پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : علی محمدقلی ها در یادداشتی با عنوان
"پرواز هلی کوپترها در آسمان رنج اهر " نوشت:
اهر حالا تکه ای از جان خسته جان سرزمین من است. ما چند روزی آنجا
بودیم. برای من مهمتر از تمام آن دردهایی که حالا بی صدا زیر خروارها خاک
قهوه ای خفته...
چه می گوید؟ من آذری نمی دانم اما دردها زبان مشترکند. رفیقم را صدا کردم.
ببین مادر چه می گوید...؟ چند ثانیه ای گذشت تا دیلماج ما بگوید بر مادر
این روزها چه می گذرد. مادر از زلزله آنقدر شاکی نبود که از صدای هلی
کوپترها. صدای این چرخبال ها عین سوهان روح بود. انگار تمام خاطراتت را فرو
کنی داخل چرخ گوشت...!
بر او چه گذشته را کسی نمی داند اما آنچه این روزها بر او می گذرد روایتی
بود و حکایتی. دیلماج می گفت مادر شاکیست. مادر که مثل شمع آب می شود عاصی
است. از اینکه هلی کوپترها هرچند بار یک بار که می آیند همین خانه های
زهوار در رفته و همین چادرهای با سلام و صلوات برپا شده را هم با سیلی می
نوازند.
مادر نگفت و تو می دانی و من هم می دانم این سر و صدای هلی کوپترها که
دمار از اعصاب خاکشیری زلزله زده ها درآورده هر بار چند محافظ، وزیر، یک
استاندار و نهایتا معاون رییس جمهور را جابجا می کند.
بابا بخدا جاده ها را سر سخت سری نیست، بازند. لااقل تا تبریز در آسمان ها سیر کنید و ما بقی را با ماشین.
رییس جمهوری که از خط ویژه نمی رفت مبادا حقوق مردم پایمال شود، کجاست
ببیند مدیران درجه یک و دو و سه اش هلی کوپتر بازی می کنند. کجاست که
ببیند؟! نشسته کنار دست پادشاه عربستان!
ای کاش دوباره انتخابات بود دکتر... آن وقت می بینمت با بیلی در دست و
تابوتی در بر وزیر مسکنت که می کوشی جلوی دوربین ها در مناطق زلزله زده،
مسکن درد مردم باشی...
مادر... گریه نکن... دعا کن همه روزها روزهای انتخاب باشد.
* اعتدال
متن خوبی بود، انتخاب! آفرین!