پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه عزیزم سر حال بود. گزارش مذاکرات منزل اردشیر را با نیکسون دادم. مذاکرات مفصل شد، در مورد موقعیت ما در خلیج [فارس]، احتمالات روابط آیندهی ما با آمریکا پس از انتخابات ۱۹۶۸. پروندهی کهنهی قتل کندی را قدری ورق زدیم. در مورد نگرانی غربیها از اینکه در خلیج به روسها حق اکتشاف نفت بدهیم، که هنوز ندادهایم، صحبت شد. قدری کارهای داخلی و اینکه چهطور حالا هم آمریکاییها هم روسها و هم انگلیسها تعریف از پیشرفت سیاست شاهنشاه میکنند. عرض کردم: «اگر چنانکه موفق شدهایم، بتوانیم روی پای خود برای همیشه ایستادگی کنیم، مخصوصا از جهت مالی و محفوظ ماندن ارتش از نفوذ خارجی، هیچکس تخم ارباب عزیزم را نمیتواند بخورد.» فرمودند: «کمکم مردم فهمیدند که ما حتی زندگی شخصی خودمان را هم وقف آنها کردهایم. این روحیهی مردم هم در ارتش و هم در دنیا و پیش خارجیها اثر دارد.» عرض کردم: «بلاشک.» خدا به شاه عمر بدهد. راستی فرشتهایست که خدا برای این کشور فرستاده، نمیدانم اگر روزی زودتر از من درگذشت، این عُرضه و قدرت را خواهم داشت که به زندگی خود خاتمه بدهم؟
بعضی نامهها و تلگرافات خارجی منجمله تلگراف تسلیت به رئیسجمهور روسیه برای درگذشت [ولادیمیر کوماروف]فضانورد شوروی امضا فرمودند. بعد، قدری اظهار خستگی جسمی فرمودند. قرار شد فردا، پنجم [اردیبهشت]، بعدازظهر قدری گردش کنیم، من هم در حضور باشم. ناهار منزل جمشید اعلم میل فرمودند. من هم بودم. شب مهمانی پادشاه تایلند است، پیش والاحضرت شمس.
منبع: علینقی عالیخانی، «یادداشتهای علم، جلد هفتم؛ سال ۱۳۴۷-۱۳۴۶»، تهران: کتابسرا، صص ۴۳-۴۵.