پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
ستاره مهرآور - گسلهایی
که موذیانه زیر پای خانههای سست شهر خزیدند، درز ترکها را بر دیوارها و
سقفها باز کردند و به تکه آجرها و پاره آهنها، جرات پرتاب شدن و شکافتن
سرها و تنهایی را دادند که منتظر آمدن خوشی بودند، نه تحمیل صبوری بر این
ناخوشی بیپایان.
این گسلهای لعنتی، چنان با
نفرت تکان خوردند که حتی فرصت چشیدن لذت تکان خوردن «احمد» جنین 8 ماهه را
در شکم مادر به «رقیه چمنی چایکندی» ندادند یا لذت تماشای تکانهای دست
«پروین» 8 ساله برای پدرش یا لذت تکانهای قطار درجه سهای که قرار بود
«نصرت کریمی» پیرزن 83 ساله «اهری» را برای عید فطر از راه آهن تبریز
برساند به راه آهن مشهد.
بیداری بی هنگام این گسلهای لعنتی حتی فرصت
نداد که صفیه 22 ساله رخت عروسی به تن کند، بیم و امید بلوغ را از «مریم
معرفت» 12 ساله گرفت و آرزوی مهندس شدن را از «آرمان حضرتیان» کلاس پنجمی.
زلزله آذربایجان شرقی آنقدر عجول بود که حتی اجازه نداد «مهدی امامی» 10
ساله، روزه کله گنجشکیاش را سر سفره افطار با این دعا باز کند که سال بعد
را بتواند روزه کامل بگیرد. این گسلهای لعنتی وحشیانه تکان خوردند و
لذتهای خوش و ناخوش روزگار را از تن زندگی مردمان شهرهای «اهر»، «ورزقان» و
«هریس» تکاندند.
عصر روز شنبه 21 مردادماه حوالی ساعت 17 عصر زلزله
6.2 ریشتری، داغی را بر چهره آذربایجان نشاند و پس لرزههای آن، 90 بار ترس
و آشوب انداخت به دل مردمان زخم خوردهاش. 12 هزار خانه روی سر اهالیاش
خراب شد. بیش از 300 جسد، بیکفن زیر خروارها خاک و خشت دفن شد، بیش از
2هزار نفر زخمی راهی بیمارستانهای اطراف و درمانگاههای سیار شدند و هنوز
آمار مشخصی از زخم هایی که روان داغ دیدگان این فاجعه را خراشید و روحهایی
را کفن پوش کرد، در دست نیست. همه این اتفاقات فقط بخاطر پاره شدن چرت
عصرگاهی گسلهای شمال غرب گربه سیاه نشسته بر نقشه آسیا افتاد، بخاطر
بیداری بیموقع زمین.
9 سال پیش که در گرگ و میش هوا، بم به گورستانی
همگانی تبدیل شد و سی هزار نفر از مردم شهر را زیر آوار خانههایشان دفن
کرد، باورمان نبود باز هم سایه شوم مرگ، خودش را روی سر شهر دیگری میکشد و
باز داغ کندن گورهای دسته جمعی بر دلمان، ردی سرخ میگذارد به سرخی گل رزی
که لحظاتی قبل از زلزله دست تازه دامادی بوده برای تقدیم به نو عروسش.
پس
از اینکه زلزله، قدرت 7.4 ریشتریاش در نیمه شب 31 خرداد ماه 1369 با به
جا گذاشتن 40 هزار قربانی در فاجعه رودبار و منجیل، به رخ مان کشید، از آن
زمان هر بار، شدت لرزههایی بالای 6 ریشتر تن ایران را لرزاند. 20 اردیبهشت
76 زمین لرزه قائنات بیش از هزار و 500 نفر قربانی بلعید. اول تیرماه 81
بویین زهرای قزوین با 262 کشته، داغی دیگر بود و بعد فاجعه بم، زلزله 4
اسفندماه 83 زرند، خاطره عیدنوروزی سیاه را با 600 قربانی برای ایران به جا
گذاشت و امروز، هر لحظه به آمار قربانیان و مجروحان زلزله 6.2 ریشتری اهر و
ورزقان اضافه میشود.
حالا که چند روز از این زلزله میگذرد، فاجعه
روی ناخوش خودش را رو میکند. زخم و خراش به وقت داغی، آنچنان دردی ندارد،
بعد از آن است که ورم میکند و عفونت. این روزها، روزهای درد و عفونت زخم
زلزله آذربایجان است، باید هوای این زخم را داشت تا کاری نشود. زلزله زدگان
در روزهای آتش بار مردادماه نه فقط سایهای میخواهند بر سرشان که نیاز به
امکانات اولیه رفاهی و بهداشتی هم دارند برای رهایی از بیماریهای عفونی و
اسهال که هر لحظه اهالی این منطقه را تهدید میکند.
مردم میتوانند
کمکهای نقدی خودشان را برای جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران به شماره
حساب 99999 و نیز سازمان بهزیستی کشور به شماره حساب 90190 بانک جام ملت
واریز کنند. همچنین جمعیت هلال احمر در سراسر ایران، کمکهای غیرنقدی مردم
را همچون پوشاک، دارو، مواد خوراکی فاسد نشدنی، چادرهای مسافرتی، پتو و
سایر اقلام مورد نیاز زلزله زدگان در واحدهای ثابت و سیار جمع آوری میکند
تا سیل محبتهای مردم ایران را به سوی هموطنانشان در شمال غربی ایران
سرازیر کند.
اگرچه باز داغ بم و زرند و قائنات برایمان زنده شد اما آذربایجان! بدان که تنها نیستی.