arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۰۱۵۶۵
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۸ - ۳۱ تير ۱۴۰۳
تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با مجاهدین خلق؛ قسمت چهل و چهار؛

آیت الله منتظری اجازه صحبت به لاجوردی نداد

-چرا آقای لاجوردی به دیدار آقای منتظری نمی‌رفت؟ خیلی‌ها می‌رفتند.  ظاهراً به خاطر همین دخالت‌ها نمی‌رفت. - برای رفع شبهه چه طور؟ یکی از دوستان دادستانی می‌گفت یک بار با آقای لاجوردی رفتیم، ولی آقای منتظری اجازه‌ی صحبت نداد. شاید اگر از رئیس شعبه‌ی ۷ که در آن جلسه بود بپرسید یا آقای نیری بدانند. -در سال ۶۱ شهید لاجوردی برای مدت کوتاهی برکنار می‌شود و آقای فلاحیان می‌آید که بعد از دو روز امام دستور می‌دهند شهید لاجوردی برگردد.  سال ۶۱ نبود؛ سال ۶۲ بود که در مقطعی به جبهه رفته بودم و این اتفاق در آن فاصله افتاده بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب رعد در آسمان بی ابر: تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق، توسط نشر ایران در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است. این کتاب مجموعه مصاحبههای محمد حسن روزی طلب و محمد محبوبی با جمعی از مسئولین امنیتی دهه شصت در رابطه با برخوردهای امنیتی با سازمان مجاهدین خلق است. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این گفتگوها را برای علاقهمندان منتشر خواهد کرد. به دلیل ملاحضات امنیتی، نام مصاحبه شوندهها ذکر نشده و تنها عنوان آنها در متن آمده است.

مهمترین مدعی نبودن شهید لاجوردی آقای منتظری بود در مجلس در شورای عالی قضایی و در جاهای دیگر که قضیه دنبال میشود این رد پا را میبینید چرا آقای منتظری این تضاد را داشت؟

تحلیلم این است که نفوذی در بیت ایشان شده بود یک وقت هست می‌گویید خود آقای منتظری؛ من می‌گویم نه آقای منتظری را منافقین از نظام جدا کردند، بنی صدر را منافقین از نظام جدا کردند البته زمینه‌هایی بود در دهه‌ی فجر سال ۱۳۶۷، آقای منتظری با نشریه‌ی کیهان هوایی مصاحبه‌ای کرده بود که امام در پیام نوروزی خود گفته بودند من به خاطر این تحلیل‌ها از خانواده‌ی شهدا عذر خواهی می‌کنم. خدا رحمت کند آسید علی آقای نجفی که ما برای درس خدمتشان می‌رفتیم، قبل از عزل آقای منتظری گفت این مرد در توحیدش اشکال دارد. آقای منتظری اگر چه در مبارزات قبل از انقلاب و بحث‌هایی که درباره‌ی ولایت فقیه کرده، آدم برجسته‌ای است اما کشش حکومت داری را نداشت.

-چرا آقای لاجوردی به دیدار آقای منتظری نمیرفت؟ خیلیها میرفتند.

 ظاهراً به خاطر همین دخالت‌ها نمی‌رفت.

- برای رفع شبهه چه طور؟

یکی از دوستان دادستانی می‌گفت یک بار با آقای لاجوردی رفتیم، ولی آقای منتظری اجازه‌ی صحبت نداد. شاید اگر از رئیس شعبه‌ی ۷ که در آن جلسه بود بپرسید یا آقای نیری بدانند.

-در سال ۶۱ شهید لاجوردی برای مدت کوتاهی برکنار میشود و آقای فلاحیان میآید که بعد از دو روز امام دستور میدهند شهید لاجوردی برگردد.

 سال ۶۱ نبود؛ سال ۶۲ بود که در مقطعی به جبهه رفته بودم و این اتفاق در آن فاصله افتاده بود.

-مقطعی که شهید لاجوردی کلاً کنار رفت، خاطرتان هست؟

نه آن زمان بچه‌های سپاه عملاً از اوین بیرون آمده بودند.

-به نظر میرسد مغز متفکری در آن جمع بود که منافقین را ناچار کرد از فعالیت علنی به خانهی تیمی بروند و بعد به حاشیه کشیده شوند؛ مثل طرح مالک و مستأجر، آن هسته واقعاً یک هستهی حساب شدهی اطلاعاتی بود یا امدادهای غیبی؟

هسته به آن معنا نبود. موقعی که حوادث ۳۰ خرداد اتفاق افتاد، گمانم بازده شعبه تشکیل شد که کار‌ها را پیگیری می‌کردند. این‌ها هر هفته به طور طبیعی جلسه داشتند و بازخورد بازجویی‌ها و حوادثی را که اتفاق می‌افتاد بازگو می‌کردند. این طوری شکل گرفت مثل طرحی که الان به ذهن شما می‌رسد من نظر می‌دهم و بالاخره به چیز جدیدی می‌رسیم طرح مالک و مستأجر هم این طور مطرح شد که بعد از ۳۰ خرداد، یک عده فراری شدند. در تابستان عملاً همه درگیر جمع و جور کردن کار‌ها بودند. از تابستان به بعد، مخصوصاً بعد از مهر به این نتیجه رسیدیم که این قضیه قرار نیست ظرف یک هفته ده روز تمام شود قرار بر این شد کار با تأمل و فکر بیشتری صورت بگیرد. در آنجا بحث شد که این‌ها الان فراری هستند و بالاخره جا‌هایی را می‌خواهند که زندگی کنند یا می‌خواهند به خارج از کشور بروند.

در همان موقع طرح‌های ایست و بازرسی در گلوگاه‌های کشور اجرا شدند؛ مثلاً در خوی، مرز بازرگان مسیر جنوب در یزد در مشهد در شریف آباد می‌گفتیم این‌ها موقعی، که می‌خواهند فرار کنند باید از این مسیر‌ها بروند یک عده به خانه‌ی‌فامیل‌هایشان می‌رفتند. بعد گفتیم خانه‌ی‌فامیل به صورت مستمر نمی‌شود؛ چون این‌ها دارند کار تشکیلاتی می‌کنند پس باید خانه‌ی تیمی داشته باشند ما برای پیدا کردن خانه‌های تیمی این‌ها چه باید بکنیم؟ این بحث‌ها مطرح شدند و به طرح مالک و مستأجر رسید.

-به هر حال یک قوه ی عاقله ای وجود داشت.
بله در حوزه ی دادسرا شهید لاجوردی بود؛ مرحوم آقای قدیریان و دیگران بودند؛ سه چهار نفر دیگر از دوستان بودند که مینشستند و صحبت میکردند. تصور دیگرم این است که اگر عقبه ی بیرونی داشت شاید بچه های هیئت مؤتلفه بودند؛ چون بالاخره آن ها سابقه ی کار تشکیلاتی داشتند؛ مثلاً مرحوم حاجی حیدری موضوع دیگر این است که غیر از منافقین که تهدید اصلی نظام بودند. در سال‌های ۶۰ با عده ای از گروههای دیگر هم برخورد کردیم. حزب توده یا گروه‌هایی مثل بیکار که علناً عليه ما موضع داشتند؛ اما بعضی از اینها عملیات مسلحانه‌ی مستقیم نداشتند.
-مثلاً؟
مثلاً حزب توده

نظرات بینندگان