کد خبر: ۸۷۴۴۳۱
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۲۰ - ۱۹ تير ۱۴۰۴

«کار تو بود»؛ چگونه یک پزشک راز قتل با قارچ سمی را فاش کرد

در عرض چند دقیقه پس از ورود ارین پاترسون به یک بیمارستان کوچک در منطقه روستایی ویکتوریا، دکتر کریس وبستر متوجه شد که با یک قاتل خونسرد روبروست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

بی‌بی‌سی: در عرض چند دقیقه پس از ورود ارین پاترسون به یک بیمارستان کوچک در منطقه روستایی ویکتوریا، دکتر کریس وبستر متوجه شد که با یک قاتل خونسرد روبروست.

او می‌گوید: «فهمیدم. با خودم گفتم، خوب، آره، تو بودی، تو یک آدم شرور هستی. همه‌شون رو مسموم کردی.»

دکتر وبستر صبح آن روز را با عجله صرف درمان دو نفر از چهار نفری کرده بود که هیئت منصفه این هفته اعلام کرد ارین در ژوئیه ۲۰۲۳ عمداً قارچ‌های سمی را در یک وعده خوراک بیف ولینگتون به آن‌ها خورانده بود.

او در ارتباط با قتل دان و گیل پاترسون، والدین همسر سابقش - هر دو ۷۰ ساله - و همچنین خواهر گیل، هدر ویلکینسون ۶۶ ساله، مجرم شناخته شد. همچنین بابت تلاش برای قتل ایان ویلکینسون، کشیش محل و همسر هدر، نیز مجرم شناخته شد. ایان پس از چندین هفته درمان در بیمارستان نجات یافت.

اما در ابتدا، وقتی هدر و ایان با علائمی شبیه به گاستروآنتریت شدید به بیمارستان لئونگاتا مراجعه کردند، دکتر وبستر و تیمش گمان کردند با یک مورد مسمومیت غذایی دسته‌جمعی روبرو هستند.

دکتر وبستر می‌گوید: «در یک مرحله از هدر پرسیدم که بیف ولینگتون چه مزه‌ای داشت و او گفت خوشمزه بود.»

شک دکتر به گوشت جلب شد. او از روی احتیاط چند نمونه خون گرفت و آن‌ها را برای تجزیه و تحلیل به شهری با امکانات پزشکی بهتر فرستاد و سپس سرم به ویلکینسون‌ها وصل کرد.

اما خیلی زود، پزشکی که دان و گیل را در بیمارستان داندنونگ (در فاصله حدود ۹۰ دقیقه‌ای) درمان می‌کرد، با او تماس گرفت و دلش فرو ریخت.

او به دکتر وبستر گفت که مشکل از گوشت نبوده بلکه از قارچ‌ها بوده است. و اینکه بیمارانش در آستانه مرگ قرار دارند.

دکتر بلافاصله مسیر درمان را تغییر داد، تلاش برای نجات کبدهای در حال از کار افتادن را آغاز کرد و برای انتقال بیماران به بیمارستانی بزرگ‌تر جهت مراقبت تخصصی آماده شد.

در همین لحظه، زنگ ورودی بیمارستان به صدا درآمد.

پشت پنجره امنیتی، زنی ایستاده بود که گفت فکر می‌کند دچار ناراحتی معده شده است.

دکتر وبستر می‌گوید: «گفتم، صبر کن، اسمت چیه؟ گفت: ارین پاترسون.»

«فهمیدم... او آشپز آن غذا بود.»

او ارین را به بیمارستان راه داد و به او گفت که گمان می‌کند خودش و مهمانانش همگی دچار مسمومیت مرگبار ناشی از قارچ‌های سمی شده‌اند. سپس درباره منبع قارچ‌های استفاده‌شده در غذای خانگی‌اش از او سؤال کرد.

او می‌گوید: «پاسخش فقط یک کلمه بود: فروشگاه وولورث. و در آن لحظه همه چیز در ذهنم آشکار شد.»

دکتر وبستر توضیح می‌دهد که دو نکته باعث شد در همان لحظه به گناهکاری او پی ببرد.

اول، این پاسخ عجیب بود. اگر اعتراف می‌کرد که قارچ‌های وحشی را خودش جمع کرده، مثل کاری که بسیاری از مردم محلی انجام می‌دهند، شاید شک‌برانگیز نبود. اما ادعا کرد قارچ‌ها را از یک فروشگاه زنجیره‌ای با استانداردهای سخت‌گیرانه ایمنی غذایی خریده که مشکوک به نظر می‌رسید.

دوم، هیچ واکنش نگران‌کننده‌ای از این مادر دو فرزند ندید؛ با وجود اینکه فقط چند متر با جایی فاصله داشت که ایان و هدر – بستگانی که مدعی بود دوستشان دارد – به شدت بیمار روی تخت بیمارستان بودند.

او ارین را برای انجام معاینات اولیه پزشکی به پرستاران سپرد و سپس برای بدرقه زوج ویلکینسون به بیمارستان داندنونگ رفت. به یاد می‌آورد که آن زوج سالمند در حال سوار شدن به آمبولانس بودند و هدر در حالی که درها بسته می‌شدند، از او برای مراقبت‌هایش تشکر کرد.

او با مکث می‌گوید: «و من می‌دانستم. واقعاً حرف زدن در موردش بدون احساساتی شدن سخت است.

«او به‌راحتی می‌توانست برعکس عمل کند و فریاد بزند... ممنون برای هیچ کاری که نکردی!»

می‌گوید شاید پذیرفتن چنین تشکری سخت‌تر از شنیدن اعتراض او بود: «می‌دانید، من زودتر متوجه مسمومیت نشدم.»

اما او وقت نداشت به سنگینی آن دیدار فکر کند و با عجله به اتاق اورژانس برگشت، اما دید که ارین برخلاف توصیه پزشکان خودش را مرخص کرده است.

دکتر وبستر پس از تلاش نومیدانه برای تماس با موبایل او، در حالی که گیج و نگران بود، تصمیم گرفت با پلیس تماس بگیرد.

در متن ضبط‌شده تماس که در دادگاه پخش شد، شنیده می‌شود که او به پلیس می‌گوید: «من دکتر کریس وبستر از بیمارستان لئونگاتا هستم. نگران بیماری هستم که قبلاً مراجعه کرده، اما حالا بیمارستان را ترک کرده و ممکن است در معرض سم مرگبار ناشی از قارچ قرار داشته باشد.»

او نام او را برای اپراتور هجی کرد و آدرسش را داد.

آن‌ها پرسیدند: «الان بلند شد رفت؟»

دکتر وبستر پاسخ داد: «او فقط پنج دقیقه اینجا ماند و بعد رفت.»

در دادگاه، ارین گفت که از شنیدن این اطلاعات غافلگیر شده بود و برای غذا دادن به حیوانات و جمع کردن وسایل به خانه برگشته و کمی دراز کشیده، سپس قصد بازگشت به بیمارستان را داشته است.

دادستان از او پرسید: «بعد از اینکه کادر درمان به شما گفتند احتمالاً سمی کشنده خورده‌اید، آیا این کارها نباید آخرین چیزی باشد که به فکرتان برسد؟»

ارین با لحنی چالش‌برانگیز از جایگاه گفت: «شاید آخرین کاری باشد که شما انجام می‌دهید، اما کاری بود که من انجام دادم.»

اما پیش از آنکه پلیس به خانه او برسد، ارین داوطلبانه به بیمارستان برگشت. دکتر وبستر سپس تلاش کرد او را قانع کند که فرزندانش – که به گفته خودش باقیمانده غذا را خورده بودند – را به بیمارستان بیاورد.

ارین به هیئت منصفه گفت که بی‌میل نبوده، بلکه از لحن پزشکی که به نظرش «داشت سرش داد می‌زد» ناراحت شده بود. او افزود: «بعدها فهمیدم که این لحن طبیعی صدای اوست.»

دکتر وبستر کمی بعد از آن جلسه مرخص شد. اما دادگاه شنید که در آزمایش‌های پزشکی انجام‌شده روی ارین و فرزندانش هیچ نشانه‌ای از مسمومیت با قارچ مرگ‌آور یافت نشد و پس از ۲۴ ساعت از روی احتیاط در بیمارستان، مرخص شدند.

رأی دادگاه «باعث آرامش» شد

دو سال بعد، وقتی خبر رأی هیئت منصفه روی گوشی‌اش ظاهر شد، دکتر وبستر شروع به لرزیدن کرد.

او یکی از شاهدان کلیدی دادستانی بود و با «سنگینی انتظار» دست و پنجه نرم می‌کرد.

او می‌گوید: «اگر قرار باشد تصویر ماجرا برای هیئت منصفه معنا پیدا کند، اگه یک قطعه کوچک از این پازل سر جایش نباشد، ممکن است کل نتیجه دادگاه به‌هم بخورد... من واقعاً نمی‌خواستم زیر فشار بشکنم.»

او می‌گوید این رأی باعث «آرامش» شده، چون نقش خودش را در پاسخگو کردن ارین پاترسون – که او را «مصداق شر» می‌داند – ایفا کرده است.

او می‌گوید: «انگار که عدالت اجرا شده است.»

با این حال، برای او، بهترین پایان این ماجرا دیدن ایان ویلکینسون – تنها بازمانده – برای اولین بار از زمان اعزامش با آمبولانس به بیمارستان تخصصی بوده است.

او می‌گوید: «اینکه هدر آن‌قدر بدحال بود و حالا ایان را می‌بینم که سرپا ایستاده، انگار یک نقطه پایان بود برای این ماجرا.»

«این برام کمی آرامش به همراه داشت.»

نظرات بینندگان