اما
با زیرکی و نظم دقیقی که حافظ اسد از پیش ایجاد کرده بود این امر محقق
میشود.
به دنبال درگذشت حافظ اسد در سال ۲۰۰۰، بشار به ریاست
جمهوری و رهبری حزب بعث رسید، وی در صدد ایجاد اصلاحات سیاسی گستردهای بر
آمد که نتیجه آن دورهای از آزادیهای نسبی سیاسی بود که به بهار دمشق شهرت
یافت. اما این وضعیت چندان دوام نیاورد و به دلیل فشارهای نسل قدیمی
رهبران بعث به رئیس جمهور جوان، وی مجبور شد اصلاحات خود را نیم بند رها
کند. اکنون تحت تاثیر انقلابهای عربی، مردم سوریه صدای خود را برای ایجاد
تغییر بلند کردهاند و شاید فرصتی که رژیم بشار اسد یک دهه پیشتر در
اختیار داشت دیگر از کف رفته باشد.
عبدالحلیم خدام، سال ۲۰۰۵ با
استعفا از سمت خود به صف مخالفان حکومت سوریه پیوست. وی در دادگاه سوریه به
حبس ابد با اعمال شاقه محکوم شد. بر اساس کیفر خواستی که خبرگزاری فرانسه
آن را بدست آورده است خدام متهم به «افترا به رهبری سوریه» و «دروغ گفتن در
برابر دادگاهی بین المللی در خصوص قتل رفیق حریری» نخست وزیر پیشین لبنان
است.
عبد الحلیم خدام همچنین متهم به «توطئه برای قبضه غیر قانونی
قدرت سیاسی» و نیز «داشتن ارتباط غیر قانونی با دشمن صهیونیستی»، «تضعیف
وجهه دولت» و نیز افکار مردم و از همه مهمتر، «همدستی با یک کشور خارجی
برای تهاجم به سوریه» است.
هماکنون عبدالحلیم خدام درصدد آن است
که با تشکیل یک شورای انتقالی به سبک شورای انتقالی مخالفان معمر قذافی
جبههای در مقابل نظام بشار الأسد تشکیل دهد.
عبدالحلیم خدام در کنار بشار الأسد (پیش از اعلام جدایی)