پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دیپلماسی ایرانی: بحران سوریه وارد فاز تازه ای شده است. نه از این بابت که دو طرف درگیری دستاورد تازه ای به دست آورده اند و نه از این بابت که شورای انتقالی اسمش را تغییر داده یا یاران جدیدی را به جمع خود پذیرفته یا این که ارتش آزادیبخش تحت عنوانی جدید و رئیسی تازه به کشتار خود در سرزمین مادری یا همان سوریه ادامه می دهد. این هم تازه نیست که شورای انتقالی قصد تشکیل دولت انتقالی را دارد و به رغم بوغ و کرنای رسانه ها هنوز نتوانسته است که اعضای این دولت را معرفی کند. سوریه نزدیک به 19 ماه است که در خون غلط می زند و کشتار در آن به انحای مختلف و تحت عناوین گوناگون جریان دارد.
فاز تازه تحولات سوریه هشدار چند باره امریکا به سوریه نسبت به استفاده از سلاح شیمیایی است. لحن این بار واشنگتن با لحن های گذشته اش فرق می کند چرا که برای نخستین بار از آن بوی باروت استشمام می شود.
هنوز غیر قابل تصور است که ایالات متحده امریکا به همراه اروپایی های ورشکسته و بیزار از جنگ بخواهد جنگ تازه ای را در خاورمیانه آغاز کند. به خصوص که تجربه گران لیبی همچنان بر دوششان سنگینی می کند و در افغانستان گرفتار مانده اند. اما ابزار تهدید به قوت خود باقی است. این بار غرب جدی تر از هر زمانی این ابزار را به جلوی چشمان دمشق می کشد. برای بسیاری این پرسش مطرح است که سه هزار نیروی آماده به نبرد در مرزهای اردن و سوریه که متشکل از نیروهای رزمی کشورهای مختلف است، برای چه نزدیک به پنج ماه است که همچنان در حالت آماده باش به سر می برند و اصلا در آن جا چه می کنند؟ یک تحلیل که بیشتر شبیه به سناریو است این است که این نیروها در صورت لزوم فقط به صرف به کنترل در آوردن تسلیحات شیمیایی سوریه وارد خاک این کشور شوند و پس از ضبط آنها، بی اعتنا به طرف های درگیر داخلی، از سوریه خارج شوند. بر اساس اطلاعاتی که رسانه های عربی به نقل از دیپلمات های امریکایی و اروپایی منتشر کرده اند، آنها از این مساله نگرانند که در صورت ورود به سوریه ناگهان شاهد نیروهای خارجی ای باشند که زودتر از آنها در سوریه حضور داشته اند و در کنار سربازان سوری می جنگند، مثل نیروهای روسی که بندر طرطوس را در اختیار دارند و نیروهای ایرانی یا حتی نیروهای کره شمالی و چین که برخی گزارش ها حاکی از آن است که بر تامین امنیت تاسیسات شیمیایی سوریه نظارت دارند.
نکته ای که در هشدارهای کلینتون و اوباما مطرح شده این است که هر دو بر مداخله فوری نظامی بی توجه به عواقب آن، در صورتی که مشاهده شود سلاح های شیمیایی سوریه علیه معترضان و نیروهای مخالف استفاده شده، تاکید دارند. نکته در این است که ظاهرا امریکایی ها در حال حاضر مطمئن هستند که این سلاح ها از سوریه خارج نشده و استفاده ای هم از آنها نشده است. این بدان معنا است که جابه جایی احتمالی آن در هر نقطه از خاک سوریه مادامی که تحت کنترل نیروهای اسد است، اهمیتی برای آنها ندارد. کما این که دقیقا هم نمی دانند که اسد سلاح های شیمیایی خود را در کجا مخفی کرده است. در عین حال آنها این نگرانی را نیز دارند که این سلاح ها به دست نیروهای تندروی مخالف اسد بیفتد.
در این میان دو سوال مطرح می شود، اول این که اگر امریکا و اروپا واقعا مصمم به حمله نظامی به سوریه هستند پس چرا بهانه سلاح های شیمیایی را مطرح می کنند؟ ثانیا آیا واقعا ممکن است اسد از سلاح های شیمیایی به عنوان آخرین سلاح استفاده کند؟ آخرین گزینه احتمالی اسد در صورت رسیدن کارد به استخوان چه خواهد بود؟
در پاسخ به سوال اول باید گفت که به نظر نمی رسد امریکایی ها و متحدان اروپایی شان چندان تمایلی به مداخله نظامی در سوریه داشته باشند. به خصوص پس از این که می بینند اسد تنها نیست و سه قدرت بزرگ منطقه ای یعنی روسیه، چین و ایران و متحدانشان در کنار او ایستاده اند. آنها خوب می دانند در صورتی که یک شهروند روسی، چینی یا ایرانی حتی به اشتباه توسط نیروهای غربی در خاک سوریه کشته شود باید چه هزینه های سنگینی را بپردازند. با تسلیم سامانه های موشکی اسکندر و اظهارات اخیر لاوروف علیه امریکا و این که مسکو به هیچ وجه حاضر به معامله بر سر اسد نیست، امریکایی ها دریافته اند که این روسیه روسیه لیبی نیست و به طور جدی در کنار اسد ایستاده است و به این سادگی ها قصد ندارد صحنه را خالی کند.
در عین حال این حقیقت را هم خوب می دانند که حضور نظامی در سوریه به معنای سومالیزه شدن نه تنها سوریه بلکه ناآرام شدن اردن، لبنان، ترکیه و عراق خواهد بود. به خصوص این که اردن و لبنان هر دو با اسرائیل هم مرز هستند و به آشوب کشیده شدن هر دوی آنها در کنار سوریه به این معنا است که اسرائیل باید از خیر امنیت مرزهایش بگذرد. علاوه بر آن به نظر می رسد که امریکا از این وضعیت خرسند است. سوریه ضعیف شده و محور مقاومت یک عنصر مهم خود را تضعیف شده می بیند. از این رو چندان هم بدش نمی آید که این وضعیت به همین منوال تا آن جا که ممکن است، ادامه یابد.
در پاسخ به سوال دوم نیز باید گفت که به نظر نمی رسد در حال حاضر دمشق نیازی به استفاده از سلاح شیمیایی احساس کند. سلاح شیمیایی بیش از آن که کاربرد عملی برای اسد داشته باشد پشتوانه ای دفاعی برای او محسوب می شود.
درباره این که آخرین برگه اسد برای مهار بحران چه خواهد بود، قبل از هر چیز باید گفت که به نظر نمی رسد اسد حتی در آن صورت هم بخواهد از سلاح شیمیایی استفاده کند. واقعیت سوریه این است که بحران در این کشور از چارچوب آزادی خواهی و دموکراسی طلبی خارج شده است. در حال حاضر هر دو طرف درگیر در سوریه صحنه نبرد را جبهه جنگ مذهبی می بینند. عربستانی ها و قطرهای نیز بر آتش این جنگ بیش از پیش می دمند. آنها مخفی نمی کنند که از جریان های مخالف اسد حمایت می کنند چرا که به اعتقاد آنها باید سنی های عرب، با تاکید بر هر دو مولفه، به عنوان اکثریت جامعه در این کشور حکومت کنند. برای همین است که از روز اول با انتخاب برهان غلیون علوی، عبدالباسط سیدای کرد و جورج صبرای مسیحی مخالفت کرده اند و در کارهایشان سنگ اندازی می کنند. با قبول این فرضیه به این نتیجه می رسیم که بنا به تجربه های گذشته، جنگ های طایفه ای مادامی که یکی از طرف های درگیر بر دیگری غلبه مطلق نیافته پیروز نداشته است مگر این که همانند بوسنی و هرزگوین و کوزوو عامل خارجی به طرفداری از یکی از جریان های درگیر وارد میدان شود.
در حال حاضر هدف اصلی اسد و هیئت های حاکمه سوریه، حفظ تمامیت ارضی کشور و قدرت است. برای همین جدا شدن افراد مختلف از آنها بیش از آن که به ضرر اسد باشد به نفع او است. چرا که اکثریت نهادهای نظامی و سیاسی کشور در اختیار علوی ها و مسیحیان است و خروج سنی ها از جمعشان به مثابه تصفیه حکومت از عناصر نامطلوب و تقویت جریان های حامی اسد یعنی علوی ها، مسیحیان و دروزی ها است. بدین ترتیب جنگ ادامه می یابد. و زمانی که دیگر راهی باقی نماند، راهی را انتخاب می کند که امیر حسن، شاهزاده اردنی یک بار در یک محفل خصوصی گفت. کوچ کردن به مناطق علوی نشین به مرکزیت لاذقیه که از زمان حافظ اسد شعبه ای از بانک مرکزی نیز در آن جا دایر شده است. آن گاه از آن جا تا هر کجا که بتوانند برای تصاحب مناطق بیشتر می جنگند. نقشه ای که در ذهن علوی های حکومت سوریه است، منطقه ای است که از مرز لبنان تا مرز ترکیه را شامل می شود و بخش اعظم ساحل غربی سوریه را در اختیار دارد. امیر حسن می گوید که اسد بی میل نیست همین الآن از قدرت کنار برود و حتی چمدان هایش هم بسته است ولی این علوی ها و مسیحیان هستند که مانع رفتن او می شوند. برای همین در سوریه مانده و تا آخر هم به کار خود ادامه می دهد حتی اگر مداخله خارجی صورت بگیرد. او حتی یک بار پیشنهاد تشکیل منطقه خودمختار علوی را که متشکل از مناطق علوی، مسیحی و درزی باشد به امریکایی ها داده بود اما از سوی آنها رد شد. این گزینه، آخرین تیر ترکش اسد محسوب می شود.
در آغاز بحران سوریه گفتیم که سوریه، تونس و مصر و لیبی نیست و اوضاع در این جا با همه جا فرق می کند. در آن موقع بسیاری این تحلیل را نمی پذیرفتند. اکنون پس از گذشت نزدیک به 19 ماه از بحران سوریه شاهدیم که شهرهای این کشور ویران شدند و مخالفان اسد بی محابا مردم را به جوخه های مرگ می فرستند و طرفداران اسد لحظه ای کوتاه نیامده اند و بشار همچنان دمشق را تحت کنترل خود دارد. اکنون نیز باید گفت که بحران سوریه به این زودی ها حل و فصل نمی شود و اوضاع پیچیده تر از آن چیزی است که در تصور می گنجد.