پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : محبوبه علیپور - براساس
آمار سازمان بهداشت جهانی در هر ۱۸ ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری
قرار میگیرد. در شیلی ۶۳ درصد زنان مورد آزار جسمی قرار میگیرند. در
بنگلادش بیش از ۵۰ درصد قتلها ناشی از خشونت مردان است. 41درصد زنان هند
بر اثر آزار جسمی شوهران خود دست به خودکشی میزنند.
این آمارها هر روز در چهار
گوشه جهان تکرار میشود. از این رو، به دلیل تداوم رشد خشونت علیه زنان به
گفته دکتر جوآنا وگل مدیر اجرایی سازمان بهداشت جهانی، اولویت سازمان
بهداشت جهانی در سال 2012 به این معضل معطوف شده است. اما چرا هنوز هم برای
زن هزاره سوم خشونت یک کابوس بزرگ محسوب میشود؟
درد همهگیر جامعه زنان
«محسن
دوستکام» روانشناس دراین باره به خبرنگار ما میگوید: با توجه به تعاریف
متداول، خشونت بازتابی از حس پرخاشگری است. این حس یکی از غرایز اولیه و
خصوصیتهایی است که سالهاست از دید روانشناسان و جامعهشناسان مرتبط با
جنس مذکر میباشد. چنانچه یافتههای آزمایشگاهی نیز نشان دادهاند که
هورمون تستوسترون که برانگیزاننده میل جنسی به خصوص در مردان است با
پرخاشگری رابطه
دارد.
از این رو، همیشه رفتار پرخاشگری و سلطهجویی
معطوف به یک هدف است و آن چیزی نیست جز فردی که سلطهپذیر باشد. به همین
دلیل یکی از موضوعات مهمی که مورد توجه عموم و به خصوص جنبشهای مدافع حقوق
زنان قرار گرفته مساله خشونت علیه زنان است. این روانشناس خانواده با
اشاره به عوامل متعدد موثر در این زمینه میافزاید: از مهمترین عوامل
میتوان حاکمیت دیدگاه ابزاری به زن و در نظر گرفتن آنها به عنوان جنس
ضعیف و عوامل فرهنگی و اجتماعی را نام برد. میزان تکانههای پرخاشگری در
کشورهایی که حمایت مناسبی برای زنان وجود ندارد بیشتر است.
نگاهی به علل خشونت
مرد
رو به همکارش میکند و میگوید: همه معضل بیکاری تقصیر همین زنهاست! با
شندر غاز حاضرند کار کنند. کارفرماها هم از خداشونه. اگه خونه بشینند یک
بدبختی میتونه بره سر کار. دوستش ادامه میدهد: فکر میکنی این زنها با
پولشون مشکل خونواده رو حل میکنن؟ نه بابا! خرج رخت و لباس خودشون میکنن
تا خواهر شوهر ومادر شوهرشون رو دق بدن...
«دوستکام» در ادامه
میافزاید: ما شاهد خشونتهای روزافزون؛ از خشونتهای جسمی، جنسی و روانی
علیه زنان هستیم. انواع گوناگون خشونت شامل نوع آشکار (پرخاشگری) و نوع
پنهان (خصومت) میباشد. فردی که همسرش را به باد کتک میگیرد و پرخاش
میکند خشونت آشکار ابراز میکند.
اما فردی که احساس بدی به همسر خود
دارد، مدام با وی در چالش است و بحث میکند و برایش اهمیتی ندارد که با
همسر خود همدل باشد و یا نسبت به احساساتش توجه کند، نوع پنهان آن را نشان
میدهد. گرچه میزان خشونتهای اجتماعی در کشور ما در مقایسه با جوامع دیگر
کمتر است اما از جهتی با حاکمیت دیدگاه مردسالاری در درون خانواده گاه
بیشتر است. در واقع آنچه در جامعه با نام پرخاشگری علیه زنان مطرح است از
همان نوع پنهان و خصومتآمیز است.
این کارشناس «پروژه خانواده پایدار»
میگوید: نقش باورها و سنتهای غلط نیز در این موضوع کماهمیت نیست. بهتر
است به ضربالمثل معروف: «عروس با لباس سفید میاد و...» اشاره کنیم که
موجب شده زنانی که در خانواده و فرهنگهایی که این دیدگاه حاکم است زندگی
میکنند نسبت به خشونتهایی که در محیط خانواده در مورد آنها به کار گرفته
میشود سکوت کرده یا به صورتهای نامناسب دیگر مانند تنبیه کودکان آن را
برونریزی کنند. البته اگر در این موارد زنان اعتراض هم بکنند باز به دلیل
حاکمیت عقاید اشتباه، اعتراض آنها راه به جایی نمیرساند. روشن است که در
این میان چه بر سر کودکی که در این خانواده بزرگ میشود میآید.
«دوستکام»
اضافه میکند: از سوی دیگر این عوامل باعث شده که خود زنها هم به نوعی
باور در این زمینه رسیده باشند و در واقع دچار درماندگی آموخته شده در این
زمینه شدهاند که باعث سکوت در مقابل بیعدالتیها و خشونتهایی که بر آنها
میرود شده است و همین موضوع موجب شده خشونتهایی که درون خانواده علیه
زنان بکار گرفته میشود همواره سیر فزاینده داشته باشد.
خشونتهای جنسی
زن،
شرمنده به اتاق پزشک وارد میشود. گوشهای میایستد تا بیماران بروند.
بیماری که باردار است همچنان سوال میکند. پزشک متوجه میشود و با لبخند،
زن بیمار را همراهی میکند. زن که مطب را خلوت میبیند. آرام حرف میزند.
دکتر به چشمهای زن خیره میشود و میگوید: شوهرت چه کاره است؟ چقدر سواد
داره؟ زن سکوت میکند...
یکی از مشکلات عمده زنان، خشونتهای جنسی است.
خشونتی که معمولاً پنهان میماند چنانکه از رازهای مگو در آسیبهای اجتماعی،
آمار همین معضل است.
«دوستکام» با تاکید بر اینکه این گونه از خشونت
همواره با عناوین گوناگون وجود داشته، میگوید: خوشبختانه در سالیان اخیر و
با توجه به افزایش آگاهیها، جلوههایی از این نوع خشونت کاسته شده است
اما از سویی دیگر شکلهای تازهای به خود گرفته است چنانکه مردان مستعد
پرخاشگری اینبار هدف فیلمهای پر رنگ و لعاب غرب قرار میگیرند و تحت
تاثیر آن فیلمها، خواستههای نامعقول و نامشروع از همسران منفعل خود
دارند. وی اضافه میکند: از علل گسترش این معضل، میل به برتری جویی مردان
است. بویژه مردانی که مستعد این تیپ شخصیتی هستند. این مردان به دنبال
زنانی هستند که منفعل بوده و شخصیت آنها را تکمیل کنند.
زمانی که این
زن منفعل نبوده یا از حالت انفعال خارج شود کار به مقابله میرسد و حتی
ممکن است مرد مغلوب شود. اما زمانی که زن همچنان منفعل و سلطه پذیر باشد و
به قول معروف تو سری خور شود مرد سلطهگر همچنان جولان میدهد. به عبارتی،
در اینجا خود زن مقصر است زیرا ناخودآگاه به مرد میگوید: من آدم ضعیفی
هستم و میتوانی از من بهرهکشی کنی. البته به اعتقاد روانشناسان عقدههای
خصومتآمیز مردان نسبت به جنس مخالف، یادگیری اجتماعی، الگوی نامناسب پدر و
مادر و سایر عوامل نیز در این موضوع نقش دارند.
پیامدهای پرخاشگری
مرد که کلید را در قفل در میچرخاند، زن به بهانهای به اتاق بچهها میرود. «ساکت شو! بخواب، بابا خسته است تازه اومده».
دوستکام،
روانپزشک خانواده به آثار ناخوشایند خشونت جنسی تاکید کرده و میگوید: از
پیامدهای این امر میتوان به گوشهگیری روزافزون که افسردگی را به دنبال
دارد و پایین آمدن اعتماد به نفس، خود پنداره نامطمئن و... اشاره کرد.
همچنین کودکانی که در این خانوادهها پرورش مییابند نیز مستعد یکی از این
دو تیپ آسیبدار یعنی سلطهطلب و یا سلطهجو هستند. زیرا کودک یا دنبالهرو
والد همجنس خود میشود و یا برعکس، علیه وی میشود.
دختر مادر
سلطهپذیر یا سلطهپذیر میشود و وی هم دنبال همسر سلطهجو و پرخاشگر
میگردد و یا برعکس علیه شخصیت منفعل مادر خود طغیان میکند و زن سلطهجویی
میشود که به دنبال یک مرد منفعل است.
راهکار چیست؟
اماچه
باید کرد؟ این مشاور خانواده میگوید: موثرترین راهکار، آگاه کردن زنها
نسبت به حقوقشان و آموزش راههای جلوگیری و مقاومت در مقابل این خشونتهاست و
سپس فراهم آوردن زمینه حمایتهای فرهنگی و اجتماعی برای آنها. البته این
برای آن دسته از زنانی است که منفعل نیستند. اما آن دسته از زنان که خود
زاینده همسر پرخاشگر هستند قبل از همه چیز باید از طریق رواندرمانی و یا
روانکاوی با نقص شخصیتی خود آشنا شده و آن را اصلاح کنند.