پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : هدیه سادات میرمرتضوی -
میگویم از تحصیلاتت بگو. میگوید یک معلم ساده هستم. میگویم چه شد سر از
افغانستان درآوردی؟ میگوید خیلی ساده! گفتند بیا، من هم رفتم.
میگویم از تالیفات و تحقیقاتت
بگو. با آن چهره مهربان میگوید: خانم! از این حرفها بگذرید. عصر یک
بعدازظهر گرم تابستان، تحریریه قدس، پذیرای مهمان ارجمندی است به نام
محمد ریاحی. کسی که 18 ماه است با شور و علاقه به افغانستان رفته تا
فرسنگها دورتر از وطن به دانشجویان افغان در جلال آباد ادبیات پارسی
بیاموزد. گزیده گفتگوی قدس با این استاد دانشگاه هم اینک پیش روی شماست.
*تنها زندگی کردن در افغانستان برایتان سخت نیست؟
شاید
اینطور زندگی برای آدمی به جز من فوقالعاده سخت باشد. چون لازمهآن،
تنهایی است. تنهایی که با تنهایی در ایران تفاوت دارد. به گونه ای که تو در
بسیاری مواقع خودت هستی و خودت! و البته این تنهایی، مانند هر چیز دیگری
دو رویه دارد. یک رویه قشنگ و یک رویه رنجآور.
اوقات فراغت خود را چگونه میگذرانید؟
عکس میگیرم. یک مقدار کتاب میخوانم. مقداری مینویسم و مقداری هم توی اتاقم راه میروم!
*از دانشگاهتان بگویید.
دانشگاه
ننگرهار در ولایت ننگرهار، به مرکزیت جلالآباد در شرق افغانستان قرار
گرفته و از دانشگاههای قدیمی این کشور است که چندین هزار دانشجو در
رشتههای پزشکی، مهندسی، اقتصاد، ادبیات و... در آن به تحصیل مشغولند.
دانشکده ادبیات فارسی ننگرهار 60 و چند دانشجو دارد.
*رابطهتان با دانشجویان و همکاران چگونه است؟
همکاران
و ریاست دانشگاه همیشه نسبت به من لطف داشتند. دانشجویان هم با من ارتباط
خوبی دارند. برایشان در جایگاه یک پدر و دوست هستم. برایم احترام قائلند و
از لحاظ علمی من را قبول دارند. دانشجویان من افرادی هستند که ارزشش را
دارند هرکار از دستم برمیآید انجام دهم تا روزنههای تازهای از زندگی،
پیش چشمشان قرار گیرد.
*در این روزهای تعطیلات، دلتان برایشان تنگ نشده؟
بله.
دلم برایشان تنگ شده و آنها هم فراموشم نکردند و در این مدت با تماسهایشان
به مناسبتهایی مانند عید فطر و... لطفشان را شامل حالم کردند.
*از خصیصههای مردم افغانستان بگویید.
مردم
افغانستان، دو شاخصه اساسی دارند. مهربانی و مهماننوازی. در کنار اینها،
شاخصه سومی هم به نام صداقت و درستی است که اگر در جایی این سه شاخصه وجود
داشته باشد، آدم احساس امنیت و راحتی میکند. افغانها در باورهای ذهنیشان،
ملت صلح و دوستی هستند و من در تمامی مدتی که مهمان آنها بودم، هرگز شاهد
بیاحترامی میان دو نفر نبودم! اگر مهمان افغانها باشی، هر چه در توان
دارند از لحاظ مادی و عاطفی انجام میدهند. ساده و صادقند. کافی است از کسی
صداقت و دوستی ببینند. انشاا... که از من دیده باشند.
*شما استاد سختگیری هستید یا آسانگیر؟ چگونه نمره میدهید؟
همیشه
شعارم این بوده: سخت درس بده ولی در جلسه امتحان، سادهترین امتحانات را
برگزار کن. در نمره دادن بسیار دست و دلبازم و به هیچ وجه خست ندارم. باور
دارم دانشجو باید در جریان درس به یکسری داشتهها برسد، نه فقط با نمره
روز امتحان! همیشه تلاش میکنم اعتبار نمره را در فرآیند ارزیابی
دانشجوهایم، در حد صفر پایین ببرم!
*چقدر از روز را مطالعه میکنید؟
بیش و کم، همه وقتم را مطالعه میکنم. مگر اینکه مشغول نوشتن یا تماشای فوتبال باشم!
* دانشجویانتان را افرادی علاقهمند به ادبیات پارسی دیده اید؟
به
نظر من علاقه، اکتسابی و آموزش دادنی است. از سویی، برای ادبیات، تعریف
روشنی وجود ندارد و همیشه نسبت به بقیه ابعاد جامعه در حال دگردیسی است.
کار من در آنجا تبلیغ یک منظر از ادبیات نیست! برای این به افغانستان رفتم
تا با ارائه چندین منظر از ادبیات و طرح نقاط تشابه و تعارض، دانشجو را در
موقعیتی قرار دهم که پس از تحلیل، به دانشی عمیق متکی شود و خود تصمیم
بگیرد با کدام منظر به سراغ بزرگانی مانند سعدی، حافظ، مولانا و...برود.
اگر اینگونه کار شود، سیر علاقهمندی به ادبیات روندی صعودی پیدا میکند و
در غیر اینصورت، دانشجو از ادبیات بدش میآید!
*استعداد دانشجویانتان را چطور میبینید؟
بهره
هوشیشان بسیار بالاست. کمتر پیش آمده درسی بدهم و تمامی دانشجویان،
چهارچشمی متوجه درس نباشند. بخصوص وقتی کمی از درس فاصله میگیرم و زبانم
به قصه و شعر نزدیک میشود بسیار توجه نشان میدهند. در مجموع، آدمهای با
استعداد و توانمندی هستند.
*از بازارهای افغانستان بگویید.
کمتر پیش
میآید به بازار بروم. ولی افغانها هم در صنایعدستی و هم موادغذایی مانند
انواع چای، مغزجات و...حرف زیادی برای گفتن دارند.
*تا کی میخواهید کنارشان بمانید؟
امسال که میروم تا ببینم چه پیش میآید.
*اثری هم در زمینه داستان و فیلمنامه از این سفر خلق کردید؟
چند موضوع در ذهن دارم که باید رویشان کار کنم.
*مردم افغانستان را در یک گزاره توصیف کنید؟
افغانها مردمی هستند که با سلام شروع میکنند و با سلام هم از یکدیگر جدا میشوند.
*و یک جمله که شرح حال خودتان باشد... ؟
محملی پیداست از هر سو ولی.... لیلی اندر کاروان دیگر است!
سلام یعنی درود وما ایرانی ها هم همین را می گوییم
بدرود یعنی خداحافظ