arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۶۶۰۴۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۸ - ۰۳ اسفند ۱۴۰۲
شماره پنج؛

خاطرات سفیر اسرائیل در ایران: ماجرای نخستین تیمسار ایرانی که به اسرائیل آمد

از میان روشن اندیشان آنروز ایران که پیوند فرهنگی ایران و اسرائیل را باور داشتند و آنرا سازنده می‌انگاشتند باید از استاد بدیع الزمان فروزانفر یکی از استادان خوشنام دانشگاه تهران یاد کنم که در مارس ١٩٦٠، در دیدار از اسرائیل نامبرده را همراهی می‌کردم. استاد از سویی با پیشوایان دینی در ایران پیوندی تنیده داشت و از دیگر سو برای برپایی دوستی میان مردم ایران و اسرائیل همواره می‌کوشید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: مئیر عزری، متولد اصفهان و از خانواده‌های یهودی ایران بود که نقش مهمی در آژانس یهود داشت. او از سال ۱۳۳۶ تا پیروزی انقلاب در ایران به عنوان سفیر غیررسمی اسرائیل حضور داشت. مئیر عزری در سال ۱۳۸۰، خاطرات خود را نوشت و در آن به نقش و نفوذ جامعه یهودی در ایران قبل از انقلاب اشاره کرد. خاطرات او به کوشش غلامرضا امامی و توسط نشر علم منتشر شده است.

 

همانگونه که در بخش پیش گفتم دوستی گرم من با تیمسار کیا، راهگشای آشنایی‌های سودمندی گشت، ولی هنوز داد و ستد‌های اطلاعاتی میان کشور‌های ایران و اسرائیل فراسوی همه برنامه‌ها بود. کواینکه کیا در بسیاری از کار‌هایش نیازی به رایزنی با کسی نداشت ولی بیگمان این برنامه را نمی‌توانست بدون آگاهی شاه به جایی برساند. چنانچه پیش از این نیز گفتم موساد و ساواک به پیوندی پنهانی دست یافته بودند که گزارش کارکرد‌های آن پی در پی به شاه می‌رسید. در چنین فرود و فرازی بود که کیا توانست با پیشنهاد دیداری از اسرائیل شاه را با خود همساز کند روز پنجم نوامبر ۱۹۵۸ کیا برای دیداری چند روزه به اسرائیل پرواز کرد و نخستین دیدارش با سرهنگ بهرشافات هر کاوی (رئیس بخش اطلاعات ارتش )، بود. با داوید بن گوریون (نخست وزیر)، کلدا منیر (وزیر خارجه)، موشه ساسون از وزارت خارجه برخی از فرماندهان ستاد بزرگ ارتش مانند ژنرال اسحاق رابین و بسیاری از سران کشور دیدار کرد. عزرا دانین (کارشناس نامدار اسرائیلی در مسائل اعراب و خاورمیانه و مشاور وزیر خارجه) در مزرعه زیبایش میزبان کیا بود. عزرا دانین در نوشته‌اش صیونیست راستین، از کیا با نام دوست، یاد کرده که در مزرعه خانوادگی‌اش در خدرا (میان تل آویو و حیفا) به گردش پرداخته و سخن‌ها رانده‌اند. در این مزرعه نمونه مرکبات، میوه‌های استوایی و بادام کوهی می‌کاشتند و ماهی پرورش می‌دادند که این رنگارنگی بازده، کیا را شگفت‌زده کرده بود. این دیدار سازنده پایه داد و ستد‌های کشاورزی میان ایران و اسرائیل شد که در بخش‌های آینده از آن‌ها سخن خواهم گفت

مهمانی باشکوه در هتل شارون را که فرماندهان ارتش اسرائیل به پاس آشنایی با همکار ایرانی‌شان برپا داشتند باید نخستین دید و بازدید آشکار میان برجستگان دو کشور خواند. در ستایش تاریخ ایران و پیوند دیرین مردم این کشور با یهودیان جهان روی ماهی بزرگی که میز شام را آراسته بود نوشته به یاد روز‌های خشایارشا، که سرآغاز طومار استر است. روزی که تیمسار کیا با درجه سپهبدی ی ارتش ایران به بازدید از ستاد ارتش اسرائیل پای نهاد با مراسم کامل نظامی از وی استقبال کردند. نامبرده بار‌ها به وابستگی ی نظامی ایران در کشور‌های گوناگون برگزیده شده بود زبان‌های انگلیسی، فرانسه، آلمانی و سوئدی را خوب می‌دانست و ارزنده‌ترین گفت و گویش را با ژنرال اسحاق رابین انجام داد ( رابین در این دوره معاون رئیس ستاد ارتش پدافندی ی اسرائیل بود. ) گفت و گو‌ها برپایه نیاز‌ها و همکاری‌های دوسویه دور می‌زدند و اینکه در تنگنا‌های سیاسی چگونه دو کشور برادر می‌توانند به یاری دیگری بشتابند.

سرهنگ یعقوب نیمرودی نماینده آینده ارتش اسرائیل ( وابسته نظامی در ایران، راهنمای تیمسار کیا در این سفر بود. ) او کم و بیش زبان فارسی را می‌دانست و کارش را در ایران با همکاری در آژانس یهود آغازید. دوست دوران جوانی‌ام یعقوب را در سال ۱۹۵۸ در تهران با من آشنا کرد؛ گویا از همان روز‌ها دست اندرکار بده بستان‌های اطلاعاتی بود. کیا با دستی پر به ایران بازگشت دیده و شنوده‌های فراوانی برای گفتن داشت همانگونه که بن گوریون آرزو می‌کرد پیام‌های سازنده کیا برای شاه و سران ایران می‌توانست راهگشای دوستی بالنده‌ای میان دو کرده و آینده را بارور کند یک هفته پس از او به ایران بازگشته بودم به دیدارش رفتم و از گفت و گو‌های سودمندش با شاه آگاه شدم شاه کار تیسار کیا را پسندید با گشاده دستی خواستار گسترش همکاری‌های اطلاعاتی ارتشی و کشاورزی با اسرائیل شد و از او خواست گزارش پیشرفت‌ها را به آگاهی وی برساند.

همچنین خشنودیی خود را برای پذیرانی از ژنرال هر کاری و عزرا دانین در ایران به کیا اعلام نمود. با همه این نوید‌های خوش و برخورد‌های سازنده کیا هنوز با دشواری‌هایی درگیر بود. گزارش‌هایی از دیگر دستگاه‌ها پاره‌ای اطلاعات دست اول را به شاه می‌رساندند که کیا می‌توانست از چگونگی ی آن‌ها ناآگاه بماند. رقابت‌های ساواک با اداره دوم ارتش دامنه درازی داشت و پیوند موساد با ساواک برای دستیابی به اطلاعاتی درباره دشمنان ایران و اسرائیل نیز هر روز گسترده‌تر می‌شد. در این دوره از همکاری با کیا، بسیاری از دانستنی‌های ارزنده را به فارسی برمی گرداندم تا بیدرنگ با دست وی به آگاهی میشاه برسند.

پیرو پیش‌بینی‌های انجام شده روز بیستم ژانویه ۱۹۵۹ ژنرال هر کاری برای دیداری با سران ایران به تهران آمد. ریزه کاری‌های این بازدید را با سرهنگ معصومی دستیار کیا هماهنگ کردم، سرهنگ دوست و همدوره دبیرستانی‌ام در اصفهان با کاردانی و شایستگی فراوانش افسری سرفراز از کار درآمده بود زبان انگلیسی را خوب می‌دانست به نمایندگی ارتش ایران (وابسته نظامی در عراق برگزیده شد و با درجه سپهبدی به دستیاری ارتشید توفانیان ( فرمانده تسلیحات ارتش، رسید. ارتشبد توفانیان، دل خوشی از این گزینش نداشت و می‌کوشید او را از خود دور سازد. شوربختانه برادر سپهبد معصومی با گرایش تندی به روس‌ها و تلاش در حزب توده، گویا در دادستانی ارتش به گناه خیانت به کشور به مرگ محکوم شده و باید تیرباران می‌شد معصومی چندین بار به دیدنم آمد و از گرفتاری‌های پیچیده‌اش سخن گفت روزی در یکی از این دیدار‌ها با چشمانی اشک آلود و دلی شکسته می‌گفت: برادرم را گرفته‌اند و می‌خواهند تیربارانش کنند او هیچ گناهی جز عضویت در حزب توده ندارد هرگز به خیانتی آلوده نشده اگر او را بکشند خانواده ما هرگز روی آسایش نخواهد دید و چه بسا در باور خود من نیز رخنه‌ای پیش آید.

آزرده شدم اندیشیدم به سراغ سپهبد نعمت الله نصیری رفتم و آنچه را که باید می‌گفتم گفتم حکم تیرباران به زندان ابد بدل گشت و در رویداد‌های ۱۹۷۹ برادر توده‌ای از زندان آزاد شد. ژنرال هرکاوی از بخش‌هایی از ارتش ایران بازدید نمود و با کیا دیدارهائی پی در پی داشت. در یکی از این نشست‌ها در باغ کیا، باید مدارکی را از عبری به فارسی برمی گرداندم که تا دیرگاه به درازا کشید ژنرال هرکاری روز بیست و پنجم ماه ژانویه با شاه دیداری چهل و پنج دقیقه‌ای داشت که ریزه کاری‌های این گفت و گو پس از سال‌ها روز هشتم ماه اوت ۱۹۸۰ در روزنامه دلوار به چاپ رسید. پیرو این نوشته شاه از سران اسرائیل خواسته بود امریکایی‌ها را در برابر فرود و فراز‌های خاورمیانه هوشیارتر کنند گویا نگارنده مقاله برای پیشگیری از برخی آسیب‌ها نمی‌خواسته نامی از کیا ببرد. در فوریه ۱۹۵۹ ژنرال هرکلوی در پاسخ به نامه من مبنی بر پاره‌ای پیشنهاد‌ها نوشته بود که گزارش گریانی فراهم کرده و آنرا به دفتر نخست وزیر وزیر خارجه و رئوون شیلونخ، رایزن برجسته وزارت خارجه و ایسر هرئل فرستاده است آن نامه را به تیمسار کیا دادم هر کاوی ارمغان دوستانه‌ای هم « یک ساعت »، برای سروان نوشزاد مامور حفاظت می‌هماندار و راهنمایش، فرستاده بود ارمغان را به دست دریافت‌کننده‌اش رساندم و تیمسار علوی مقدم را نیز از فراخوان بازدید از اسرائیلش آگاه ساختم نگذشت که دریافتم ژنرال، هر کاری ایسر، هرنل کلدامنیر و شیلونخ را واداشته تا از من بخواهند یک دوره چیزی دیگر در ایران بمانم که برای کیورا یوسفتال ( رئیس جذب مهاجرت اسرائیل و دبیر کل حزب مپای)، دشوار می‌نمود ولی او را وادار کردند با ماندگاریی من در تهران سازگاری نماید که تا ژوئیه ۱۹۷۲، دوام یافت. نامه‌ای روز شانزدهم فوریه ١٩٥٩، نگرش دوستانه ایران را در پیگیری همکاری‌های فرهنگی، سیاسی و نظامی با اسرائیل به آگاهیی ژنرال هر کاری رساندم رخداد‌های آنروز خاورمیانه تیمسار کیا را واداشته بود تا شاه را به نیاز ایران در گسترش بیشتر همکاری با اسرائیل بیشتر قانع نماید همچنین کمیته ملی اطلاعات و امنیت کشور به سرپرستی تیمسار کیا برپایی کنسولگری ایران را در اسرائیل راهی سودمند ارزیابی نمود. از دیگر ره آورد‌های گفت و‌گری کیا با شاه بازدید گلدامنیر، وزیر خارجة اسرائیل، از ایران همکاری‌های اسرائیل با ایران برای برپایی جشن‌های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی و فرستادن گروهی از کارشناسان و دانشجویان ایرانی به اسرائیل برای آموزش کشاورزی ی نوین بود.

از میان روشن اندیشان آنروز ایران که پیوند فرهنگی ایران و اسرائیل را باور داشتند و آنرا سازنده می‌انگاشتند باید از استاد بدیع الزمان فروزانفر یکی از استادان خوشنام دانشگاه تهران یاد کنم که در مارس ١٩٦٠، در دیدار از اسرائیل نامبرده را همراهی می‌کردم. استاد از سویی با پیشوایان دینی در ایران پیوندی تنیده داشت و از دیگر سو برای برپایی دوستی میان مردم ایران و اسرائیل همواره می‌کوشید.

نظرات بینندگان