
سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب خاطرات و تاملات در زندان شاه، اثر محمد محمدی (گرگانی) از نشر نی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات محمد محمدی در زندانهای زمان شاه و درگیر شدن با ماجراهای تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ است. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر میکند.
ضربههای سنگینتر؛ تردید در نماز
در سال ۵۴ پلیس زندان اعلام کرد کسی حق ندارد برای نماز صبح بلند شود. اول عده مشخصی بلند شدند و نماز خواندند که اسم همانها را به پلیس دادند پلیس هم احضارشان کرد و به زندان انفرادی برد. بعضیها را اذیت کردند بحث شد که این یک میدان کار است پس برایش برنامه ریختیم و اسم نوشتیم که فردا نوبت کیست. مثلاً مشخص شد که حسین، اکبر، پرویز و شما فردا سحر بلند میشوید وضو میگیرید پلیس اسم شما را میدهد و شما را میبرند میزنند و به انفرادی میاندازند برای چه این کار را میکنید؟ برای این که نماز میخوانیم. در آن موقع بچهها برای این که نماز بخوانند به شکنجه و انفرادی تن میدادند و میدانستند که باید بروند شلاق بخورند و انفرادی بکشند بچهها با ذوق و شوق میآمدند که ما اسم مینویسیم که فردا بلند شویم برویم وضو بگیریم و نماز بخوانیم. پلیس اسم ما را بنویسد و ما را بزنند، به خاطر این که بتوانیم نماز بخوانیم. حال این روحیه و فکر را مقایسه کنید با آن که به اینجا که ما اصل نماز را قبول نداریم همه اینها را بگذارید به حساب فشارهایی که بود؛ چه بچههایی که در درون سازمان و چه آنهایی که مخالف سازمان بودند.
آقایی در زندان بود که من با او ارتباط داشتم و مسئولش بودم. سنش هم در آن موقع کم نبود، شاید سی سال داشت. به محض این که از بیرون خبر آمد که بعضی از دوستان او مارکسیست شدهاند ناگهان به هم ریخت و حرفش این بود که اگر قرار است فلانی که آدم مذهبی، فداکار و جـان بـه کفی بوده مارکسیست شود من فکر میکنم دیگر هیچ چیزی برای ماندن وجود ندارد و من هم مسأله دار شدهام. بچهها واقعاً زیر فشار درونی طاقت فرسایی بودند. فشار خارجی به فرد ضربه میزند، ولی او را نابود نمیکند آنچه انسان را از پای در میآورد خطا و گناه خود انسان است. یکی هم بار سنگین تضادهای فکری است اگر انسجام فکری و درونی باشد، فرد در برابر فشار خارجی مقاومت میکند اما وقتی فرد از درون دچار تعارض میشود و نظرات اصلی خودش را دچار سستی و تضاد میبیند دیگر مشکل میشود.
عدهای از این بچهها را در این دوره بحران پشت تپههای اوین اعدام کردهاند در آن شرایط حساس بعد از مصاحبه محسن خاموشی شهادت جانکاه مجید شریف واقفی و خبرهای بیرون میبینید فردی به عنوان عضوی دارای سابقه که مبارزه کرده و زندانی کشیده، میگوید وحی برای من مسأله شده. وحی اصلاً یعنی چه؟ آیا درست است؟ ساواک به جریانات ضد مجاهدین پروبال میداد. پس از ضربه ۱۳۵۴ جریانات داخل زندان علیه مجاهدین شدت گرفته بود در بند یک رسولی میآمد توی بند مینشست و رسماً دلایل نگین؛ مارکسیست شدن افراد را می گفت. مثلاً ورقههای بازجویی ناصر جوهری را آورد و به طالقانی داد او هم بازجوییها را به من داد؛ جوهری در بازجوییاش مطرح کرده بود که چرا مارکسیست شده است. یا بیانیه اعلام مواضع و کتاب سوسیالیسم و مذهب لنین را میآوردند که در آن جا لنین درباره مذهب و خدا بحث کرده بود ساواک کوشش میکرد آقایان را در موضع ضدیت با مارکسیستها و مجاهدین قرار بدهد و در واقع به سمت درگیری در برابر بچهها سوق دهد. من هم کوشش میکردم اینها متوجه بشوند که اختلاف با سازمان مجاهدین سر جای خود، اما اگر ما دست ساواک را نخوانیم سرمان کلاه خواهد رفت.
رسولی (بازجو): شاه ضد مارکسیستها و طرفدار امام زمان است
پلیس برای ایجاد اختلاف میان مذهبیها و مارکسیستها مستمراً برنامهریزی میکرد. از جمله یک بار آقای پاک نژاد نقل میکرد که رسولی بازجوی بددهن و فحاش ساواک به طبقه بالای بند یک زندان اوین رفته بود، طبقه بالا همه مارکسیستهای زندان بودند خطاب به آنان گفته بود شما از آزادی زن سخن میگویید اعلیحضرت هم موافق هستند. شما از کارگران سخن میگویید اعلیحضرت آنان را در سود کارخانهها سهیم مینماید. اما ما با این آخوندهای شپشی چه کار کنیم. بعد دستش را به اشاره به نمیدانیم با سوی طبقه همکف برده بود که روحانیون در آنجا بودند. از طرف دیگر در طبقه اول پیش روحانیون میآمد و میگفت: خـود اعلیحضرت نامش رضا نام پدرش رضا و نام فرزندش نیز رضا است، یعنی ارادت به امام رضا دارند والاحضرت فرح قرآن چاپ میکند حرم امام رضا حضرت ابوالفضل و امام رضاست، اما ما نمیدانیم از دست این بیدینان چکار کنیم. بعد دستش را به اشاره به طبقه اول برده بود که منظورش مارکسیستها بودند.
یک بار خدایاری خودش برای من چیزی تعریف کرد و گفت: توی خونه به بچهام کوکا دادم داد به برادرش چنان زدم توی گوشش که پرت شد اون ور گفت: بابا چرا میزنی؟ ! گفتم پدر سوخته به توچه که داداشت کوکا نداره؟ همین کارها رو میکنید که بعدها سیاسی میشوید. !!