مقامات سیاسی این کشور همگی انسانهای معمولی هستند و در بند همه خواستهها، تمنیات و شهواتی که آدمها در طول تاریخ با آنها دست به گریبان هستند و خواهند بود. همگی مثل بقیه آدمهای معمولی به درجات متفاوتی اسیر پول، قدرت و شهوت هستند. همه همین گونه هستیم.
مقامات همچنین مثل بقیه زاد و ولد میکنند، و هر قدر از عمر نظام سیاسی میگذرد، نسلهای بعدی مقامات بیشتر شده و به همین نسبت هم متکثرتر، متفاوتتر از پدرانشان و به تبعیت از فضای زمانه، بیشتر مدرن و همراه با مُدهای زمانه میشوند. پدران هم کمتر میتوانند امیال، رفتار و بروزهای نسلهای بعد خود را کنترل کنند.
این نسلهای بعدی خواه با رانت و زد و بندهای متکی به قدرت سیاسی پدران یا به شیوههای سالم و برآمده از تلاش خود به ثروت رسیده باشند، میل دارند مثل بقیه ثروتمندان زندگی کنند. خواسته یا ناخواسته مجبورند سبک زندگی ادعاشده پدران را هم رعایت کنند. الگوهای مشخص حجاب، سخن گفتن و حضورهای اجتماعی و سیاسیشان تا اندازهای تحت تأثیر همین ملاحظه است.
«برخی پدران» این نسل با سنگر گرفتن پشت عباراتی نظیر «کارگزاران خدوم نظام مقدس اسلامی»، «سرباز نظام»، «شیفته خدمت» و ... همواره از پاسخگویی و پذیرفتن قیدهای شفافیت سر باز زدهاند. این افراد در کنار دیگر گروههای ذینفع از طرح، تصویب و اجرایی شدن اصلاحاتی در زمینه مالیات بر درآمد اشخاص (نظیر پی آی تی)، مدیریت تعارض منافع، شفافیت در قراردادها، افشای حقوق و درآمدهای کارگزاران و مقامات سیاسی طفره رفته یا جلوگیری کردهاند.
این «برخی پدران» همزمان تأکیدات ایدئولوژیک نظام سیاسی را در شعار به حد اعلا تکرار کرده و با دستآویز قرار دادن آنها در فرایندی از ریای_سیستماتیک منافع خود را در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دنبال کردهاند. مقدس_نمایی و ریای_سیستماتیک به عنوان دو ابزار برای منفعتجویی و در همان حال کوبیدن رقبای اجتماعی، سیاسی و منتقدان هم بهکار گرفته شده است.
مقدس_نمایی و ریای_سیستماتیک تا وقتی تکثر و بروز و ظهور نسل جدید «برخی پدران» آنها را در معرض دید عمومی قرار نمیداد، و فضای مجازی دیده شدن ایشان در گوشه و کنار را به مسألهای عمومی تبدیل نمیکرد، ابزار کارآمدی بود؛ اما حالا همه آن انباشته چند دههای مقدس_نمایی و ریای_سیستماتیک به پاشنه آشیل تبدیل شده است. هر بروز و ظهور سبک زندگی تجملی و ناسازگار با مدعیات «برخی پدران» افتضاح سیاسی-رسانهای و اعتراض اجتماعی به بار میآورد.
نتیجهگیری
حافظ سروده بود «آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت///حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو». وقت آن است که مقامات نیز خرقه پشمینه مقدس_نمایی خود و کارشان، و ریای_سیستماتیک به گفتار و کردار پیش چشم خلایق را رها کنند. این متاع در بازار جامعه مدرن – حتی با صیانت از فضای مجازی و شش قفله کردن اینترنت – هم خریداری ندارد.
چاره آن است که «که در خانه تزویر و ریا» بربندند، قواعد شفافیت حاکم بر زندگی اقتصادی مقامات سیاسی که در جهان مدرن رایج است پذیرفته شود، بزک و دوزک تقدس از چهره کارگزاران سیاسی و اجرایی زدوده شده و بهواقع پذیرفته شود که آنان نیز چون بقیه خلایق مردمانی تختهبند قدرت، ثروت و شهوت هستند که هیچ مزیتی بر بقیه شهروندان ندارند. لاجرم، شایستگی برای ذکر نصیحت اخلاقی و تعیین تکلیف برای خلق خدا هم ندارند. این یعنی تن دادن به برابری سیاسی و سطحی از شفافیت که تضمین کند مقامات به ثروتهای نامشروع دست نمییابند و در نتیجه خود و فرزندانشان میتوانند آزادانه و مانند بقیه شهروندان از ثروت مشروع خود به هر شیوه که مایلاند و غیرقانونی نیست استفاده کنند.
اگر بساط ریای سیستماتیک و مقدسنمایی برچیده شود، همگان در هر سطحی از قدرت و ثروت به یکسان در برابر قانون پاسخگو شوند، و اصلاحات معطوف به شفافیت عملی گردد، علاوه بر افزایش اعتماد عمومی، آن زندگی عادی که نسل جدید «برخی پدران» طالب آن هستند میسر میشود. خلاصه «وقت آن است که این خرقه پشمینه» را بیندازند جایی که دست هیچ کسی به آن نرسد و همه شهروند عادی و پاسخگو در برابر قانون و افکار عمومی باشند.
* جامعهشناس