اعتماد و رضایتمندی مردم اما بزرگترین پشتوانه و حامی نیروی انتظامی است که بهرغم برخی کمبودها توانسته نسبتا امنیت جامعه را در سطوح مختلف تأمین کند. در این گفتگو تلاشهای این نیرو بررسی و ارزیابی شده است.
نخستین سئوال در ارزیابی طرح امنیت اجتماعی این است که فارغ از نظرات موافق و مخالفی که تا به حال در این باب گفته شده، ارزیابی جنابعالی از این طرح چیست و اساساً آن را چقدر موفق میبینید؟
قبل از پاسخ به سئوال شما، ابتدا باید ضرورتهای اجرای طرح و ارزیابی از محیط را داشته باشیم. اگر به فرمایشات مقام معظم رهبری توجه کرده باشید، از اوایل دهه 70، یعنی بیش از 20 سال پیش، ایشان تهاجم فرهنگی را مطرح کردند. یادم هست که همان روزها مقالههایی نوشته میشد که این تعبیر یعنی چه؟ ما تبادل فرهنگی داریم، ولی تهاجم فرهنگی نداریم و این معنا را که فرهنگ قویتر بر فرهنگ ضعیفتر غلبه میکند، تخطئه میکردند. حضرت آقا در سالهای اخیر فرمودند، آن روزها به صورت حسی این سخن را میگفتم و امروز با مستندات میگویم.
بنده هم عرض میکنم که امروز واقعاً با مستندات قوی میتوانیم بگوییم که این طرح وجود داشته است و دارد و طبیعتاً تلاش تهاجم فرهنگی بر تغییر هویت اسلامی ما، یعنی ناحیهای است که از جانب آن دچار مشکل هستند و لذا سعی دارند به آن حمله و تسخیرش کنند.
اگر به سخنرانیهای نتانیاهو و مقامات امریکایی دقت کنید، در سالهای اخیر بحث اندلسی کردن ایران را مطرح میکنند و میگویند ایران نیاز به حمله نظامی یا اتمی ندارد و کافی است در ایران سکس و بیاخلاقی را ترویج کنیم. این واقعیتی است و امروز بیش از 70 کانال ماهوارهای فارسیزبان برای مخاطبان ایرانی تولید برنامه میکنند.
تولید برنامههای سیاسی...
البته سیاسیها کمتر شده و آنها هم میل پیدا کردهاند که در این حوزه بیایند. سیاسیها هم تلاش میکنند آرام آرام مبانی فرهنگی ما را تخریب کنند. مواضعی که ما اتخاذ میکنیم، مبتنی بر زیرساختهای ارزشی ما هستند و اگر دشمن، آنها را تخریب کند، مواضع ما خود به خود از بین میرود.
وقتی بالای دکل نگهبانی میدهیم، یک راهکار این است که نگهبان را بزنند که در این صورت یک نگهبان دیگر بالا میرود، ولی اگر پایه برج را بزنند، دیگر دکل نگهبانیای باقی نمیماند و به همین دلیل دشمن تلاش میکند بنیانهای ارزشی را هدف قرار بدهد.
البته تهاجم فرهنگی فقط علیه ملت ما نیست. امروز تهاجم و تسخیر نرم در دستور کار غربیها قرار گرفته است، اسم آن را هم قدرت نرم میگذارند، یعنی قدرت نفوذ کنندگی نه نفوذ به وسیله قدرت. قدرت نرم یعنی مخاطب به میل خود الگوهای دشمن را میپذیرد و ضرورت ندارد او را به انجام کاری وادار کنیم، بلکه او خود دوست دارد آن گونه باشد که دشمن میخواهد، یعنی فرد قبله آمال خود را در لیبرالیسم غربی جستجو میکند و مدینه فاضلهاش آنجا میشود. صدها شبکه و سایتهای اینترنتی را هم به این شبکههای ماهوارهای را هم که عمده آنها مواضع سیاسی خود را کمرنگ کردهاند، بیفزائید. البته در مقاطع خاصی مثل انتخابات وارد میدان سیاسی میشوند و همگی لباس فرهنگی را درمیآورند و لباس سیاسی و جنگی به تن میکنند، ولی فعلاً سربازان جبهه اندلس هستند، یعنی تلاش میکنند با توسعه فساد جنسی و اخلاقی، مواد مخدر، مشروبات الکلی که عمدتاً فروپاشی اخلاق را در پی دارد، زیرساختهای ارزشی جامعه ما را تخریب کنند و اراده جوانان ما را در هم بشکنند.
مهمترین بنیانی را هم که هدف قرار دادهاند، بنیان خانواده است، چون اگر نهاد خانواده از هم بپاشد، حاصل آن فرزندان طلاق و کودکان خیابانی و فحشا، تأخیر در ازدواج، شکنندگی ازدواجها، روابط خارج از خانواده توسعه خواهد بود. اگر ازدواج به تأخیر افتاد، زنان در این رقابت، سعی میکنند با عرضه جذاب خود، گوی سبقت را از حریفان بربایند و متأسفانه با این نیت در دامهای خطرناکی گرفتار میشوند.
بحث بر سر این نیست که طرح امنیت اجتماعی چقدر موفق هست یا نیست، بلکه این طرح ضرورتی است در برابر تهاجم سازمانیافته دشمن. این یک تهدید است و ما یا باید به مصاف این تهدید برویم و یا دست از اصولمان برداریم و کنار بنشینیم.
اما میدان عمل، میدان آسانی نیست. نیروی انتظامی در حوزههای متعددی مأموریت دارد. در برخی از حوزهها، مثل برخورد با اراذل و اوباش، همه و حتی خانوادههای آنها هم از کار ما حمایت میکنند، ولی وقتی با موضوع قاچاق کالا در مرز برخورد میکنیم، قضیه اینطور نیست. اگر سخت بگیریم، مرزنشینها و مقامات محلی ناراحت میشوند، چون معیشت آنها به چالش کشیده میشود. اگر آسان بگیریم، تولیدکنندگان و متصدیان اقتصادی در مرکز ورشکست میشوند و هر کاری بکنیم، نمیتوانیم همه را راضی کنیم، بنابراین باید به قانون و مصلحت بچسبیم. در چنین شرایطی، وقتی مثلاً مرز زابل را میبندیم، در این خشکسالی خیلی به مردم فشار میآید، چون معیشت مردم تحت تأثیر قرار میگیرد، ولی بعد از مدتی بالاخره الگوی معیشت تغییر میکند. دو سه سال کار سخت میشود، ولی بعد مردم آنجا از خود میپرسند، اگر زابل در مرز نبود و مثلاً در یزد بود، مردم چه کار میکردند؟ حالا هم همان کار را بکنند. پس از دو سه سال الگوهای اقتصادی در آنجا تغییر میکنند، اما جراحی سختی است. حمایت عمومی پشت سر بخشهایی مثل مبارزه با سرقت هست. در بخش مبارزه با بداخلاقی، دو گروه هستند. مطالبه یک گروه، برخورد شدید نیروی انتظامی است و گروهی هم بهشدت مخالف اینگونه برخورد هستند. البته ما تلاش میکنیم این گروهها را به شکل صحیحی ارزیابی کنیم و ببینیم تعدادشان چقدر است؟ شدت و عمق مسئله چقدر است؟ ما برای ارزیابی احساس امنیت و مطالبات مردم در حوزه امنیت، هر سال پیمایش انجام میدهیم که نشان میدهد پس از مواد مخدر و سرقت، مطالبه مردم بد پوششی و حجاب و عفاف است و بعد نوبت به ترافیک، کلاهبرداری میرسد و اوباشگری الان در پایینترین رتبه است، در حالی که 5 سال پیش در رتبه اول بود. در شرق کشور، گروگانگیری و در استان فارس سرقت مسلحانه مسئله اول بود، ولی الان مسئله چندم است. معلوم میشود که در اثر اقدامات ما مطالبات مردم هم تغییر کرده است. تقریباً بالای 65% مردم مطالبه دارند که ما در حوزه حجاب و عفاف اقدام کنیم. 20% هم نظری ندارند. بقیه هم مخالف هستند. مخالفها هم همه از یک جنس و از آسیبدیدهها و آسیبپذیرهای جامعه نیستند. یک عده در شیوه اجرای طرح مشکل دارند، یک عده هم میگویند باید آزادیهای اجتماعی وجود داشته باشند و ما نباید کاری داشته باشیم. یک عده در آثار و نتایج طرح تردید دارند و میگویند هزینه میدهیم و نتیجهای هم به دست نمیآید. یک عده هم کارشان تخریب و مقابله است که 10، 15% میشوند.
پژواک عملکرد این 10، 15% چقدر است؟ حتی برخی از حزباللهیهای جامعه تردید دارند که این طرح نتیجه خوبی داشته باشد.
همین را عرض میکردم که ما باید نظرات مردم را از نظرسنجیهای دقیق در بیاوریم. کشور عبارت از تهران و تهران عبارت از شمال شهر تهران نیست. نخبگان و اصحاب قلم و اصحاب رسانه و اصحاب تریبون در شمال تهران جمع شدهاند. شما اگر به بیرجند، کرمان، قم و... بروید، درخواهید یافت که مطالبات مردم کاملاً فرق میکند. در فتنه 88 هم دیدیم که چون شمال شهر تهران به کاندیدایی رأی داده بودند، فکر میکردند همه مردم ایران هم، همنظر آنها هستند، اما در استان دیگری 99% مردم به کاندیدای مورد نظر آنها رأی ندادند و به دیگری رأی دادند، اما اینها چون بلندگو دارند، حس میکنند نمایندگان ملت هستند، البته مؤثرند، چون رسانه دارند. کشور به هر حال از طریق نخبگان اداره میشود و نخبگان هم در اینجا متمرکز شدهاند، اما دیدگاههایشان منعکسکننده دیدگاههای همه مردم ایران نیست. نظرسنجیهای ما موضعی هستند و مثلاً ما طرح قاچاق را در استانهائی که فراوانی جرم وجود دارد اجرا میکنیم. همین طور هم در مورد قتل، مواد مخدر و جرائم دیگر.
بحث کارشناسی طبیعتاً از نخبگان پذیرفته است، اما بحث این است که اگر قرار است حرکت قاطعی علیه مفاسد اجتماعی انجام شود، چرا باید این قدر به صاحبان تریبون میدان داده شود که این طرح را تخریب و ابتر کنند و ظرفیتها و تواناییهای کشور را از بین ببرند؟
هرج و مرج رسانهای موجود در کشور ما که امسال حضرت آقا دو بار هم به آن اشاره کردند، نشان میدهد که هر کسی که سایتی دارد نباید آزاد باشد هر چیزی را در آن بنویسد. در حال حاضر هر کسی هر چیزی را مینویسد و هر تیتری را میزند و دلیل اثبات یک خبر این است که آن را ده تا سایت بزنند. یک سایت که خبر را میزند، 9 تای دیگر هم بدون ذکر منبع از روی آن میزنند. مردم هم میگویند وقتی ده جا چیزی را بنویسند، حتماً درست است، درحالی که ممکن است خبر از پایه غلط باشد. وقتی هم خبری پخش میشود، ترمیم آن بسیار دشوار میشود و کسی به اصلاحیه آن توجه نمیکند. این همه رسانههایی که در دنیای غرب وجود دارند، با روشهای مختلف تابع یک سیاست هستند و سیاست، زیرساختها را یکسان کرده است و هیچ وقت اختلافاتی را که اینجا در رسانهها میبینید، در آنجا نمیبینید.
یکی از مشکلاتی که ما داریم، نوپایی رسانه، دموکراسی و فضای مجازی است که هنوز ساختارمند نشده است. این رسانهها هنوز به شهرستانها نفوذ پیدا نکردهاند و فعلاً اخبار ایران یعنی اخبار تهران.
به هر حال کمترین نتیجه اجرای طرح امنیت اجتماعی، حفظ وضع موجود است. آمارها و مستندات تصویری و غیرتصویری بسیاری از جرائم سازمانیافته اخلاقی زیرزمینی، X پارتیها، عروسیهای مختلط، باندهای فساد و فحشا داریم که در این سالها کاهش نشان میدهد. مصرف مشروبات الکلی، تجهیزات ماهوارهای و میزان بهرهبرداری مردم از ماهواره کاهش پیدا کرده است. اخیراً امریکاییها در یک نظرسنجی گفتهاند بعضی از ایرانیها جواب ما را ندادند و از میان کسانی هم که جواب دادند، فقط 20% از تجهیزات ماهوارهای استفاده میکردند.
ما هنوز به نظر قطعی نرسیدهایم، چون احصای قضیه دشوار است، ولی میتوانیم قطعاً بگوییم که تجهیزات ماهوارهای در همین یک سالی که برخورد کردهایم به نصف تقلیل پیدا کرده و اتفاقاً خانوادهها بسیار استقبال میکنند. بسیاری از پدر و مادرها میگویند ما حریف بچهمان نشدهایم، همین طور خانمها میگویند همسرمان بهزور ماهواره را به خانه آورده و آدرس میدهند و میگویند ما را از این وضع نجات بدهید، ولی اسم ما را نگویید.
در حوزه پوشش ظاهری که پرچالشترین مأموریت ماست، پیشرفتهائی داشتهایم و حتی اگر پیشرفتی هم در کار نبود، ایستادگی در موضع موجود هم کار بسیار بزرگی است، آن هم در برابر موج تهاجماتی که هر روز افزایش پیدا میکنند. در کاهش جرائم خشن، در اوباشگری و مزاحمتهای خیابانی هم از نگاه آماری پیشرفت داشتهایم.
اگر قرار باشد یک حرکت منسجم در مبارزه با مفاسد اجتماعی صورت بگیرد، باید همه اجزا کمککار باشند، نه اینکه همه چیز را روی دوش نیروی انتظامی بگذارند و بعد هم همه ژست روشنفکرانه بگیرند که این طرز برخورد با مفاسد نیست. عمده این بدپوششیها از مانتوفروشیهایی است که علناً دارند اجناس خود را میفروشند. طبیعتاً اول باید اینها را کنترل کرد. بدپوششی در سطح کلان در کشور طراحی، تولید و عرضه میشود، اما با آن بدبختی که آن را خریده و پوشیده، برخورد میشود.
به نکته کاملاً درستی اشاره کردید. راهکارهای اجراییای که 8 سال پیش در طرح عفاف و حجاب در شورای انقلاب فرهنگی تصویب شد، کاملاً این ابعاد را در نظر گرفته بود، یعنی همه ابعاد سلبی و ایجابی و ابعاد فرهنگسازی که قویتر هم هستند و نیز ابعاد کنترلی کاملاً در آن طرح مشخص است. متأسفانه دستگاهها با موضوع کجدار و مریز برخورد میکنند. بعضیها هم بهتر عمل میکنند، مثلاً دستگاه قضایی بیشتر در میدان است و فعالیت بیشتری میکند. صدا و سیما و بخشی از رسانهها در حوزه فرهنگسازی اقدامات نسبتاً خوبی میکنند. روحانیت مشخصاً حضور قوی دارد، ولی بعضی از دستگاهها وظایف اولیه خودشان را هم بهدرستی انجام نمیدهند. ما نظام صنفی داریم و میتوان از آن طریق کنترل کرد.
اخیراً شرکت نمایشگاهها غرفهداری را به شرکتی واگذار و آن شرکت هم یونیفورمهایی را برای خانمها طراحی و نوع خاصی از آرایش و بدحجابی و کراوات را برای آقایان ارائه کرده بود. این بیتوجهی مسئولان نمایشگاه است، چون آن شرکت میخواهد پول دربیاورد. یک آلبوم به او میدهند و میگویند قیافه کل غرفهدارهای تو باید این شکلی باشد. آنها میخواهند پولشان را بگیرند و کاری به بقیه مسائل ندارند، لذا ما چوب بیتوجهیمان را میخوریم. یک وقت میخواهیم بگوییم که آن شرکت سوءنیت دارد که دارد. یک وقت هم میخواهد پولش را بگیرد، برای همین به یک شرکت میروید میبینید حجاب مهماندارها خوب است، شرکت دیگر حجابشان بد است. مدیریت شرکتها متفاوت است، وگرنه ذات مهماندارها خیلی با هم متفاوت نیست. به او گفتهاند باید این شکلی باشی، او هم همان شکل است. در اغلب ایرلاینهای خارجی، خانمهای مهماندار آرایش ندارند، لذا هر جا که یونیفورم است، میتوان به مسائل انضباطی آن میشود رسیدگی کرد.
نمایشگاهها و بیمارستانها هم همین طور. کراوات میشود یونیفورم و از دربان تا کارکنان همه باید کراوات بزنند و خانمها هم همه باید یک نوع روپوش تنگ چسبان بدننما بپوشند و پرستاران را هم نوعاً طوری انتخاب میکنند که جذابیتهای ظاهریشان بالا باشد. این هم نوعی سوءاستفاده از جذابیتهای زنانه برای فروش برند خودشان است. نتیجه هم این میشود که اگر درآمد این بیمارستان بیشتر بود، بیمارستانهای دیگر هم میگویند ما هم همین اداها را درمیآوریم. باید پرسید در این میان وظیفه وزارت بهداشت چیست؟
این اتفاق ده پانزده سال است که افتاده. چطور حالا ما...
نه ده پانزده سال نیست، همین یکی دو سال اخیر این اتفاق افتاده. پزشکان کراوات میزدند، ولی دربان و بقیه نه. این حاصل بیتوجهیهاست. نمایشگاهها را داشتیم که در غرفهای حجاب خوب بود و در دیگری نبود. نقش نظارت چیست؟ مگر بیمارستانها نباید تابع یونیفورم باشند؟
رستورانها و شرکتها و... همگی صنف و سازمانهای نظارتی دارند؟ اینها کجا هستند؟ نقششان چیست؟ دارند چه کار میکنند؟ وقتی آنها وظایفشان را انجام ندهند، همه بارها روی دوش نیروی انتظامی میافتد. سفرهخانهها و قهوهخانهها که یک وقت برای این بود که در آنجا استراحتی کنند و قلیانی بکشند و غذایی بخورند، حالا تبدیل به قرار و مدارهای پسرها و دخترها در ارتباطات خارج از خانواده با ظواهر زشت و زننده شده و متأسفانه نظارت صنفی درستی هم صورت نمیگیرد. به نظر من اگر نظارتهای صنفی در حدی که در مقررات آمده اجرا شوند، بدون هیچ تنش و درگیریای میشود این مسائل را کنترل کرد. سگفروشی و حیوانفروشی راه میافتد و نظارتی وجود ندارد. اگر به پلیس بگوییم دارو را تو مراقبت کن، سگ را تو بگیر، لوازم آرایش را تو مراقبت کن، گربه را تو بگیر، قلیان و سیگار را تو بگیر و... به فرض که بتواند همه این کارها را هم انجام بدهد، اساساً مصلحت هست که پلیس را این قدر در اصطکاک با مردم قرار بدهیم؟ پس وظایف خود پلیس چه میشود؟ پلیس باید وقتی وارد عمل شود که دیگران درمانده میشوند. ناظران صنفی اخطار میدهند و اگر عدهای عمل نکردند، پلیس وارد عمل میشود، نه اینکه قبل از آنها وارد عمل شویم.
ما به وزارتخانهها نامه مینویسیم، یادآوری میکنیم، مستندات را تهیه میکنیم و برای وزیر محترم هم میفرستیم و میگوییم حوزه شما پرچالش است. بعضی جاها اقدامات خوب و مؤثری میکنند، بعضی جاها هم کانّه برای خودشان در این زمینه وظیفهای را قائل نیستند و مشکل اساسی ما هم در همین جاست.
مقررات و قوانین کم نداریم و ضرورتی هم نیست که نیروی انتظامی در چالشهای زیاد وارد شود. اگر سیستمها بهدرستی کار کنند، بسیاری از اینها تنظیم میشوند و مشکلات کاهش پیدا میکنند.
بعضیها معتقدند دستگاههای فرهنگی و امنیتی به این نتیجه رسیدهاند که برخوردها محدود و فصلی باشد وموج نارضایتی انباشت نشود و صرفاً با بعضی از موارد برخورد شود. این ذهنیت در جامعه وجود دارد که نیروی انتظامی صرفاً در مواقع خاصی برای حفظ حجاب و عفاف وارد میدان میشود و همیشه خیلی سخت نمیگیرد و ارکان نظام هم چندان ارادهای برای چنین مواجههای ندارند و فقط نیروی انتظامی در این میدان مانده است و بقیه دارند کار خودشان را میکنند.
میشود گفت این حرف تا حدودی درست است، البته نه کاملاً و آن هم دلیل دارد. شما چه طرحی را میتوانید مدتهای زیادی روی آنتن نگه دارید؟ این کار سختی است. اگر روی طرحی زیاد مانور بدهید، حساسیتزدایی میشود. مثلاً روز اول که در زمینه اعتیاد گفتید که شیشه آمده، شوک به جامعه وارد میشود، ولی اگر تلویزیون هر شب راجع به شیشه و پلیس برنامه داشته باشد، کمکم شیشه هم برای مردم عادی و چیزی مثل سیگار میشود.
مسئله دوم این است که پلیس مگر چقدر ظرفیت دارد؟ در طرح نوروزی، بهقدری این طرح گسترده است که ما باید اولویتبندی و اهم فی الاهم کنیم. فصل شروع مدارس یا طرحهای تابستانه میشود و طبیعی است که ما باید توانمان را تقسیم کنیم و ببینیم اولویتها کجا هستند، لذا یک وقت سفرها در اولویتها هستند، یک وقت میگویند در مرز، انفجار و تروریسم زیاد شده و باید تمرکزمان را در آنجا قرار بدهیم، ولی ما به این اکتفا نکردیم و ساختاری به نام پلیس امنیت اخلاقی را درست کردهایم که صرفاً وظیفهاش همین است، منتهی این ساختار محدود است و چندان بزرگ و توانمند نیست.
مسئله اخلاق یک مسئله فصلی و مقطعی نیست.
همین طور است، ولی یک وقتهایی که خطوط قرمز شکسته میشوند، برای پلیس نیروی کمکی میآوریم، کما این که در نوروز، از نیروی انتظامی برای کمک به راهنمایی و رانندگی استفاده میکنیم. نیروهای دائمی همواره وجود دارند، ولی گاهی که اوضاع از حدود خارج میشود و آنها نمیتوانند کنترل کنند، طبیعی است که نیروهای کمکی وارد عمل میشوند.
ما این نقیصه را قبول داریم و تلاش میکنیم ساختارهای دائمیتر و حرفهایتر و آموزشدیدهتری را با خطاهای کمتر به وجود بیاوریم. در این حوزهها از هزاران مورد تذکر و ارشاد حرفی زده نمیشود، اما یک مورد که منجر به درگیری میشود، بهسرعت بزرگنمایی و منتشر میشود. ما میدانیم در چه فضایی داریم حرکت میکنیم و تلاش میکنیم که هم روشهایمان را بهبود ببخشیم، هم نیروهایمان را فراخور مأموریتها سازماندهی کنیم، آمایش و آموزش نیرو مناسب باشد و خانمهای بیشتری در حوزه پلیس امنیت اخلاقی فعال شوند. ما طی پنج سال از هیچ به این نقطه رسیدهایم و باید این طرحها را بهبود ببخشیم، ولی مادامی که دستگاههای دیگر در وظایف ایجابی و سلبی و انضباطی خود به کمک ما نیایند و تمام این چالشها روی دوش نیروی انتظامی تلنبار شوند، توان ما محدود و بُرد ما همین است و نباید انتظارات را از نیروی انتظامی خیلی بالا برد و از گروهبانی که یک سال آموزش دیده، در حد یک جامعهشناس، روانشناس، روحانی و یک فقیه انتظار داشته باشیم.
ما شاهدیم که برخورد با مفاسد اخلاقی معمولاً در دهکهای پایین جامعه دور میزند. بعضی از نخبگانی که در فرهنگسازی برای جامعه نقش زیادی دارند، از جمله فرزندان و آقازادههای بعضی از مسئولین، هنرمندان و فوتبالیستها و... ظاهراً حاشیه امن دارند. آنها از رانتها و امکانات همین نظام استفاده میکنند و از صفر به همه چیز میرسند، ولی بعضاً به هیچ چیزی هم اعتقاد ندارند. آیا نیروی انتظامی میتواند با این افراد که متأسفانه فرهنگساز هم هستند، برخورد کند؟
اگر جاهایی مثل صدا و سیما و وزارت ارشاد که فیلمهایشان را برای داخل تولید میکنند، ضابطهگذاری کنند، مسئله حل میشود. در همین تهران فیلم ضد اخلاقی زشتی درست کردند که در خارج هم اکران شد. وقتی به صدا و سیما گفتیم، هنرپیشه آن فیلم را از بازیگری محروم کردند و دیگر تصویرش را نشان نمیدهند. این خودش میتواند ابزار بازدارندهای باشد. برعکس قضیه هم هست. وقتی از هنرمندان استفاده درست نمیکنیم و کسانی را که اتفاقاً برای نقشآفرینیهای مثبت استعدادهای بالایی دارند، به کار نمیگیریم، نتیجه خوبی به دست نمیآید.
یک وقتی نقل میکردند که وقتی هادی پسر آقای سیدحسن نصرالله شهید شد، هنرپیشه و مطرب و... برای عرض تسلیت آمدند و گفتند ما هنرمان این است. یک شعر خوب بدهید برای مقاومت بخوانیم. ما هم اگر به این آقائی که دارد میخواند، شعر درست بدهیم بخواند، چرا برود زیرزمینی بخواند؟ باید از کار خوب حمایت کنیم تا ذائقهها تغییر کنند. فعلاً ذائقهها متوجه گیشه هستند و همه تلاش میکنند محصولشان گیشهدار بشود. ما اگر سرمایهگذاری کنیم، گیشه هم تأمین میشود.
به نظرم در حوزه ایجابی در بخش هنر و سینما ضعیف هستیم. وقتی در صدا و سیما فیلمها و سریالهای خوب و فاخر ساخته میشوند، میبینید که چقدر اثرگذارند. ممکن است بعضی از هنرپیشههایی هم که در آنها بازی میکنند، مورد داشته باشند، اما برآیند کار خوب است و اثرگذاری خوبی دارد. چه اشکالی دارد که ما آنها را هم بیاوریم و همراه کنیم؟ یک فوتبالیست حرفهاش این است که گل بزند، قیمتش بالا برود و درآمد بیشتری کسب کند. هنرپیشه هم میخواهد بیشتر دیده بشود، فیلمش بیشتر بیننده داشته باشد و تصورش این است که با عکس فیسبوکی بیشتر دیده میشود و بازار کارش رونق پیدا میکند، اما اگر احساس کند عکس فیسبوکی رونق کار او را کاهش میدهد، طبیعتاً از این شیوه استفاده نمیکند. این کار شدنی و حرفم کارشناسانه است. ما نباید توقعمان را خیلی بالا ببریم و خودمان را با هنرمندان و بازیگران درگیر کنیم.
به نظر من باید قوانین و ضوابط را بهطور روشن و شفاف بیان کنیم و همه هم در برابر قانون برابر باشند. هنرمند و غیرهنرمند و بندة فرمانده ناجا هیچ فرقی در این زمینه با هم نداریم. بنده به عنوان فرمانده ناجا که همه مأموران ناجا از من حساب میبرند، چرا باید از چراغ قرمز عبور و یا در جاده با 160 کیلومتر سرعت رانندگی کنم؟ من باید بیشتر از همه پایبند باشم. هرکسی برای خودش خط قرمزی درست کرده که وهمی و خیالی است و ما به آنها قائل نیستیم. ما به قانون و اجرای باتدبیر و عاقلانه قانون و نه اجرای خشک و روباتیک آن قائلیم.
در برابر بعضی از این چهرهها خلاف قانون عمل شد. طرف از ته گود عربها آمده و خوب توپ میزند و چهره شده و حالا هم از عالم و آدم و خدا طلبکار است و هیچ کسی هم هیچ چیزی نمیتواند به او بگوید.
چرا فوتبالیستی که ده درجه از او هم بالاتر است، در اروپا این کار را نمیکند؟
چون در آنجا حاشیه امن ندارد...
چون در آنجا حاکمیت قانون و فرهنگسازی وجود دارد. ما با فوتبالیست، هنرمند و یا هر آدم سرشناسی ممکن است در تخلف رانندگی برخورد کنیم که برایش یک کمی تلخ هم هست، اما حرمتها را حفظ میکنیم و هیچ وقت مطلب را رسانهای نمیکنیم. برادر خوانندهای که خیلی هم مقید است، به تصور این که باید به موقع به کنسرت برسد، 170 کیلومتر رفته و پلیس هم جلوی او را گرفته و ماشینش را خوابانده است. ما که شوخی نداریم، ولی نمیآییم این را رسانهای و آبروریزی کنیم.
تأکید میکنم در مورد هنرمندان و بازیگران، اگر صدا و سیما و ارشاد هماهنگ باشند، استانداردها را بنویسند و ابلاغ کنند، سازندگان، کارگردانان، بازیگران و... بهخوبی درک و خودشان را هماهنگ میکنند. ما چون هیچ چیز را تعریف نکردهایم، مشکل به وجود آمده است.
کارکرد نیروی انتظامی با سینماگرها خیلی خوب است. الان سه یا چهار دوره است که ناجا جشنواره سینما گذاشته و خوب هم کنترل کردهایم و نتایج هم خیلی خوب بوده است. استعدادهای زیادی هم هست، ولی بالاخره ادبیات این حوزه یک مقدار متفاوت است. ما این را قبول داریم، ولی اجرای عقلانی قانون در دستور کار نیروی انتظامی است.
توقع این بود که بسیاری از اعاظم که مسئولان به دیدن آنها میروند، وقتی از مسئولین نیروی انتظامی در مورد پوشش و حجاب و فرهنگ جامعه گله میکنند، بیایند و نیروی انتظامی را کمک کنند، چون نیروی انتظامی هم از همین مردم است و از جای دیگری نیامده است. ارزیابی شما در این باره چیست؟
یکی از پشتیبانان اصلی ما مراجع عظام، ائمه جمعه و جماعات و روحانیت بهطور ویژه هستند، چون وظیفه و رسالتشان هم همین است، یعنی اقامه دین، امر به معروف و نهی از منکر و تعلیم و آموزش مردم در مسیر احکام الهی. در دوره اخیر بحث گرانیها، موضوع ما را یک مقدار تحتالشعاع قرار داده است. شاید برداشتشان این است که امروز مسئله اول مردم مسئله معیشت است و لذا به این موضوع که نیروی انتظامی در میدان است، در درجه دوم پرداختهاند.
ما به هر میزانی که از ما حمایت کنند، هم ممنونیم و هم نیازمند ارشادات علما و در ملاقاتهایی هم که داریم، رهنمودهای کارسازی هم به ما میدهند، موضوعات مهمی را مطرح میکنند و ما هم واقعیتها را خیلی شفاف با این عزیزان در میان میگذاریم. من حداقل سالی یک بار به هر استانی میروم و ائمه جمعه را زیارت میکنم. فکر میکنم با هر امام جمعهای بیش از 5 یا حتی ده بار ملاقات داشتهام. هر یکی دو سالی یک بار خدمت مراجع قم میرسیم یا مسئولین خودمان را میفرستیم و گزارشهایی را تقدیم میکنند.
در مجموع، همکاریها دارد سازمانیافتهتر میشود. قبلاً سازمان منسجمی وجود نداشت، الان با حوزههای اجتماعی مبادله اطلاعات و با دفتر تبلیغات اسلامی در قم و با مدیریت حوزه علمیه همکاری داریم. آنها با بولتنهایی اطلاعرسانی میکنند و آخرین تاکتیکها و تهاجمات فرهنگی را به استحضار علما و طلاب و افاضل میرسانند. ما در مجموع راضی هستیم.
ناجا امروز حمایت مردم را دارد. ما 197 را داریم که مردم تماس میگیرند و شکایات، پیشنهادها و تقدیر خود را مطرح میکنند. رضایت مردم بسیار بالا و شکایتها خیلی پایین است. اتفاقاً هر وقت ما برای تأمین امنیت اجتماعی، فشار را زیاد میکنیم، تقدیرها بالا میرود و شکایتها پایین میآید. عمده انتقادات و شکایتها این است که چرا در این حوزه اقدام نمیکنیم. وقتی مردم تماس میگیرند، حتماً رسیدگی و برخورد میکنیم. مردم ما بسیار خوبند، نیروهای ما هم با انگیزه و خوب در میدان هستند و کارشان هم نتیجه دارد. گاهی فضای رسانهای هم علیه ما درست میشود، ولی نیروی انتظامی محکم سر جایش ایستاده است. ضمن این که از اهرمهای قانونی هم استفاده میکنیم، چون بعضیها دارند جرم انجام میدهند، کاریکاتور میکشند و تخریب میکنند. ما هم از حقوق خود استفاده میکنیم، اول به اینها تذکر میدهیم و رفع ابهام میکنیم، چون ممکن است اطلاعاتشان ناقص باشد. به نظر ما بهترین روش همین است، ولی اگر ببینیم کسی عناد و واقعاً قصد تخریب دارد، از ابزارهای حقوقی خود هم استفاده میکنیم.
نیروی انتظامی امروز با عزّت و اقتدار در میدان است، احساس ضعف هم نمیکند و حتماً این طرحها را با قدرت و استمرار بیشتر و ساختارهای قویتری دنبال خواهد کرد.
چون نیروی انتظامی با بخشهایی از جامعه سر و کار دارد که گاه تخلفاتی دارند و طبیعتاً نسبت به آن انتقاداتی هم مطرح میشود، باید خاطرات فرمانده ناجا از مواجهههای غیرمترقبه با بخشهایی از جامعه جالب باشد. از این برخوردها چه خاطراتی دارید؟ مردم وقتی با شما مواجه میشوند، بهطور طبیعی چه واکنشهایی نشان میدهند؟
اتفاقاً این اتفاقات کم هم نیست. در نمازجمعه، عزا، عروسی، زیارت، تفرجگاههای نوروزی، ملاقاتهای عمومی مردم به بنده مراجعه میکنند، تمام نامههایی که دریافت میکنم، میخوانم، چکیدههای 197 را برایم میفرستند، معاونت اجتماعی ناجا ارزیابیهایی دارد که میخوانم و تقریباً حال و هوای مردم را میشناسم. فکر میکنم سالی حداقل با 100 خانواده جانباز و شهید دیدار دارم. عمده مردم یا حامی هستند یا گیرهای شخصی دارند که میخواهند برایشان رفع کنیم.
سال گذشته به زیارت عتبات رفتیم و با مراقبین و محافظانی که داشتیم، کار مشکل بود. محافظان عراقی اجازه نمیدادند تنها بروم. حتی زیارتنامه هم که میخواندم چند نفر روی دوشم میزدند که سردار! این کار را برایم بکنید. میگفتم: «اجازه بدهید زیارتم تمام شود میآیم». پدرم و خانوادهام میرفتند زیارت و من میرفتم روی پله مینشستم و جواب مردم را میدادم. تقریباً هر حرم و هر زیارتی که میرفتم، 20 دقیقه نیم ساعتی به سئوالات مردم جواب میدادم. یکی میگفت مشکل گذرنامه دارم، یکی از مأمور ما گله داشت، یکی میگفت ماشینم را سرقت کردهاند، یکی میگفت بیجا مرا جریمه کردهاند، مینشستیم و روی تکتک نامههایشان دستور مینوشتم. حرم امام رضا(ع) که میرویم، همه اقشار مردم ایران آنجا هستند.
من سالی حداقل چهار پنج بار با خانوادهام به سینما میروم و همه جا مردم میآیند و صحبت میکنند و پیشنهاد میدهند. حتی گاهی از آنها میخواهم شماره تلفن منزل یا همراهشان را به من بدهند که کارشان را پیگیری کنم. اغلب هم باورشان نمیشود و میگویند آنهایی را که وقت میگیریم و به ملاقاتشان میرویم، جوابمان را نمیدهند، شما میخواهید با گرفتن شماره تلفن جوابمان را بدهید؟ بعد که از دفتر ما به آنها تلفن میزنند، طرف واقعاً متعجب میشود. ما واقعاً خودمان را متعهد میدانیم که حتماً کار را پیگیری کنیم، یا به نتیجه برسانیم یا به طرف بگوییم موانعی دارد که نمیشود، یعنی تکلیفش را روشن میکنیم.
مردم خیلی لطف دارند. یکی از مشکلات ما در راهپیماییها این است که فقط صدها عکس باید با مردم بیندازیم. احساس میکنم مردم به ناجا و مسئولانش علاقه و اعتماد دارند. ما هم شرمنده این محبتها هستیم. این طور هم نیست که فقط طیف خاصی لطف داشته باشند. ما حاضریم با خبرنگارها به یکی از همین جشنوارههایی که از حجاب آنها گلایههایی وجود دارد برویم تا ببینند رفتار آنها با ما چگونه است. من فکر میکنم نیروی انتظامی امروز یک حرکت منطقی دارد و همه هم درک میکنند که نیروی انتظامی یک سری وظایف قانونی دارد و باید به آنها عمل کند. اگر مدار همه چیز را قانون قرار بدهیم، کسی ناراضی نمیشود.
با تشکر از شما.
موفق باشید.