سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضلالله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخهای عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر میکند
جلال در زمان انشعاب حزب چه وضعی داشت؟
کیانوری: جلال آل احمد ابتدا عضو سازمان جوانان بود ولی با شرمینی نساخت. سپس عضو حزب شد و فعالیت او در این زمان خیلی زیاد بود دست به قلم داشت و گاهی در روزنامه مردم مقاله میتونت این افراد تلاش کردند که از طریق خلیل ملکی حزب را در اختیار خود بگیرند و در کنفرانس سازمان ایالتی تهران توانستند اکثریت کمیته ایالتی را به دست بیاورند؛ زیرا افراد قدیمی با پس از آذر ۱۳۲۵ از ایران خارج شده بودند و یا جزء دسته مورد اعتراض بودند و بطور کلی تمامی کارگران هم از حزب کنار رفته و در جلسات حزبی شرکت نمیکردند. این افراد بهیچوجه در آغاز خیال انشعاب نداشتند بلکه نظرشان این بود که پس از موفقیت در انتخابات کمیته ایالتی تهران و آمادهسازی افراد مؤثر در شهرستانها در «کنگره سوم» رهبری حزب را قبضه کنند و مخالفین خود را کنار بگذارند این افراد در تمام جلسات انتقاد در تمام زمینهها را شروع کردند و جلسات حزبی به جلسات انتقاد از رهبری تبدیل شد، هیچ بحث دیگری در میان نبود. بتدریج کار آنها به پخش نشریه کنید که جلال آل احمد هم جزء همین دسته بود. در مقابل سازمان جوانان حزب به رهبری نادر شرمینی به شدت در مقابل آنها ایستاد و جنگ و جدال غریبی در گرفت موفقیت آنها خیلی کم بود و عده کمی را توانستند با خود همراه کنند. در کمیته مرکزی هواداران آنها یک یا دو نفر بیشتر نبودند. بالاخره حزب تصمیم گرفت که این افراد را به اتفاق رهبرانشان اخراج کند و حزب را از بلاتکلیفی نجات دهد. آنها از این جریان مطلع شدند و شبانه اعلامیه انشعاب را امضاء و منتشر کردند. البته عدهای هم این اعلامیه را امضاء کردند که مدت کوتاهی یا کمی دیرتر به حزب برگشتند مانند بانو ملکه محمدی و دو برادرش و محمد علی جواهری اعلامیه اول انشعاب که منتشر شد بهیچوجه ضد شوروی نبود. بلکه کاملاً در جهت طرفداری از سیاست شوروی و دوستی با شوروی بود و انشعابیون خود را کمونیستهای واقعی میخواندند و خلاصه صادقانه، نبود مزورانه بود نمیدانم نمیتوانم شخصاً درباره آن قضاوت کنم.
جلال در کتابش نوشته که صادقانه بوده است
کیانوری: من برای نوشتههای جلال صداقت بیشتری قایل هستم. اگر او واقعاً نوشته که صادقانه بوده پس برای او و امثال او صادقانه بوده است ولی آیا برای همه صادقانه بود؟ بنظر من از نظر شخص خلیل ملکی و انور خامهای صادقانه نبوده است.
این بحث دیگری است که بعداً به آن میرسیم!
کیانوری: بدین ترتیب اعلامیه انشعاب با اعلام و فاداری به شوروی منتشر شد، ولی اعلامیه رادیو مسکو ضربه شدیدی بر انشعابیون زد. رادیو مسکو بلافاصله فردای آن شبه انشعاب را محکوم کرد و آن را یک جریان خائنانه نسبت به حزب تلقی نمود. همین مسأله باعث شد که عدهای بلافاصله به حزب برگردند که تعدادشان کم نبود. عدهای هم بتدریج از آنها جدا شدند و به حزب برگشتند و عده خیلی کمی در اطراف خلیل ملکی باقی ماندند که تعداد آنها ۶۰ - ۷۰ نفر بیشتر نبود. از این افراد تعدادی با خلیل ملکی و جلال آل احمد به مظفر بقایی یوستند و حزب زحمتکسان را به وجود آوردند عجیب است که این آقایان بقایی را علیرغم ارتباطات خیلی صریح و با قوام السلطنه و بالاتر از قوام نشناخته بودند). گروهی دور و بر اتور خامهای ماندند که تعدادش معلوم نیست. خودش میگوید که زیاد نبودند و در پایان هنگام انحلال ۱۰۰ نفر بودند و اطرافیان ملکی بیشتر بودند.
موضع رادیو مسکو که بود؟ صرفاً عمل انشعاب را محکوم کرد و با آن را به سرویسهای اطلاعاتی غرب منتسب کرد؟
کیانوری: درست به خاطر ندارم میشود به روزنامه مردم آن زمان مراجعه کرد.