This is a modal window.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
مهرشاد ایمانی؛ سرویس تاریخ «انتخاب»: شاید کمتر کسی تصور میکرد جناح راست که توانسته بود بهطور نسبی حاکمیت را یکدست کند، در شرایطی انتخابات را به سید محمد خاتمی و جناح چپ ببازد که نامزدشان علیاکبر ناطق نوری بود؛ فردی که یکی از استوانههای راستگرایان محسوب میشد و از جایگاه ریاست مجلس وارد عرصه ریاستجمهوری شده بود. بارها خود اصلاحطلبان هم گفتهاند که وقتی خاتمی را به عنوان نامزد نهایی معرفی کردیم، دو هدف را دنبال میکردیم؛ نخست آنکه عرصه انتخابات را ترک نکرده باشیم و دوم آنکه اگر میبازیم، دستِکم باختی آبرومندانه را تجربه کرده باشیم اما ورق به کلی برگشت و نسل تحولخواهی که جنگ را از سر گذرانده بود و تمایل به وقع تغییراتی سیاسی-فرهنگی داشت، در ابتدا شاید در نفی ناطق به عنوان نماد جناح راست به خاتمی گرایش پیدا کرد. ناطق را میتوان در آن شرایط نماد وضع موجود دانست و خاتمی را نماد تحول. یعنی حداقل جامعه آن زمان دوست داشت که خاتمی را چنین ببیند و با طرح مطلباتی مانند توسعه سیاسی و فرهنگی، آزادی بیان، گردش آزاد اطلاعات، گسترش آزادیها در عرصه هنر از جمله سینما و موسیقی خاتمی را در مسیری قرار داد که اگر میخواست رأی مردم را به دست آورد باید نماینده چنین مطالباتی میشد که البته او توانست از پس این مسئولیت اجتماعی به خوبی برآید و خود را با مطلبات نسل جوان آن زمان تطبیق دهد تا به قول خود اصلاحطلبان حماسهای در دوم خرداد 1376 آفریده شود.
جناح چپ که بعدتر نامشان اصلاحطلبان شد، پس از برگزاری انتخابات مجلس پنجم و از میان رفتن حاکمیت همهجانبه جناح راست تلاش کردند تا نامزدی مؤثر را در انتخابات ریاستجمهوری معرفی کنند. در جلسه هشتم اردیبهشت سال 75 شورای هماهنگی گروههای خط امام متشکل از مجمع روحانیون مبارز و فراکسیون اقلیت مجلس پنجم با حضور سید محمد خاتمی، مهدی کروبی و محمد موسوی خوئینیها، سه عضو بنیانگذار مجمع روحانیون مبارز، برگزار و پیشنهاد شد که تمام تلاش برای متقاعد کردن میرحسین موسوی برای حضور در انتخابات به کار گرفته شود و در صورت نپذیرفتن موسوی یکی از این سه عضو ارشد روحانیون نامزدی را قبول کنند. جلسه آنها در شرایطی برگزار میشد که حضور ناطق نوری از سوی جناح راست، قطعی به نظر میرسید. در انتخاب موسوی به عنوان نامزد چپگرایان چنین استدلال میشد که او علاوه بر شهرت کافی در میان مردم به واسطه هشت سال نخستوزیری و اداره دولت، محبوبیت زیادی هم در میان طبقات فرودست و مذهبی دارد. همچنین او به احتمال زیاد مورد حمایت حزب کارگزاران سازندگی نیز قرار خواهد گرفت. از طرفی نوع نگاه موسوی به سیاست و اقتصاد از همان دهه شصت نزدیک به جناح چپ بوده است.
موسوی در ابتدا به شدت مخالفت کرد گفت که آمادگی حضور در انتخابات را ندارم اما در تیرماه 75 پذیرفت که درخواستهای زیادی که صورت گرفته را بررسی کند. روزنامه سلام که نشریه نزدیک به چناج چپ محسوب میشد، نخستین رسانهای بود که موضوع درخواست از موسوی برای شرکت در انتخابات را علنی کرد و در هفتم مرداد با چاپ عکس بزرگی از موسوی در صفحه اول خود به درخواستهایی که برای کاندیداتوری او میشود، اشاره کرد. در 24 مرداد همان سال مجمع روحانیون مبارز که در انتخابات سال 72 سکوت کرده بود، وارد صحنه شد و رسما از موسوی خواست تا وارد انتخابات شود. متعاقب درخواست مجمع روحانیون، شورای هماهنگی گروههای خط امام هم موسوی را نامزد خود معرفی کرد. در این ایام یعنی ابتدای آبان 75 موسوی نامزد قطعی جناح چپ بود. محمد سلامتی، دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، روز سوم آبان با موسوی دیدار میکند و حتی درباره مسائل جزئی انتخابات مانند فراهمکردن دفتر ستاد انتخاباتی هم با موسوی صحبت میکند. انجمن اسلامی دانشگاه تهران هم اعلام کرد که در هشتم آبان تجمعی مقابل خانه موسوی برگزار میکند تا حمایت خود را از او اعلام کنند اما ناگهان موسوی در هفتم آبان اعلام میکند که تصمیمش را گرفته و در انتخابات شرکت نخواهد کرد.
سلامتی میگوید که «قطعا» در این چند روز تعدادی از سران جناح راست با او دیدارهایی داشتند و نظرش را به سمت امتناع از حضور در انتخابات سوق دادند. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال 75 خود به نقل از مسیح مهاجری در ۲۰ آبان مینویسد: «آقای میرحسین موسوی به خاطر صحبتهای تهدیدآمیز بعضی اعلام عدم نامزدی کرده است». هیچ وقت به روشنی مشخص نشد که چه کسانی چه پیامهایی را برای میرحسین موسوی برده بودند که او در میان موج گسترده درخواستها راضی به نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری نشد.
بعد از اعلام قطعی عدم نامزدی میرحسین، مجمع روحانیون مبارز باید تصمیم تازهای میگرفت. این گروه به میدان آمده بود و نمیتوانست بعد از انصراف موسوی از عرصه کنار بکشد؛ چه آنکه چندسالی بود در عرصه سیاسی بروز و ظهور جدی نداشت. در نهایت بر اساس همان قراری که از قبل گذاشته شد که از خاتمی، کروبی و موسوی خوئینیها یکی نامزد شود، خاتمی به عنوان نامزد نهایی مجمع روحانیون مبارز انتخاب شد. خاتمی وزیر ارشاد دولت هاشمی بود و ارتباط خوبی با اهالی فرهنگ و هنر داشت. خوب و در حد یک شخصیت روحانی متفاوت لباس میپوشید و از موضوعاتی سخن میگفت که تا پیش از آن چندان در سیاست رسمی مورد توجه نبود؛ مانند جامعه مدنی، تأکید بر تقویت نهاد انتخابات، آزادی مطبوعات و این دست مسائلی که عمدتا مورد توجه طبقه متوسط دانشگاهی و فرهنگی قرار داشت. جناح چپ بعد از انصراف موسوی تصور میکرد خاتمی میتواند نامزد آبرومندی برایمان باشد گرچه شاید برنده نشود.
جناح راست هم خیالش جمع بود که او در برابر ناطق خواهد باخت و هم راستها و هم چپها میدانستند خاتمی حتما یک کارکرد خواهد داشت؛ آنکه قدری تنور انتخابات را گرم میکند. بهزاد نبوی چند سال پیش در گفتوگویی میگفت: «جنبش اصلاحات برنامهای ازپیشتعیینشده نداشت و هنگامیكه آقای خاتمی نامزد انتخابات ریاستجمهوری شد، نیروهای چپ كه بعدها با نام اصلاحطلب مطرح شدند، تصورشان صرفا این بود كه او میتواند نقش نماینده جناح چپ را ایفا كند تا این جناح از عرصه سیاست خارج نشود و هیچكس تصور نمیكرد آقای خاتمی رئیسجمهور شود؛ اما مردم به مواضع او واكنش مثبت نشان دادند و پیروز انتخابات شد».
در نیمه دوم اسفند 75 برخی از اعضای حزب کارگزاران سازندگی نیز به جمع حامیان محمد خاتمی پیوستند. این ائتلاف از سوی جناح رقیب غیرممکن و سؤالبرانگیز محسوب میشد. در اواخر سال 75 بود که برخی از سینماگران هم از خاتمی حمایت کردند. خاتمی با اظهارنظر درباره ارتباط ایران و آمریکا هم یک تابوی بزرگ را شکست. او گفت که ارتباط ایران و آمریکا شدنی است؛ مشروط به رعایت «عزت، مصلحت و حکمت». او از تقویت جامعه مدنی هم سخن میگفت و همین مواضع متفاوت او باعث شد دو قشر روشنفکران شامل نویسندگان، روزنامهنگاران و هنرمندان و دانشجویان از او حمایت کنند. جناح چپ با همه گروههایش یکسره پشت خاتمی ایستادند و در 24 فرودرین 76 هم حزب کارگزاران به عنوان حزب نزدیک به اکبر هاشمی رفسنجانی به طور رسمی از خاتمی حمایت کرد. خاتمی با اتوبوس سفر میکرد و برای دانشآموزان به سخنرانی میپرداخت. او تمرکز ویژهای بر رأی اولیها هم داشت و سعی میکرد سخنانی اقناعی برای آنها بزند.
در میان تبلیغات سینهبهسینه خاتمی جناح راست همه تریبونها را در اختیار ناطق قرار داده بود. البته طیفهایی از راستها هم از محمد ریشهری حمایت میکردند که در اقلیت کامل در میان راستگراها قرار داشتند. تقریبا همه تریبونهای نماز جمعه هم در اختیار ناطق بود و شاید همین شرایط باعث شد که مردم تصور کنند برای نه به نماینده جناح راست باید به عرصه بیایند.
در آن انتخابات در نهایت سید محمد خاتمی، علیاکبر ناطق نوری، محمد ریشهری و سید رضا زوارهای تأییدصلاحیت شدند و البته افراد سرشناسی مانند ابراهیم یزدی، حبیبالله پیمان، عزتالله سحابی و اعظم طالقانی ردصلاحیت شدند.
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم انتخابات ریاستجمهوری سال 76 بزرگترین شگفتی چند دهه اخیر در حوزه سیاست داخلی است؛ به نحوی که در میان حمایت همه نهادها و ارگانها از ناطق نوری خاتمی توانست رأی شگفتانگیر از مردم بگیرد و با 20 میلیون و 78هزار و 178رأی برنده قطعی انتخابات شود؛ رأیی که با توجه به تعداد واجدین شرایط آن زمان کمنظیر بود؛ رأیی حدود 70 درصد واجدین شرایط. ناطقنوری هم با فاصله معنادار در جایگاه دوم قرار گرفت با کسب اندکی بیش از هفت میلیون رأی که برابر بود با حدود 25درصد آراء. روازهای و ریشهری هم هر کدام نتوانستند حدود 5/2 درصد آراء را کسب کنند.
دولت اصلاحات در میان امیدواریهای بسیار مردم شکل گرفت. بهزاد نبوی درباره پیروزی خاتمی در انتخابات و رویکردهای او بعد از پیروزی او میگفت: «پس از پیروزی در انتخابات، آرامآرام شعارهای اصلاحگرایانه بیشتری از زبان آقای خاتمی مطرح شد. حتی در اوایل كار، ما به شوخی میگفتیم این اصلاحات و جامعه مدنی كه آقای خاتمی از آن سخن میگوید، یعنی چه؟ اما بعدها بهتدریج جریان چپ با نام اصلاحات معروف شد كه البته خلاف واقع هم نبود؛ زیرا سخنان و رویكرد آقای خاتمی سراسر مبتنی بر اصلاح درونساختاری بود. شعارهایی كه در آن زمان داده میشد، مواضع رایج جریان چپ نبود؛ حتی گاهی نیروهای چپ هم شعار آقای خاتمی را نقد میكردند؛ زیرا دغدغه غالب چپهای آن روز، اقتصادی بود. اساسا ماهیت جناح چپ بر اساس موضوعات اقتصادی شكل گرفته بود؛ اما آقای خاتمی آمد و بحثهای جدیدی مانند جامعه مدنی، توسعه سیاسی و... را مطرح كرد. آقای خاتمی با طرح چنین موضوعاتی زمین بازی را تغییر داد و برخلاف تصور چپها ازجمله خود من، بسیار مرکز توجه و اقبال مردم قرار گرفت؛ بهنحویكه بهسرعت سرمایه اجتماعی عظیمی برای جناح اصلاحات شكل گرفت و در میان ناباوری جناح چپ، به رأی 20میلیونی آقای خاتمی منجر شد».