از هم دوره ای های خود به کار کدامیک بیشتر علاقمند هستید؟
در
رده هنرمندان همیشه یک حسادت شدید برقرار است. برخی افراد نه تنها
خودشان حتی یک کار خوب هم ندارند بلکه کسانی را هم که آثار خوب ارائه می
دهند بی دلیل به سخره می گیرند. این طبیعت ناخوشایندی است. حسادت زمانی خوب
است که فرد به ثبت یک اثر خوب تشویق شود. اوایل که آقای ایرج به برنامه
ارتش آمده بود با خود می گفتم ای کاش نفسم یک مقدار بیشتر ازآقای گلپایگانی
و آقای ایرج بود یعنی درصدای وسیع تری بخوانم. من از کار این دوستان لذت
می بردم اما هیچ گاه حسادتی نداشتم.
کدام خواننده پاپ را دوست دارید؟
نگویم بهتر است ولی در بین این دوستان صدای خوب هم شنیده می شود. به نظر من موسیقی پاپ باید ریشه داشته باشد. در موسیقی اصل و اساس کار آهنگسازی است که به کمک خواننده می آید. در حال حاضرخوانندگان ما به دلیل نبود آهنگساز خوب در مضیقه هستند. امروزه هر نوازنده ای خود را آهنگساز می داند. آهنگسازی، علمی است که در مدرسه آموختنی نیست و طبیعت باید آن را به ما بدهد. من از همین رسانه اعلام می کنم در موسیقی ما هستند کسانی که در موسیقی تحصیل کرده اند، آکادمی دیده اند، حتی کنسرواتوار رفتند اما به صورت خیلی ناچیز توانسته اند آهنگی را که مردم دوست دارند تولید کنند. در 50-60 سال اخیرآهنگسازان مشهور ما هیچ کدام تحصیلات آکادمیک نداشته اند. هنر ابتکار ابداع و آفرینش است. هنرمند کسی است که بتواند در خوانندگی و آهنگسازی سبک جدیدی ارائه دهد. آدمهایی مثل سالار عقیلی و یا چند نفر دیگر که ازمحمدرضا شجریان تقلید می کنند کسانی هستند که کلاس آواز می روند، دستگاه ها را یاد می گیرند و به مانند استاد می خواندند. مرحوم علی تجویدی درباره یکی از خوانندگان خوب معاصرمی گوید:« ایشان مثل ضبط صوت است هر چی یاد گرفته پس میدهد و از خود ابتکاری ندارد.
آقای افتخاری چطور؟
بله
ایشان هم سبکشان تقلیدی است از آقای تاج و آقای ایرج اما کم و نامحسوس و
البته خود هم ابتکاراتی دارند. اما آقای گلپایگانی همیشه یک سبک جدا دارند و
غیر از خوانندگان دیگر می خوانند. من سالها منتظر خواننده ای بودم که به
یک سبک دیگر بخواند و آقای گلپایگانی آمد این کار را انجام داد و واقعا
پسندیدم همه جا هم کار ایشان را تایید می کنم.آقای ایرج هم که تقریبا
همشهری ما هستند و در برنامه موسیقی ارتش که آقای قوامی بودند بعدازمن
ایشان آمدند و در آن دوران همکار بودیم. تا 10 سال پیش هنرمندان قدیمی در
محافل هنری یا رستوران ها گردهمایی داشتند اما متاسفانه در حال حاضر چنین
محافلی وجود ندارد.
همایون خرم ؟
همایون خرم را من به موسیقی معرفی کردم ایشان آهنگساز بسیار خوبی هستند.
استاد چه تدبیری برای اینکه جوانان به موسیقی سنتی روی آوردند وجود دارد ؟
به
نظر من جوانان حق دارند این نوع موسیقی را نپسندند چون موسیقی سنتی یک نوع
توقف و درجا زدن است، تحرک و تازگی ندارد. تکرار هر کاری شایسته نیست.
باید تحرک و تازگی در موسیقی وجود داشته باشد اما ریشه اش در سنت باشد.
اینکه آهنگساز تازه ای وجود ندارد یعنی چی؟
منظورم
این است که فضا و شرایط برای ایجاد یک موسیقی خوب و تازه وجود ندارد. این
فضاها سبب شده موسیقی ما دچار تکرار، یکنواختی و ملال آور شود. همچنین
آقایانی که رسما دست اندرکاران موسیقی هستند با افتخار می گویند خلاقیت
مرده است. ما در موسیقی متولی دلسوز نداریم. یعنی به این هنر بها نمی دهند.
تنها زمان است که می تواند شرایط موسیقی را تغییر دهد.
آقای میرزمانی چطور؟ ایشان در موسیقی چقدر تاثیرگذار هستند؟
ایشان
دلشان می خواهد ولی نمی توانند کاری انجام دهند.دالبته این را هم بگویم
هنر و کار سیاست زده و آلوده به سیاست شده است. شعر ما، ترانه سرایی ما،
مناسبتی، دستوری و سفارشی شده است.
شما تا به حال موسیقی سفارشی یا مناسبتی انجام داده اید؟
خیر. چون می دانند من این کار را انجام نمی دهم هیچ گاه چنین درخواستی را از من نداشته اند.
از کتابهای خود بگویید؟
اولین
کتاب من سفرنامه ای است با نام «از کاشان تا کاناری،جزائر قناری» که
محتوای آن گزارش سفرهای متعدد به کشورهای اروپا تا جزائر قناری با چاشنی
طنز و انتقاد و شعر و موسیقی است که سال 1372 توسط انتشارات سنائی تهران
منتشر شد.یعنی در واقع شامل سفرهای قبل و بعد از انقلاب است. به نظر من اگر
طنز و شعر در کتاب نباشد از جاذبه آن کم می شود و خستگی میآورد.
دومین
کتابم بنام «خاطره ها و نغمه ها /عطر گیسو» است که نیم قرن خاطرات رادیویی
هنری و یادداشتهای ادبی،اجتماعی و سیاسی، عکس از هنرمندان گذشته و..است که
سال82 از سوی انتشارات عطایی تهران منتشر شد. اما متاسفانه این کتاب خیلی
مختصر و کم معرفی شد.
سومین کتاب «ایران در رهگذر زمان تا مرزهای بی
سرانجامی» است که حدود 700 صفحه دارد و 450 قطعه عکس از هنرمندان همه دوران
خودم و اساتید ادبی، تاریخی ،رجال سیاسی و هنری در آن به چاپ رسیده است.
این کتاب درحقیقت ادامه «عطر گیسو» است منتهی در ابعاد وسیع تر و ثلث آن
مربوط به کاشان زادگاه من و زندگی اجتماعی آن دوران است.
این کتاب
بیوگرافی و شرح زندگیم است که 5 سال است در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
جامانده است و هنوز مجوز نگرفته است. اخیرا بعد از چندین بار تغییراتی که
در این کتاب بوجود آمد آن را به موسسه معتبری واگذارکردم تا بتواند ایرادات
بنی اسرائیلی مسئولان را توجیه کند. این ایرادات که منجر به عدم صدور مجوز
شد، عکسی کم نظیر از چهره با وقار و متین ابوالحسن خان صبا و دخترش است.
یا عکسی ازاستاد محمد تجویدی برادرعلی تجویدی در کنار تابلوی نقاشی که
رباعی باباطاهر را به تصویر کشیده است.
متن رباعی بدین شرح است: اگر
دستم رسد برچرخ گردون/ از او پرسم که این چین است و آن چون/ یکی را می دهی
صد ناز و نعمت/ یکی را قرص نان آلوده در خون.
آخر ای مسئولین، ما حساب دستمان است، خط قرمز را می دانیم این ایرادات بنی اسرائیلی هستند.
چطور شد به فکر نگارش سفرنامه افتادید؟
من
یکی از عاشقان مسافرت هستم و اگر مسئولیت زندگی و خانواده نبود تمام عمر
در مسافرت بودم. یک توریست خارجی جمله ای دارد که می گوید:«ما توریست
نیستیم، مسافریم، توریست جاهای مختلف را می بیند برمی گردد اما یک مسافر
هیچ گاه به خانه برنمی گردد.»
واقعا تاسف بار است کسی در این سن این همه از خود راضی. به راحتی در مورد هر کسی هر چه می خواهد میگوید. متاسفانه اخلاق در هر سطحی مرده است.
حسادت بد دردیه جناب رشیدی!!
شجریان اتفاق تکرار نشدنی در دنیای موسیقی
خوشا به حال ما که در دوران زندگی ایشون زندگی میکنیم و میتونیم تا حدی درکشون کنیم.
دنیای جالبی شده!!!!
همینو فقط بلدی برو بابا. تو حالا خودت کجای موسیقی رو گرفتی که داری از کسی مثل سالار عقیلی انتقاد می کنی