کد خبر: ۷۸۲۹۶
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۲ - ۰۹ مهر ۱۳۹۱

سابقه چاپلوسی در ایران

متأسفانه تملق، چاپلوسی، مراهنه، مبالغه و اغراق در تاریخ کهن میهن ما پیشینه‌ای به همان قدمت تاریخمان دارد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
خسرو معتضد نوشت:

در تواریخ آورده شده وقتی ایرانیان (شش طایفه ماد) از تاخت و تاز و کشتار و غارت و تعدی به جان، مال و ناموس آن شش قبیله مادی به جان آمد و دیاکو، یا دیوکس نامی را که کدخدا و داور و میانجی و بزرگ و ریش سفید قبایل بود به سرکردگی خود انتخاب کردند و قرار شد او به مردمان نجیب و اصیل و زحمتکش ایران که همگی کشاورز و دامپرور بودند و بی‌آزار و غیرمزاحم، درس جنگ و دفاع را بیاموزد تا در برابر اقوام خونخوار و آدمکش که هزاران هزار مرد ایرانی را به آشور برده در مقابل خدایان سنگی خود سر می‌بریدند یا با ضربات پتک مغزشان را داغان می‌کردند اسلحه بردارند و به دفاع بپردازند و مفت و آسان جان و اموال و نوامیس خود را به دست دشمنان ندهند.
ایرانیان آن زمان مردمانی رشید، بلند قد، ورزیده و ورزشکار بودند. با سختی‌های زندگی در فلات ایران خو گرفته بودند. زیر خورشید سوزان و در سرما و برف و یخ زمستان از دل خاک آب چون اشک چشم بیرون می‌کشیدند. قنات اختراع ایرانی‌هاست. وقتی قرار شد جنگاور شوند بزودی سلحشوران بی‌همتایی شدند. اسبهای خوب در آذربایجان (ماد آتروپاتکان) و کردستان و کرمانشاهان پرورش دادند.
ارابه جنگی به مراتب بهتر از ارابه جنگی (گردونه) مصری وهیتی و آشوری و بابلی ساختند و بخوبی از پس آشوری‌ها و سایر اقوام متجاوز بر آمدند تا جایی که با منت، آنان را در ارتش خود استخدام می‌کردند.
گویا از همان روزها چاپلوسی در ایران آغاز شد. شماری دستمال به دست سراغ دیاکو رفتند و گفتند حضرتعالی نباید در چادر زندگی کنید یا خانه گلین شایسته شما نیست. آمدند و کومه او را به قصری بزرگ تبدیل کردند. مرمر و کاشی و انواع تزئینات در آن به کار بردند. کم‌کم القابی به او دادند و از اینجا جدایی فرمانروای ساده صمیمی از مردمان آغاز شد. من حکومت دیاکو سرسلسله ماد را یک حکومت انتخابی جمهوری می‌دانم، اما چاپلوسی و تملق مایه و منشأ تمام فسادها شده است.
بسیاری از پادشاهان و فرمانروایان بزرگ و سلحشور و مدبر ایران، به وسیله تملق و چاپلوسی، فاسد، از همه جا بی‌خبر و حتی ظالم و ستمگر شده‌اند.
بسیاری از فرمانروایان هخامنشی، اشکانی، ساسانی در ابتدا جدی و لایق و مردم دوست و در پایان ستمگر و بیدادگر و غارتگر از آب درآمده‌اند. اردشیر ساسانی در کتاب عهد اردشیر 36 نصیحت به آیندگان می‌کند که یکی از آنها پرهیز از شنیدن چاپلوسی‌ها و اجتناب از اینکه به وسیله دروغگویان احاطه شوند است. سرگذشت شوم شاه عباس اول که پسر خود صفی میرزا را به وضعی فجیع به قتل رساند و نادرشاه که پسر خود را کور کرد نمونه آشکار فریب خوردن به وسیله چاپلوسان و بادمجان دور قاب چین‌هاست.
از پادشاهان ایران فقط کریم خان وکیل الرعایا را می‌توان بر خلاف اینکه می‌گفتند لر ساده‌ای است در زمره زرنگترین سیاستمداران ایران به شمار آورد که فریب مراهنه و چاپلوسی را نخورد و خود را قبله عالم و عالمیان و شاهنشاه و سلطان السلاطین نخواند و به لقب وکیل‌الرعایا بسنده کرد.
القاب فتحعلیشاه چند سطر بود و چاپلوسان شکست خوردن‌های پی در پی ایران از روسها را فتح و پیروزی جلوه می‌دادند و سر او را گرم می‌کردند متأسفانه بعضی از مردم ما اغراق‌گو هستند. شاید در عشق و عاشقی هم، چنین بوده و هستیم
به یاد دارم پیش از انقلاب، مادر یکی از صاحب مقامان آن زمان فوت کرد. در مجلس ختم که در خانقاه صفی علیشاه برگزار شد شاید چهار هزار نفر شرکت کرده بودند. دفترچه‌هایی آوردند مردم نظرات و تسلیت‌های خود را بنویسند. باور کنید بیست دفترچه پر از شعر و خطابه شده بود. بعضی‌ها طوری گریه می‌کردند انگار مادر خودشان مرده و یتیم شده‌اند.
در گردش روزگار، زمانه چرخید و چرخید و اوضاع دگرگون شد. وقتی خود آن صاحب مقام از دنیا رفت بنده به دلیل علاقه و ارادتی که به او داشتم به مجلس ختم در منزلش رفتم. پانزده نفر نیامده بودند. قاری در حال خواندن بود که پیش از آمدن آقای واعظ، دوازده نفر رفتند و بنده و سه- چهار نفر به اتفاق خانواده آن مرحوم ختم را برچیدیم.
ملاحظه می‌فرمایید! پس مقام است که سبب چاپلوسی و عرض ارادت‌های خارق‌العاده می‌شود و هفت کرسی فلک را زیر پای فلان شاعر می‌گذارد که مثلاً قزل ارسلان را مداحی کند. آدم عاقل فریب چاپلوسان را نمی‌خورد و آنان را منع کرده نصیحتشان می‌کند که از فرد پرستی و چاپلوسی دست بکشند. چنانکه چاپلوسان با ناصرالدین شاه، رضاشاه و محمدرضا شاه چه‌ها که نکردند و آنان را بزرگترین سلطان جهان یا مقتدرترین فرمانروای آسیا یا فیلسوف السلاطین خواندند و وقتی رفتند به بدگویی از ایشان پرداختند.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۴
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
1
8
متاسفانه تا بوده چنین بوده و تا هست چنین هست،تازه آدمی شیر خام خورده یه جایی خوشش می آید که همان نقطه انحراف است،بر این قصه پر غصه پایانی متصور نباش
شهروز
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
1
4
بسيار به جا و زيبا بود
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
2
10
متن این مطلب چنین در خواننده القاء میکند که چاپلوسی در زمان های قبل از انقلاب بوده و اکنون چنین چیزی به تاریخ پیوسته در حالی که بسیاری امروزه نان زن و فرزندان خود را از این راه بدست می آورند و کما اینکه پا را فرا تر گذارده و مصداق مثلی شده اند که گفت خودش را بیاور رفت سرش را آورد .
مخاطب
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۸:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
1
9
رطب خورده کی تواند منع رطب کند....
نظرات بینندگان