کد خبر: ۷۴۳۵۴۷
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۱ - ۲۲ آبان ۱۴۰۲
اندیشکده آمریکایی مطالعات استراتژیک و بین المللی:

اگر اسرائیل در حمله به غزه شکست بخورد... / چرا شکست تل آویو کاملا محتمل است؟

مفهوم پیروزی نظامی از نظر حماس، کسب نتایج سیاسی بلندمدت است. حماس پیروزی را نه در یک یا پنج سال، بلکه در درگیری با چندین دهه مبارزه می‌بیند که همبستگی فلسطینی‌ها را افزایش داده و سبب انزوای بیشتر اسرائیل شود. در این سناریو، حماس جمعیت محاصره شده غزه را به واسطه خشمشان از اقدامات اسرائیل، به دور خود جمع می‌کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 		 			اگر اسرائیل در حمله به غزه شکست بخورد... / چرا شکست تل آویو کاملا محتمل است؟ 		 	 			اگر اسرائیل در حمله به غزه شکست بخورد... / چرا شکست تل آویو کاملا محتمل است؟

جان بی آلترمن مدیر برنامه خاورمیانه در مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی (CSIS) در یادداشتی نوشت: ارتش اسرائیل رکورد قابل توجهی در پیروز شدن دارد. در سال‌های ۱۹۴۸، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ در جنگ‌های متعارف پیروز شد و در سال ۱۹۹۶ سازمان آزادیبخش فلسطین را وادار کرد تا از مبارزه مسلحانه دست بردارد. قدرت ارتش اسرائیل تنها ناشی از حمایت ایالات متحده نیست، بلکه همه چیز - از دکترین، سازمان، و آموزش گرفته تا رهبری و پرسنل- آن را به مهیب‌ترین نیروی جنگی در خاورمیانه تبدیل کرده است.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: بیشتر بحث‌ها در مورد جنگ غزه بر این فرض استوار است که در نهایت اسرائیل پیروز خواهد شد. شانس پیروزی و برتری ارتش اسرائیل بر حماس آنقدر زیاد است که هر نتیجه‌ای جز آن غیرممکن است. تنها سوال این است که در چه بازه زمانی و به چه قیمتی به دست خواهد آمد؟

با این حال کاملا ممکن است که جنگ غزه، اولین جنگ در تاریخ اسرائیل باشد که ارتش در آن جنگیده و شکست می‌خورد. این شکست برای اسرائیل فاجعه بار و برای ایالات متحده بسیار زیانبار خواهد بود. دقیقا به همین دلیل است که نباید نادیده گرفته شود.

ارتش اسرائیل تا حد زیادی از اینکه دچار بالا و پایین شود و پیروزی و شکست‌های متناوب تجربه کند (نظیر آنچه ایالات متحده از زمان شروع جنگ ویتنام با آن مواجه شده)، اجتناب کرده است. ارتش ایالات متحده به درگیری‌ها در لبنان، سومالی و هائیتی بدون پیروزی آشکار پایان داد، اما آن‌ها در مقیاس کوچک بودند. جنگ‌های پس از ۱۱ سپتامبر در عراق، افغانستان و منطقه مرزی سوریه و عراق، علیرغم تلاش‌های جدی و با صرف منابع قابل توجه به نتیجه مطلوب نرسیدند و سال‌ها جنگ، میلیارد‌ها دلار هزینه و هزاران نفر تلفات نیرو‌های نظامی، نتوانست پیروزی را برای امریکا تضمین کند.

اسرائیلی‌ها گاهی اوقات استدلال می‌کنند که جنگ‌های آن‌ها برای بقاست و به معنای واقعی کلمه در مرزهایشان می‌جنگند و به هیچ وجه با اقدامات امریکا در هزاران کیلومتر دورتر از مرز‌های این کشور، قابل مقایسه نیست. آن‌ها همچنین استدلال می‌کنند که مردمشان در مورد مسائل مربوط به بقای اسرائیل متحد هستند، در حالی که مردم کشور‌های غربی در مقایسه با آن‌ها دمدمی مزاج به شمار می‌روند. آن‌ها می‌گویند اسرائیل پیروز خواهد شد، زیرا باید پیروز شود. اما اگر درسی که از تجارب ایالات متحده می‌توان آموخت این باشد که حتی طرف‌های ضعیف نیز می‌توانند با استراتژی درست، طرف‌های قدرتمند را شکست دهند، چه؟

مفهوم پیروزی نظامی از نظر حماس، کسب نتایج سیاسی بلندمدت است. حماس پیروزی را نه در یک یا پنج سال، بلکه در درگیری با چندین دهه مبارزه می‌بیند که همبستگی فلسطینی‌ها را افزایش داده و سبب انزوای بیشتر اسرائیل شود. در این سناریو، حماس جمعیت محاصره شده غزه را به واسطه خشمشان از اقدامات اسرائیل، به دور خود جمع می‌کند. ادامه جنگ به فروپاشی حکومت خودگردان فلسطین کمک می‌کند چرا که فلسطینی‌ها را بیش از پیش به این نتیجه می‌رساند که حکومت خودگردان، ابزاری برای حفظ اقتدار نظامی اسرائیل است. در همین حال، کشور‌های عربی به شدت از عادی سازی روابط با اسرائیل فاصله می‌گیرند، جنوب جهانی به شدت با آرمان فلسطین همسو می‌شود، اروپا به واسطه زیاده روی ارتش اسرائیل از موضعش عقب نشینی می‌کند، و شکل گیری بحث و اختلاف بر سر اسرائیل در امریکا، حمایت دو حزبی که اسرائیل از اوایل دهه ۱۹۷۰ از آن برخوردار بوده را از بین می‌برد. زمزمه‌های جنگ منطقه‌ای برای حماس خوشایند است و بحث‌های جهانی را در مورد هزینه اتحاد با اسرائیل برانگیخته است. توانایی اسرائیل برای حفظ همبستگی درونی خود، برای حماس اهمیتی ندارد. بلکه هدف، جدا کردن اسرائیل از شرکای بین المللی اش و منزوی کردن آن است.

حماس برای اجرای این استراتژی نیازی ندارد قوی باشد، فقط باید ثابت قدم باشد. حماس برای شکست اسرائیل به جای اینکه دنبال افزایش قدرت خود باشد، به دنبال استفاده از قدرت بسیار بیشتر اسرائیل علیه اسرائیل است! قدرت نظامی اسرائیل این توانایی را به اسرائیلی‌ها داده که غیرنظامیان فلسطینی را بکشند، زیرساخت‌های فلسطین را ویران کنند، و از فراخوان‌های جهانی برای خویشتن داری سرپیچی کنند. همه این چیز‌ها باعث پیشبرد اهداف جنگی حماس می‌شود.

حماس مانند گذشته در این مسیر در چندین نبرد شکست می‌خورد، اما موفقیت‌های این گروه در ۷ اکتبر، الهام‌بخش نسل‌های آینده فلسطینی‌ها خواهد بود. حماس به دنبال بازپس گیری بیت المقدس است. این هدف مشابه دیدگاه یهودیان در مورد آمدن مسیح و دیدگاه مسیحی‌ها در مورد ظهور مجدد عیسی است. افرادی که چنین دیدگاه‌ها و اهدافی دارند، متعهد به تلاش برای رسیدن به آن می‌شوند، صرف نظر از اینکه چقدر احتمال دارد در طول زندگی خود نتیجه آن را ببینند.

اسرائیل مدعی است که می‌تواند به سرعت و به اندازه کافی جنگجویان حماس را بکشد تا پیروز شود، و بعد از آن جزئیات را مشخص خواهد کرد. در مقابل، هدف حماس، به بن بست کشاندن جنگ است. اسرائیل برای اطمینان از شکست حماس چه باید بکند؟

دو موضوع مرتبط و حایز اهمیت وجود دارد و هیچ کدام نظامی نیستند. اولین مورد، جلب حمایت جهانی است، که به ظاهر اسرائیل آن را به حماس باخته است. این موضوع به ویژه در ارتباط با کشور‌های اطراف که اکثرشان همانند اسرائیل با حماس ضدیت دارند، اهمیت ویژه دارد. زمانی که اسرائیل به مرحله خروج از غزه برسد، به همکاری کشور‌هایی مانند مصر و اردن و عربستان سعودی برای بازسازی منطقه نیاز دارد. این کشور‌ها باید ورود امکانات و تدارکات به غزه را مورد حمایت قرار دهند، تا حدی حفاظت پلیسی را فراهم کنند، بودجه بازسازی را تامین کنند و به هر ساختار حکومتی که در آنجا پدیدار شود، مشروعیت بدهند.

اسرائیل همچنین باید به تقویت تشکیلات خودگردان فلسطین کمک کند که سال هاست در حال فروپاشی است. علی رغم اینکه هیچ یک از این کشور‌ها عمیقاً به آرمان فلسطین متعهد نیستند، اما همه آن‌ها از آنچه بی تفاوتی اسرائیل به زندگی اعراب می‌دانند، آزرده خاطر شده اند. آن‌ها حاضر نیستند پشت تانک‌های اسرائیلی وارد غزه شوند. این کشور‌ها مشتاق به عهده گرفتن مسئولیت غزه نیستند، اما می‌توانند برخی از منافع خود را در غزه پیش ببرند و از ریشه دواندن تهدید‌ها در غزه جلوگیری کنند. اسرائیل باید در حال حاضر مستقیما با این دولت‌ها تعامل داشته باشد. باید اطمینان حاصل شود که آن‌ها احساس می‌کنند حرف هایشان شنیده می‌شود. اسرائیل باید آن‌ها را متقاعد کند که یک غزه باثبات منافع آن‌ها را تامین می‌کند و این تنها در صورتی امکان پذیر است که خودشان نیز نقشی در آن داشته باشند.

مساله حایز اهمیت دوم این است که اسرائیل باید حماس را از جمعیت اطرافش جدا کند و اطمینان حاصل کند که همبستگی‌هایی که در پی این جنگ بین فلسطینی‌ها شکل می‌گیرد، حول یک جایگزین قوی برای حماس باشد. به طور واقع بینانه، آن سازمان یا جنبش جایگزین باید بتواند به طور قابل اعتمادی آرمان‌های فلسطینی‌ها برای سعادت و تعیین سرنوشت را به پیش ببرد. اگر تعداد زیادی از فلسطینی‌ها احساس کنند که تنها آینده‌ای که با آن روبرو هستند بدبختی و بیچارگی است، بخش بزرگی از آن‌ها سعی می‌کنند همین وضعیت را برای عاملان سیاه روزی خود به وجود آورند. داشتن یک پروژه مشترک، احساس کرامت و احساس عاملیت کردن، به گروه‌های آسیب پذیر انگیزه می‌دهد و اگر گروه‌های مسلح تنها کسانی باشند که راه را برای پیگیری این چیز‌ها فراهم کنند، در زندگی فلسطینی‌ها بی رقیب خواهند بود.

یک جنبش قدرتمند فلسطینی و جنبشی که گه گاه قادر به ایستادگی در برابر اسرائیل باشد و نه اینکه صرفاً در برابر آن تسلیم شود، برای اسرائیل بسیار بهتر خواهد بود. تشکیلات خودگردان فلسطین در زمان محمود عباس در این زمینه شکست خورده و در نتیجه محبوبیت وی به شدت کاهش یافته است. 

آنتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا، بیشتر هفته را در خاورمیانه صرف پیشبرد این ایده‌ها و ایده‌های دیگر کرد، اما به نظر می‌رسد که موفقیت چندانی نداشته است. ظاهرا اسرائیل بسیار در حالت جنگی است. اگر بیانیه‌ها و اظهارات علنی مقامات اسرائیل را در نظر بگیریم، به نظر می‌رسد آن‌ها به اندازه کافی فکر نکرده اند که پیروز شدن چگونه خواهد بود، و بلینکن نیز نتوانسته نظرشان را تغییر دهد.

بنا بر گزارش‌ها، حماس برای اقدام خود در ۷ اکتبر، سال‌ها برنامه‌ریزی کرده بود. حماس از موفقیت خود مطمئن نبود، اما منطقا از پاسخ اسرائیل مطمئن بود. اسرائیل تحمل شکست در جنگ را ندارد، اما در تلاش برای پیروزی، می‌تواند [متحمل شکست شود].

نظرات بینندگان