شفقنا: دکتر کیومرث یزدانپناه، دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران می گوید: ما در ساختار جدید در نظام بین الملل چیزی بنام نظم جدید دیگر نداریم و روند دنیا در شرایط جدید جهانی آماده بزرگترین تغییرات و جابجایی ها و جایگزینی در نظامات جدید جهانی خواهد بود. بزرگترین تغییر مربوط به انتقال بخشی از قدرت جهانی است که از نیمکره غربی به نیم کره شرقی رخ می دهد. طبیعی است در این پوست اندازی نوین، نقش اژدهای زرد برجسته شده و جایگاه هند ارتقا می یابد و از همه مهم تر ژئوپلیتیک غرب آسیا با محوریت ایران به بالاترین سطح حساسیت خواهد رسید.
متن گفت وگو با دکتر یزدان پناه را می خوانید:
– با توجه به مناقشه اوکراین فکر می کنید کدام یک از قدرت های جهانی بتواند در این مناقشه برگ برنده ای داشته باشد؟ به تعبیری کدام یک از طرف های مناقشه پیروز خواهد بود و می تواند جایگاه و قدرتمندی خود را حفظ کند؟
ذات جغرافیای اوکراین پمپاژ کننده آرزو و یاس برای بازیگران سلطه گر و سلطه ساز است
ژئوپلیتیک اوکراین به گونه ای است که به هیچ یک از قدرت های جهانی در حالت معمولی برنگ برنده نمی دهد. ذات جغرافیای اوکراین پمپاژ کننده آرزو و یاس برای بازیگران سلطه گر و سلطه ساز است. اگر اندکی متفکرانه و از منظر جغرافیای سیاسی به نقشه اوکراین بنگریم متوجه می شویم که این جغرافیا در این موقعیت نه تنها برگ برنده به قدرتی نمی دهد بلکه به لحاظ موقعیت ژیوپلیتیکی مولد انواع هزینه ها، تنش ها و برخوردهای سرد جهانی و بین قاره ای است. اوکراین از هر نظر در شرایط فعلی دارای اهمیت ویژه برای امنیت جهانی محسوب می شود.
اوکراین دارد تبدیل به افغانستان دیگر در بخشی کاملا متفاوت در نقشه سیاسی جهان می شود
یک نکته که ذهن من را هم درگیر کرده این است که اوکراین دارد تبدیل به افغانستان دیگر در بخشی کاملا متفاوت در نقشه سیاسی جهان می شود با این تفاوت که هزینه های رقابت در اوکراین بسیار پر هزینه است. زیرا در شرایط فعلی اوکراین از جمله کشورهایی است که برای قدرتهای بزرگ دارای اهمیت زیادی بوده به طوری که موقعیت ژیوپلیتیکی، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک و حتی برآیند ژیوکالچری این کشور زمینه ساز شکل جدیدی از معادلات پیچیده قدرت بین بازیگرانی بوده، که تلاش داشته اند تا نقش موثری را در محیط بین الملل ایفاء کنند. اوکراین با این موقعیت خاص ژئوپلیتیکی سر پل ارتباطی میان اروپا و روسیه محسوب می شود و در واقع مهمترین کشور اروپای شرقی به لحاظ گذرگاهی است. به همین دلیل این کشور بیشتر به حوزه ای جغرافیایی برای کشمکش میان آمریکا و روسیه و اروپای حوزه ناتو تبدیل شده است. بعد از جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق، سرپلی اوکراین نقش موثری را در تنظیم رقابت های ژئوپلیتیکی میان این یک قطب قدرت جهانی ایفاء کنند و به همین دلیل تمام اتفاقات آن بر برآیند و نتایج معادلات بین المللی تاثیرگذار است.
-به نظر می رسد نظم جدید بین الملل در حال تغییر است. نظر به رشد روزافزون چین، درجا زدن روسیه و مشکلات داخلی در آمریکا و تمرکز بر شرق آسیا یک نوع نظم جدیدی را در آینده از سوی قدرت های بین الملل شاهد باشیم. در این نظم جدید کدام یک از قدرت ها اثرگذاری بیشتری خواهند داشت؟
در نظام بین الملل چیزی بنام نظم جدید دیگر نداریم
روند دنیا در شرایط جدید جهانی آماده بزرگترین تغییرات و جابجایی ها و جایگزینی در نظامات جدید جهانی خواهد بود
انتقال بخشی از قدرت جهانی از نیمکره غربی به نیمکره شرقی
ژئوپلیتیک غرب آسیا با محوریت ایران به بالاترین سطح حساسیت خواهد رسید
ما در ساختار جدید در نظام بین الملل چیزی بنام نظم جدید دیگر نداریم و روند دنیا در شرایط جدید جهانی آماده بزرگترین تغییرات و جابجایی ها و جایگزینی در نظامات جدید جهانی خواهد بود. بزرگترین تغییر مربوط به انتقال بخشی از قدرت جهانی است که از نیمکره غربی به نیم کره شرقی رخ می دهد. طبیعی است در این پوست اندازی نوین، نقش اژدهای زرد برجسته شده و جایگاه هند ارتقا می یابد و از همه مهم تر ژئوپلیتیک غرب آسیا با محوریت ایران به بالاترین سطح حساسیت خواهد رسید.
تولید نوتهدیدات نوظهور در آینده نزدیک
از این منظر متفاوت اگر بخواهیم به موضوع حکمرانی های نوظهور بصورت گلوبال نگاه کنیم، با بازی گرفتن اوکراین در محوطه ژئوپلیتیکی غرب با ابزار ناتو، برای غربی ها بویژه آمریکا بسیار حیاتی خواهد بود چه بسا که در پس کشمکش های بزرگ حتی راضی بشوند دست به معامله ای بزرگ با روسیه در همین دوران پوتین هم بزنند. چون رهبران کشورهای غربی بهتر از هر کسی می دانند که پوتین عاشق معامله و شیفته تماشای اعداد و ارقام معامله است. در موضوع جنگ سوم خلیج فارس و حمله به عراق یکبار این معامله شیرین تجربه شده است. بنابراین در عصر حاضر یک اصل در تعیین جایگاه کشورها در نظام نوین جهانی بسیار اثر گذار است و آن هم دیپلماسی قوی ، بدون تعارف و منافع محور است که در حال حاضر ساختار بسیاری از دیپلماسی ها بصورت مرده عمل می کند. این در حالی است که رویدادهای شتاب آلود سیاسی و امنیتی در سطح جهان نشان دهنده سرعت سرسامآور تحولات و اثرگذاری بی رحمانه آنها به شکل ترکیبی در سرنوشت ملت هاست و لفاظی ها و تهدید پراکنی های مکرر قدرتهای جهانی حکایت از تولید نوتهدیدات نوظهور در آینده نزدیک دارد.
-با توجه به نفوذ چین در جهان کنونی و خاورمیانه آیا می توان شاهد تغییراتی در این منطقه از جهان در آینده باشیم؟ آیا ثبات بیشتری در انتظار خواهد بود یا نه؟
چین دنبال این است که مرزهای درگیری، رقابت و مناقشه با آمریکا را به جغرافیایی دور دست بکشاند
چین قدر مسلم خاورمیانه را در سناریوهای بلند مدت خود می بیند
چین کشوری است که همچنان برای رسیدن به سطح مطلوب قدرت جهانی و رقابت در سطوح فراگیر جهانی نیاز به تلاش و زحمت دارد. اما چین به مرحله طبقه بندی اهداف در مناطق مختلف جهان نائل آمده است. این کشور به شدت دنبال این است که مرزهای درگیری، رقابت و مناقشه با آمریکا را به جغرافیایی دور دست بکشاند و در فراسوی مرزهای خود با این ابرقدرت جهانی رقابت کند. همچنین چینی ها تمایل چندانی به تولید حساسیت های جهانی که منافع آنها را به خطر بیندازد، ندارد و حتی الامکان از این موضوع پرهیز می کند اما برای تمام سناریوهای جهانی و قاره ای برنامه های مناسب راهبردی تدارک می بیند، آنهم در خفا و تاریکی. چین قدر مسلم خاورمیانه را به مفهوم سنتی آن و جنوب غرب آسیا به مفهوم رقابتی آنرا در سناریوهای بلند مدت خود می بیند و برای کسب موقعیت و خلق فضای جغرافیایی از راههای مختلف برنامه می ریزد تا در موعد مقرر در غرب آسیا با رقبای جهانی مبارزه کند. نیاز چین به فضای جغرافیایی در آینده رقابتی بسیار حیاتی است. چین در بهترین شرایط، کمترین فضای نفوذ را در اوراسیا دارد بنابراین مساله اوکراین و بحران های مرتبط با آن در اولویت های راهبردی پکن نیست.
چین خودش را درگیر هیچکدام از روندهای سیاسی منطقه نکرده و حتی الامکان هم نخواهد کرد
اما نیاز شدید چین به انرژی و منابع فسیلی خاورمیانه که منبعی ضروری و حیاتی برای این کشور بهحساب می آید، چین را مجبور می سازد تا برای خاورمیانه اهمیت زیادی قائل شود، کسی فراموش نمی کند که چین مشتری بزرگ این منطقه است. لذا سیاست های چین برای این منطقه همچنان ملایم و غیر درگیرانه هست مگر غربی ها مزاحمش شوند. چینی ها تا به امروز برخلاف آمریکا و روسیه و برخی کشورهای بد سابقه غربی مثل انگلیس و فرانسه که همیشه درگیر مناقشات نظامی هستند، بهخوبی توانسته اند از توجهات حساسیت زا به دور بمانند و به همین جهت چین خودش را درگیر هیچکدام از روندهای سیاسی منطقه نکرده و حتی الامکان هم نخواهد کرد.
-به نظر می رسد در آینده آمریکا بیش از اینکه متاثر تغییرات بین المللی باشد متاثر از تغییرات و چالش های درونی خواهد بود، تغییر در ماهیت جمعیتی آمریکا، پدیده ترامپیسم و افزایش خشونت ها و درگیری های نژادی، آیا این کشور را ناچار به عقب نشینی از مواضع آقایی برای جهان نخواهد کرد؟ ایا لیبرال دموکراسی که آمریکا به دنبال آن در جهان بود روبه فراموشی خواهد رفت؟
روند داخلی آمریکا خیلی بحرانی نیست که بخواهد مانع توجه این کشور به عملکرد رقبا و غفلت های این کشور شود
آمریکا همچنان در سطح یک قدرت جهانی باقی خواهد ماند
افول آمریکا را قبول ندارم
روند داخلی آمریکا خیلی بحرانی نیست که بخواهد مانع توجه این کشور به عملکرد رقبا و غفلت های این کشور شود. اگر چه مطلوب رسانه ای و تبلیغاتی ما این است که بگوییم آمریکا در حال افول و فروپاشی است، اما واقعیت اینگونه نیست و آمریکا همچنان در سطح یک قدرت جهانی باقی خواهد ماند. هر کشوری با آمریکا از زبان اقتصادی و سود و حفظ ظاهر همکاری و همراهی وارد رابطه شده، برنده بوده. تنها نکته ای که برای آینده نه چندان دور می توان به صراحت از آن صحبت کرد و من در بخش اول نیز به آن اشاره کردم، جابجایی بخشی از قدرت جهانی از نیمکره غربی به نیم کره شرقی است که این موضوع هم بنیانهای قدرت جهانی آمریکا را از هم نمی پاشاند.
ابزارهایی که در حوزه های مختلف در اختیار آمریکا است، بسیار گسترده و پیجیده هستند و این کشور با بهره گیری از ظرفیت های استثنایی و قدرت ترکیبی و هوشمند، همچنان سطح بالایی از قدرت نفوذ در جهان را داراست و ابزارهای اقتصادی موثری نیز در اختیار دارد که توان مطلوبی به این کشور در مقایسه با روسیه و چین و هند و متحدان اروپایی اش قرار می دهد.من افول آمریکا را قبول ندارم و باید سر این مساله واقع گرا بود.
-ظهور چین قدرتمند و البته کمونیستی چه پیامدهایی برای دنیا خواهد داشت؟ آیا ممکن است کمونیسم مجددا فراگیر شود؟
ظهور چین نوین به منزله احیای کمونیسم نیست
مبهم بودن سیاست های نفوذ و گسترش چین و تئوری های چینی بسیار مبهم و کلافه کننده اند
چین به دم و بازدم بازارهای جهانی و مراودات آسانش با کل جهان زنده است
ظهور چین نوین به منزله احیای کمونیسم نیست. کمونیسم در ذهن و فکر و یاد خود چینی ها هم مرده است. نسل هفتم توسعه و تحول چین همه تابع اقتصاد آزاد و افکار لیبرالیسم هستند و بخش قابل توجهی از ارکان کنگره خلق چین را اینها در دست خود دارند. اما قدرتیابی چین و مسیری که این کشور در آینده خواهد پیمود، دغدغه ای جدی برای دنیای در حال تحول و رقبای پکن است. این مساله زمانی اهمیت بیشتر می یابد که موضوع مبهم بودن سیاست های نفوذ و گسترش چین و تئوری های چینی بسیار مبهم و کلافه کننده اند. به بیان دیگر، هر مسیر محتملی که چین در طی خیزش خود بپیماید و هر کنش استراتژیکی که از خود بروز بدهد، بر آینده سیاست بین الملل تاثیرات تعیین کننده ای خواهد داشت. اما این نکته اساسی را نباید فراموش کرد که چین به دم و بازدم بازارهای جهانی و مراودات آسانش با کل جهان زنده است، و هر فشاری به اقتصاد این کشور مساوی با لطمات جبران ناپذیر و تعویق و تاخیر سیاست های اقتصادی کلان چین خواهد بود. به همین بازوی فشار چین خیلی قوی نبوده و خیز جهانی چین بدون کمونیسم و احیای ایدولوژی مائوئیست و صدور القائات آن خواهد بود.