روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقله خود نوشت: لایههای متعدد و متنوعی از اصحاب رسانه گرفته تا اهالی فعالیتهای سیاسی و تقنینی و عملیاتی در دو سه سال اخیر تلاش کردند برجام احیا نشود.
ماجرای کاترین شکدم که افشا شد، پرده از چهرههای زیادی که در همین لایهها دستاندرکار چوب لای چرخ برجام گذاشتن بودند کنار رفت. حالا دیگر بر کسی پوشیده نیست که مخالفتهای داخلی و خارجی با برجام، طرح مشترک افراطیون داخلی و خارجی بود که توانستند با ابزارهائی که در اختیار داشتند مانع استمرار اجرای این توافق بینالمللی شوند. دایره عملیات افراطیون بسیار فراتر از برجام بوده، ولی برجام یک شاخص است.
اجرائی شدن طرح زمینگیر کردن برجام از اقدامات دونالد ترامپ رئیسجمور سابق آمریکا که در رأس افراطیون در سطح بینالملل قرار داشت شروع شد و تمام افراطیون حزب جمهوریخواه آمریکا، جهان عرب، صهیونیستها و افراطیون داخلی که از تحریمها تغذیه میکنند و به لقب کاملاً مناسب «کاسبان تحریم» مفتخر هستند با او همراهی کردند. تا قبل از خارج شدن آمریکا از برجام توسط ترامپ، اقتصاد ایران علاوه بر اینکه آرام شده بود، به سوی بهبود یافتن هم حرکت میکرد بطوری که تورم دو رقمی به ارث رسیده از تحریمها تک رقمی شده بود. بالا گرفتن تب بحران اقتصادی کشورمان در سالهای آخر دهه ۹۰ محصول خروج آمریکا از برجام و شدت گرفتن دوباره تحریمها بود، پدیدهای که افراطیون داخلی در لایههای مختلف در پخت و پز آن شریک بودند و البته از کاسبی برآمده از تحریمها نیز بهره میبردند.
ترامپ، همان کسی است که یکساعت پس از شهادت مظلومانه سردار قاسم سلیمانی، با افتخار اعلام کرد: «دستور ترور قاسم سلیمانی را من دادهام.» افراطیون داخلی هرچند در عزای شهید سلیمانی پیراهن سیاه پوشیدند و بر سر و سینه زدند، ولی برای دوباره رئیسجمهور شدن ترامپ تلاش بسیار کردند، چون احتمال میدادند اگر حزب دموکرات آمریکا برنده انتخابات ریاست جمهوری از آب درآید، نقشه مشترکشان با ترامپ برای به محاق بردن برجام نقش بر آب شود. ترامپ شکست خورد و کاسبان تحریم دچار افسردگی سیاسی شدند.
با پیروزی بایدن، فرصت مناسبی برای احیاء برجام پیش آمد، ولی افراطیون داخلی بعد از یک تنفس چند ماهه بار دیگر فعال شدند و در لایههای مختلف کارشکنی علیه تلاشهای هیأت مذاکرهکننده برجامی را از سر گرفتند. دولت دوازدهم با صراحت اعلام کرد اگر فقط چند ساعت فرصت بدهید برجام را احیا میکنیم، ولی جواب این بود که این کار را بگذارید برای بعد از انتخابات ریاست جمهوری.
قرار بود در دولت جدید مذاکرات برجامی با سرعت و قوت ادامه پیدا کند و بدون آنکه زندگی مردم را به مذاکرات گره بزنند، برجام احیا شود و همه چیز به نفع کشور و مردم رقم بخورد.
حالا نزدیک یکسال از آن وعدههای شیرین گذشته، ولی نهتنها برجام احیا نشده بلکه زندگی مردم بدجوری گره خورده است. این گره را آقایان به هر جا و هر چیز که نسبت بدهند فرقی نمیکند، چون هر روز محکمتر و بازنشدنیتر میشود. لبخند زدن به سرگئی لاوروف و لقب «عالیجناب» دادن به پوتین هم این گره را باز نخواهد کرد. قطعاً با لبخند زدن به آمریکا هم این گره باز نخواهد شد، زیرا اصولاً مشکل را نباید در مسکو و پکن و واشنگتن و لندن جستجو کرد، مشکل در همینجاست، در فاصله گرفتن از سیاست موازنه بینالمللی.
مردم ایران، انقلاب که کردند، این واقعیت را هم همراه انقلاب اسلامی فهمیدند که نه غرب قابل اعتماد است نه شرق. در عین حال، سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی براساس قانون اساسی این نظام بر ایجاد رابطه با کشورها با رعایت منافع ملی مبتنی بوده و اکنون نیز باید چنین باشد، امری که فقط با کنار زدن جریان افراطی محقق خواهد شد.
اکنون که در ادامه افشای ماجرای کاترین شکدم جراحی مهمی در لایههای افراطی رخ داده، فرصت مناسبی برای تجدید نظر در نوع برخورد با مسائل جهانی ازجمله برجام پیش آمده است. جراحی در لایههای افراطی تا جائی باید ادامه یابد که بدبینیها، دوگانگیها و تفرقهها جای خود را به وحدت و همدلی تمام نیروها برای حفاظت از منافع ملی و حل مشکلات مردم بدهند.