*چرا تصمیم به جدایی از همسرت گرفتی؟
شاید باورتان نشود ولی من هنوز نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده است.
*آنطور که گفتی یک ماه بعد از عقد ارتباط شما قطع شد
بله. قرار بود به یک سفر برویم. در واقع ماه عسل ما بود. بعدش تصمیم داشتیم خانه‌ای را تجهیز کنیم و سر خانه و زندگی‌مان برویم. یکدفعه پیامی‌از طرف الهام آمد که نوشته بود اشتباه کرده و دیگر نمی‌خواهد من را ببیند.
*سعی کردی با او حرف بزنی؟
بله خیلی تلاش کردم. مقابل در خانه پدرش رفتم و حتی با پدرش صحبت کردم. چندین روز مقابل در خانه ایستادم تا الهام را ببینم اما او حتی در خانه پدرش هم نبود.
*پدرش دلیل این جدایی را چه گفت؟
می‌گفت نمی‌داند چرا دخترش این تصمیم را گرفته است. اصلا حرفی به آنها نزده است. من در این مدت خیلی تلاش کردم مشکل را حل کنم. چندبار به او پیام دادم اما بعد فهمیدم من را بلاک کرده است. حالا هم نمی‌دانم کجاست.
*یعنی می‌خواهی غیابی طلاقش بدهی؟
به پدرش وکالت داده و پدرش هم گفته همه حق و حقوقی را که در زمان عقد گرفته بود، می‌بخشد و برگه طلاق را امضا می‌کند.
*مشکل مالی داشتید؟
نه. من کارمند یک شرکت خصوصی هستم و زندگی متوسطی دارم.
*با همسرت چطور آشنا شدی؟
در یک مهمانی آشنا شدیم. میان آن همه دختر چشمم الهام را گرفت.
*هیچ حدسی درباره اینکه چرا این کار را کرد نداری؟
هیچ حرفی نمی‌توانم بزنم.
*برنامه‌ای برای بعد از طلاق داری؟
نمی‌دانم زندگی چطور خواهد گذشت احساس می‌کنم تحقیر شدم و نمی‌دانم باید چطور حالم را خوب کنم.
