arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۷۷۱۱۰
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۲۰ - ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۱
میدل ایست آی:

اردوغان دیگر نمی تواند بازیگر خاکستری باشد / بحران اوکراین، استراتژی ترکیه را زیر و رو خواهد کرد؟

جایگاه ترکیه در جهان و ماهیت روابط آن با غرب و روسیه در درجه اول بر اساس تحولات جهانی مشخص شده است. حمله به اوکراین جدیدترین تحولی است که تاثیری عمیقً بر تغییرات منطقه‌ای و ساختاری و در نتیجه بر روابط بین‌المللی ترکیه خواهد داشت. این نتیجه تا اینجای کار نزدیکی ترکیه و غرب و به فاصله تدرجی ترکیه و روسیه بوده است. سوال اینکه آیا در نتیجه این جنگ، همگرایی ژئوپلیتیکی پایداری بین ترکیه و غرب ایجاد خواهد شد؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

میدل ایست آی نوشت: جایگاه ترکیه در جهان و ماهیت روابط آن با غرب و روسیه در درجه اول بر اساس تحولات جهانی مشخص شده است. حمله به اوکراین جدیدترین تحولی است که تاثیری عمیقً بر تغییرات منطقه‌ای و ساختاری و در نتیجه بر روابط بین‌المللی ترکیه خواهد داشت. این نتیجه تا اینجای کار نزدیکی ترکیه و غرب و به فاصله تدرجی ترکیه و روسیه بوده است. سوال اینکه آیا در نتیجه این جنگ، همگرایی ژئوپلیتیکی پایداری بین ترکیه و غرب ایجاد خواهد شد؟

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: یکی از نقاط عطف مهم برای امپراتوری عثمانی در قرن نوزدهم، گنجاندن آن در معاهده پاریس در سال 1856 بود. این امر پس از جنگ کریمه رخ داد، که در آن با بریتانیا، فرانسه و اتریش برای شکست روسیه همسو شده بود. گنجاندن در معاهده پاریس برای امپراتوری عثمانی به معنای سه چیز بود: امنیت در برابر روسیه، جایگاه مناسب در امور بین الملل، و رسیدن به آرزوی داشتن یک هویت ژئوپلیتیک در اروپا.

نخبگان عثمانی این معاهده را مهم ترین تریبون در امور بین المللی آن زمان می دانستند و برای دستیابی به این هویت ژئوپلیتیک اروپایی، تغییرات حقوقی و سیاسی را در داخل ترکیه ایجاد کردند. برای آنها، امپراتوری عثمانی بخشی از نظم امپراتوری اروپا بود که باید مورد توجه قرار گرفته و در تعاملات وارد می‌شد اما در اوایل قرن بیستم نسبت به این هویت ژئوپلیتیک احساس ناامنی پیدا کردند.

عضویت در ناتو

پس از جنگ جهانی دوم، دوباره همان انگیزه امنیت، موقعیت و هویت ژئوپلیتیکی در نظام بین‌المللی جدید بود که ترکیه را به پیوستن به ناتو و عضویت در سیستم فراآتلانتیک سوق داد. ادعاهای قلمرویی شوروی در ترکیه و درخواست حقوق ویژه در مدیریت تنگه های این کشور در سال 1945، از جمله مواردی بود که باعث شد آنکارا احساس خطر کند.

هدف از عضویت در ناتو رفع این تهدید بود. نخبگان ترکیه نیز آن را مهم ترین اتحاد در جهان و عضویت در آن را نماد جایگاه کشورشان میدانستند. عضویت در ناتو هویت ژئوپلیتیک غربی ترکیه را هم تثبیت می‌کرد.

همانطور که اصلاحات داخلی قبل از گنجاندن امپراتوری عثمانی در معاهده پاریس به منظور تسهیل گنجاندن آن در نظم امپراتوری اروپا بود، تلاش ترکیه برای تبدیل شدن به بخشی از غرب پس از جنگ جهانی دوم هم تأثیر مستقیمی بر سیاست‌های داخلی آن داشت.

از زمان تأسیس جمهوری تا پایان جنگ جهانی دوم، ترکیه تحت حاکمیت نظام تک حزبی بود. هیچ سابقه تاریخی شناخته شده ای وجود ندارد که نشان دهد اتخاذ نظام چند حزبی پس از جنگ، جزو شروط عضویت آن در ناتو و قرار گرفتن در نظام غربی بوده باشد. احتمالا نخبگان حاکم در نظام چند حزبی ترکیه، آن را با هدف آمادگی برای جهانی معرفی کرده اند که از خاکستر جنگ جهانی دوم بیرون می آمد. بنابراین، در اواسط قرن نوزدهم و دوباره در اواسط قرن بیستم، تغییرات در سطح سیستمی نه تنها بر جهت گیری و هویت ژئوپلیتیک ترکیه بلکه بر روند سیاسی داخلی آن نیز تأثیر گذاشت.

دوران جنگ سرد

در طول دو دهه پس از پایان جنگ سرد، جایگاه بین المللی روسیه رو به افول رفته و تهدیدات علیه ترکیه هم کاهش یافت. این روند منجر به ظهور تدریجی روایت جدیدی در آنکارا شد که مسکو را تا حد زیادی به عنوان یک شریک معرفی می دید. با این حال، دهه گذشته شاهد رشد مجدد روسیه بودیم. ژپوپلیتیک منطقه از گرجستان گرفته تا کریمه، خاورمیانه و اوکراین، تغییرات گسترده‌ای پیدا کرد. اما نظامی مشخص پیدا نکرده است، زیرا نظام بین‌الملل کنونی هنوز تا حد زیادی محصول نظم پس از جنگ جهانی دوم است که مسکو یکی از معماران آن بود.

تمایل روسیه به ایجاد تغییرات ژئوپلیتیک و تعیین جایگاه کشورها، در مناطق مختلف، نمود متفاوتی دارد. مسکو به فضای پس از اتحاد جماهیر شوروی از منظر سلطه، فراتر از نفوذ صرف، نگریسته و این نگرش را به زبان امنیت ملی، و در خاورمیانه و شمال آفریقا از منظر اعمال قدرت، تعیین جایگاه و اعمال نفوذ بیان می‌کند. این دو دیدگاه هم یک چالش مستقیم برای ترکیه است.

مسکو عملاً می خواهد دریای سیاه را از طریق تهاجم به دریای روسیه تبدیل کند، در حالی که ترکیه نیز یک قدرت بزرگ در دریای سیاه است. در همین حال، به نظر می‌رسد که برداشت روسیه از سلطه در فضای پس از شوروی، از جمله در کشورهای ترک‌نشین آسیای مرکزی، به این معناست که کشورهای آنجا نباید در سیاست خارجی و امنیتی خود استقلال داشته باشند یا هویت ژئوپلیتیکی خود را انتخاب کنند.

به یک معنا، روسیه نوعی نئوامپریالیسم را برای فضای پس از شوروی دنبال می کند. این فضا از نظر جغرافیایی و فرهنگی به ترکیه نزدیک است و آنکارا می‌خواهد روابط عمیق‌تری را در آن ایجاد کند.

روسیه همچنین در حال تقویت ردپای خود در همسایه جنوبی ترکیه، یعنی سوریه، و البته در لیبی و شرق مدیترانه است که می‌تواند تأثیر بلندمدتی بر فضای مانور ژئوپلیتیک ترکیه داشته باشد.

با وجود این ناسازگاری ژئوپلیتیکی، ترکیه به دنبال ایجاد روابط نزدیکتر با روسیه، همکاری در مناطق مختلف درگیری و اجتناب از پیوستن به رژیم های تحریمی ضد روسیه است. دو عامل در اتخاذ این سیاست بسیار مهم بود - تجدید ساختار منطقه ای در خاورمیانه و تغییرات ساختاری در سیاست جهانی.

غرب - نارضایتی و جدایی

فاصله گرفتن ترکیه و غرب و نارضایتی آنکارا به روابط نزدیکتر بین ترکیه و روسیه منجر شد. ابتدا سیاست و سپس ژئوپلیتیک بود که ترکیه و غرب را از هم جدا کرد. مخالفتها با عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا که منشا هویتی داشت و بعد از آن پسرفت دموکراتیک و تضعیف حاکمیت قانون در ترکیه منجر به جدایی سیاسی آن از غرب شد. با این حال، این جدایی ژئوپلیتیکی بود که روابط را تقریباً به مرز فروپاشی رساند.

هیچ بحرانی به اندازه جنگ در سوریه روابط ترکیه و آمریکا را به مخاطره نینداخته و به وضوح نشان داد درک هر دو طرف از تهدیدات در حال تغییر است. ترکیه و ایالات متحده به شرکای محلی یکدیگر از منظر تروریسم و افراط گرایی نگاه کردند. آنها نسبت به هدف نهایی یکدیگر در سوریه سوء ظن داشتند. بسیاری در آنکارا، واشنگتن را در تلاش برای ایجاد یک دولت کردی می دانند.

در بحران مدیترانه شرقی، آنکارا حمایت ایالات متحده از تلاش مخالفانش برای تشکیل یک نظم منطقه ای انرژی و امنیت را به عنوان بخشی از سیاست مهار در قبال خود تفسیر کرد. این بحران همچنین ترکیه را در مسیر برخورد با اتحادیه اروپا به عنوان یک کل و با کشورهای مختلف اروپایی، به ویژه یونان و فرانسه قرار داده است.

در نهایت، نخبگان حاکم در آنکارا علناً ایالات متحده را متهم کردند که اگر نگوییم دستی در کودتای نافرجام در ترکیه در سال 2016، داشته، مسلما تا حد زیادی از آن باخبر بوده - اتهامی که فضای روابط دوجانبه را بیشتر آلوده کرد. این جدایی سیاسی و ژئوپلیتیکی باعث شده است که بسیاری به طور آشکار درباره سناریوهای گسست در روابط ترکیه و غرب بحث کنند و حتی آن را محتمل بدانند.

آزمایشگاه خاورمیانه

خوانش و تجربه ترکیه از بازسازی خاورمیانه در سال‌های اخیر عامل مهم دیگری در بازنگری این کشور در جایگاه و نقش خود در جهان بود که به طور فزاینده‌ای از غرب دور و به قدرت‌های غیرغربی در حال ظهور یا رو به احیا، نزدیک می‌شود. این منطقه در دهه گذشته حضور نامتناسبی در سیاست خارجی ترکیه داشت. آنکارا خاورمیانه را به عنوان یک جهان کوچک و آزمایشگاهی برای تغییرات ساختاری گسترده تر در امور بین الملل می‌بیند و معتقد است خودش در حال تطبیق با این ساختار جدید بین المللی است.

ترکیه دریافت هم‌زمان با کاهش حضور آمریکا در منطقه، تاثیر روسیه بر امنیت منطقه و نقش چین در اقتصاد منطقه افزایش می‌یابد. ترکیه به جای منطقه ای با محوریت آمریکا یا غرب، منطقه ای به شدت در حال چندقطبی شدن را می‌بیند. به طور کلی، در حالی که ایالات متحده اشتهای کمتری برای فعالیت های ژئوپلیتیکی داشته، روسیه اشتهای فزاینده ای برای طرح قدرت ژئوپلیتیکی نشان داده است.

یکی از دلایل همکاری نزدیک ترکیه با روسیه در سوریه این بود که قدرت میدانی در شمال غربی این کشور بود، جایی که اولین دو عملیات نظامی آنکارا در سوریه انجام شد. به یک معنا، این تعامل با روسیه نتیجه الزامات ژئوپلیتیکی و واقع گرایی سیاسی بود.

در دوران ترامپ، شکاف فزاینده ای بین ایالات متحده و اتحادیه اروپا در مورد بسیاری از مسائل مهم منطقه ای و جهانی وجود داشت. خروج دولت از توافق هسته ای با ایران، خروج نظامی جزئی از سوریه و تصمیمش برای انتقال سفارتش در اسرائیل به بیت المقدس تنها چند نمونه بود.

به استثنای برخی موارد، مانند حمله به عراق، کشورهای اروپایی از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون، عمدتاً در چارچوبی با محوریت ایالات متحده برای مقابله با بحران‌های بزرگ منطقه‌ای و بین‌المللی عمل کرده‌اند. با این حال، شکاف گسترده بین ایالات متحده و اروپا در دوران ترامپ این موضوع را زیر سوال برد.

تأثیر تجمیعی تغییرات ساختاری و تحولات ژئوپلیتیکی منطقه، یکی از مفروضات اساسی سیاست خارجی معاصر ترکیه را به وجود آورد: «ما در دنیایی کمتر غرب محور یا شاید پساغربی زندگی می کنیم». از این منظر، دست زدن به اقدامی برای ایجاد موازنه ژئوپلیتیک، صرفاً سازگاری با دنیای جدید بود.

ترکیه در این نتیجه گیری تنها نبود. کشورهایی مانند عربستان و امارات که به چتر امنیتی ایالات متحده وابسته هستند، به طور فزاینده ای استراتژی اجتناب از ریسک را در برخورد با قدرت های بزرگ بین المللی درگیر در جنگ اوکراین، دنبال می کنند.

سیاست و ژئوپلیتیک

حمله روسیه به اوکراین احتمالاً پیامدهای سیستماتیکی دارد که تفکر ترکیه را به میزان قابل توجهی تحت تأثیر قرار خواهد داد. غرب به شکل بی‌سابقه‌ای جایگاه خود را احیا و موضع واحدی از خود نشان داده، در حالی که جایگاه روسیه در نظام بین‌الملل به احتمال زیاد رو به افول گذاشته و هویت آن در مقام یک قدرت بزرگ مورد مناقشه قرار خواهد گرفت.

دکترین امنیتی غرب احتمالاً چین را به عنوان یک رقیب سیستمی و روسیه را به عنوان یک دشمن ژئوپلیتیکی در نظر می گیرد. این تغییرات فضا را برای سیاست خاکستری در این منطقه تنگ‌تر خواهد. سیاستی که قبلاً تعادل ترکیه بین روسیه و غرب را تسهیل می کرد. بعلاوه، رویکرد روسیه برای ایجاد تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه، درک ترکیه از تهدیدات را تقویت و آنکارا را وادار به یافتن راهی برای تقابل مستقیم یا غیرمستقیم با آن خواهد کرد. در این شرایط جدید، احتمالا ژئوپلیتیک ترکیه و غرب را به هم نزدیکتر خواهد کرد. تهاجم روسیه به اوکراین نقطه عطفی برای سیستم بین المللی پس از جنگ سرد و ژئوپلیتیک پس از شوروی است.

از آنجایی که تحولات بزرگ جهانی همیشه نه تنها بر هویت ژئوپلیتیک، بلکه بر سیاست داخلی ترکیه تأثیر می گذاشتند، اکنون این سؤال مطرح می شود که آیا این تحول، مسیر سیاسی جدیدی را در ترکیه، به ویژه در مورد کیفیت دموکراسی و حاکمیت قانون ایجاد می کند؟ این مسئله پیامدهای روشنی برای روابط ترکیه و غرب خواهد داشت.

جستجوی امنیت، جایگاه و هویت ژئوپلیتیکی موضوعاتی هستند که در تاریخ عثمانی/ترکیه از قرن نوزدهم، اگر نگوییم از اواخر قرن هجدهم، تا به امروز وجود داشته است. تحولات جهانی و تغییرات در سطح ساختاری همیشه در این جستجو موثر بوده. بعید است که سیستم بین المللی که از جنگ در اوکراین حاصل می شود چنین تاثیری برجا نگذارد.

نظرات بینندگان