سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضلالله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخهای عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر میکند
این قسمت: مظفر فیروز
- در مسأله قوام نقش مظفر فیروز مطرح است که در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ از بازیگران معروف سیاست بود و به اعتقاد برخی از عوامل انگلیسیها بود. کیانوری من البته مظفر فیروز را خیلی خوب میشناسم و در دوران مهاجرت با او تماسهای زیاد داشتهام مظفر با شاه کینه و پدرکشتگی واقعی و عجیبی داشت و بهیجوجه عامل انگلیسیها نبود. میدانید که پدر او نصرت الدوله فیروز برای قرارداد ۱۹۱۹ از انگلیسیها پول گرفت....
کیانوری: بله! ولی این را هم بگوئید که انگلیسیها او را کشتند. آن یک بعد قضیه بود و این بک بعد. چرا انسانها را در تمامی تحولاتشان نمیبینید؟ در مورد گرفتن پول هم در کتابی که بانو منصوره اتحادیه منتشر کرده و بسیاری از اسناد و نامههای بسیار جالب نصرت الدوله در آن جمعآوری شده مدرکی است دال بر اینکه این پول برای مخارج معینی بوده و نه برای شخص او.
-ولی آمریکاییها و انگلیسیها بعضی اوقات برخی عواملشان را به نفع مهره بزرگتر فدا می کنند
کیانوری: ببینید این گونه افراد شخصیتهای سیاسی بغرنجی دارند نصرت الدوله قرارداد ۱۹۱۹ را امضاء می. کند ولی بعد به دست رضاشاه کشته میشود. انگلیسیها تنها کسانی را قربانی میکنند که از خدمت به آنها سر باززده اند. نصرت الدوله در مجلس چهارم همرزم مدرس بود و دقیقاً مانند او بازداشت و به زندان فرستاده شد و هم زمان با او و به همان شکل به دست مأمورین پلیس مختاری خفه شد.
-شیخ خزعل هم همین سرنوشت را پیدا کرد.
کیانوری: شیخ خزعل کشته نشد. رضا شاه او را به تهران آورد و قصری به او داد و حفظش کرد تمام ثروت و زندگیش هم بود فقط باید به خوزستان نمیرفت. انگلیسیها هیچگاه افراد مطمئن خود را فدا نمیکنند آنها را مانند شیخ خزعل نگه میدارند. مثل سید ضیاء نگه میدارند، نهایت این است که به آنها بگویند که تو تبعیدی برو در تاریخ هیچ دیده نشده است. که این مهرهها را از بین ببرند این حرف را سیاستمداراتی میزنند که کم تجربه هستند. مگر اینکه فرد به چالهای بیفتد که چاره ناپذیر باشد. مثلاً، تیمورتاش با شورویها تماس گرفت و در واقع میخواست با انگلیسیها دو دوزه بازی کند. مطلبی است که شاید شما ندانید: آن فردی که شورویها به ایران فرستادند تا آزادی تیمورتاش را بگیرد خودش جاسوس انگلیسیها بود. او تعمداً شب در قزوین ماند تا تیمورتاش را در زندان خفه کنند. بعد که به شوروی برگشت او را به عنوان جاسوس انگلیسیها شناختند و دستگیر و اعدامش کردند. هیچ نمونهای در تاریخ وجود ندارد که انگلیسیها افراد مطمئن خود را که نافرمانی نکنند به دست دیگری بدهند. اصلاً آمریکاییها هم این کار را نمی. کنند هیچ سازمان اطلاعاتی قوی این کار را نمیکند، چون اطمینان دیگران از بین میرود و دیگر نمیتوانند کسی را جلب کنند.
-به هر حال خانواده فرمانفرما عموماً انگلیسی بودهاند؛
کیانوری: من بدون اینکه بخواهم از خانواده همسرم مریم دفاع کنم با این کلی گویی شما در این مورد و در موارد مشابه دیگر صریحاً مخالف هستم. خانواده فرمانفرما خانواده بسیار بزرگی است. فرمانفرما بیش از ۳۰ فرزند داشت که میان آنها مریم هم هست که بیش از پنجاه سال است با تمام نیرو و امکاناتش علیه امپرئالیسم انگلیس و آمریکا در نبرد است و در آن طرف یکی مانند دکتر حافظ فرمانفرمائیان است که هم نامش در لیست فراماسونها در آمده و هم در آمریکا با دارودسته جیمز بیل همکاری میکند در میان این دو طرف افراد بسیار معدودی هستند که اصولاً فعالیت سیاسی داشتهاند، یکی از آنها علینقی فرمانفرمائیان است که تحصیلات عالی در امور بانکداری دارد و در دوران شاه معدوم رئیس یکی از مهمترین بانکهای دولتی بود و پس از پیروزی انقلاب در ایران ماند و بازداشت شد. چند سال در زندان بود و سپس آزاد شد و اکنون احتمالاً در امور بانکداری با جمهوری اسلامی فعالانه همکاری میکند. یکی دیگر دکتر صبار فرمانفرمائیان است که تحصیلات عالیه پزشکی دارد و تنها شغل دولتی او تصدی وزارت بهداری در دولت دکتر مصدق است.
-ما از کسانی حرف میزنیم که در متن سیاست بودهاند.
کیانوری: شما دو دقیقه پیش ادعا کردید که به هر حال خانواده فرمانفرما عموماً انگلیسی بودهاند! مظفر فیروز که قبلاً در سیاست کارهای نبود، نه وکیل مجلس بود و نه وزیر، و اصولاً سابقه کار سیاسی نداشت او چه سابقه فعالیت سیاسی داشت؟ پس از اینکه نصرت الدوله را کشتند هیچ یک از اعضای خانواده آنها فعالیت سیاسی نمیکردند به جز در سالهای ۱۳۲۰ که تعدادیشان وارد سیاست شدند و به خاطر همان برادرکشتگی و پدرکشتگی و کینه به شاه و انگلیسیها به جناح چپ تمایل پیدا کردند. یکی از پسران فرمانفرما، محمد ولی میرزا بود که به شوروی تمایل پیدا کرد و در کابینه قوام جزء وزرایی بود که با توده ایها اخراج شد. یکی دیگر سرلشکر محمد حسین فیروز بود که عین همان تمایلات را به چپ داشت و با ما خیلی نزدیک بود و در کابینه قوام و زیر راه شد و یکی هم مظفر فیروز بود. هر سه نفر فوق بهمراه وزیران تودهای و حزب ایران از دولت قوام کنار گذاشته شدند.