پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : برخی از خودروها، پس از پایان عمر معمول خود، به کشور دیگری پناه میبرند و موفق میشوند در آنجا بهطور مخفیانه زندگی جدیدی را آغاز کنند. فولکسواگن بیتل یکی از این خودروها بود که مدتها پس از ناپدید شدن از خیابانهای اروپا و آمریکا، در مکزیک و برزیل همچنان تولید شد. سیتروئن ۲CV نیز در قالب مدلی با نام IES سوپر آمریکا در آرژانتین برای چند سال تولید شد. خودرویی که بهتازگی یافتم اما بهطور ویژهای هیجانانگیز است زیرا ترکیبی از دو خودروی کاملاً متفاوت است که در اتحادی نامبارک اما شگفتانگیز، در ایران به هم پیوستند.
خودروی اصلی بحث ما، نسل اول رنو ۵ است. یکی از اولین هاچبکهای سابکامپکت واقعی که پیشگام برخی جزئیات طراحی بود که تا امروز در خودروهای مدرن میبینیم. خودروی دیگر هم کیا پراید است که در آمریکا با نام فورد فستیوا عرضه میشد؛ اما ارتباط این دو ماشین چیست و چه ربطی به ایران دارند؟
در سال ۱۹۷۶، رنو به یک شرکت ایرانی بنام سایپا جواز تولید رنو ۵ را با نام سپند بهصورت تحت لیسانس داد (نویسنده جریان تولید سپند در ایران را کاملاً اشتباه بیان کرده است). سپند مثل رنو ۵ خیلی خوب فروخت اما رفتهرفته قدیمی شد و سایپا هم سراغ انعقاد قرارداد با رنو برای تولید نسل دوم رنو ۵ نرفت. این یعنی رنو ۵ متعلق به سال ۱۹۷۲ همچنان در دههٔ ۹۰ در ایران تولید میشد.
نسل دوم رنو ۵
از سوی دیگر، در سال ۱۹۹۳ سایپا جواز تولید کیا پراید را دریافت کرد و درنتیجه، این شرکت پراید را جایگزین رنو ۵ قدیمی کرد. بااینحال، سایپا خط تولید رنو ۵ را به یک شرکت ایرانی دیگر بنام پارسخودرو فروخت و تولید سپند همچنان ادامه یافت. در سال ۲۰۰۰ اما رنو به دلایل ژئوپلیتیکی، رابطۀ خود را با پارسخودرو قطع کرد و بنابراین، واردات قوای محرکه و سیستم تعلیق رنو ۵ از فرانسه متوقف شد. در همان دوران، سایپا پارسخودرو را تصاحب کرد و حالا دو شرکت به هم پیوستند. در این شرایط، پارسخودرو باید چه کار میکرد؟ آنها خط تولید بدنهٔ رنو ۵ را داشتند اما هیچکدام از قطعات فنی را در اختیار نداشتند. بااینحال، پارسخودرو حالا بخشی از سایپا بود و به پیشرانه و پلتفرم کیا پراید دسترسی داشت. نتیجهٔ این معادله چه میشود؟!
نتیجه، ساخت خودرویی ترکیبی با پلتفرم و پیشرانهٔ پراید ولی با بدنهٔ رنو ۵ بود! البته تفاوتهای زیادی بین این دو خودرو وجود دارد. نسل اول رنو ۵ هرچند خودرویی دیفرانسیل جلو بود ولی پیشرانهٔ طولی داشت درحالیکه پراید از ترکیب مدرنتر دیفرانسیل جلو با موتور عرضی استفاده میکرد. علاوه بر این، فاصلهٔ عرضی چرخهای جلو در پراید حدود ۱۰ سانتیمتر و در عقب حدود ۱۵ سانتیمتر بیشتر از رنو ۵ بود. به همین دلیل، برای خودروی جدید که سپند پیکی نام گرفت، بچه گلگیرهای پلاستیکی طراحی شد تا بیرونزدگی چرخها را پوشش دهد. پیشرانهٔ برگرفته از پراید حدود ۶۲ اسب بخار قدرت داشت اما مهمتر اینکه موتور جدید امکان تجهیز به سیستم تهویه را هم فراهم میکرد که در کشوری مثل ایران آپشن مهمی محسوب میشود.
از دید من، بچه گلگیرهای پلاستیکی مشکی و حالت عریضتر پیکی، به این خودرو ظاهری اسپرت و تهاجمی بخشیده که تا حدودی یادآور رنو ۵ توربوی افسانهای است. من واقعاً این نسخهٔ عجیب از رنو ۵ را دوست دارم و موضوع باورنکردنی اینکه تولید این خودرو با بهروزرسانیهای مثل چراغهای عقب جدید، تا سال ۲۰۰۸ همچنان ادامه پیدا کرد.