پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
رسانه war on the Rocks نوشت: بروز درگیری مستقیم میان اسرائیل و ایران در ماه ژوئن، یکی از مهمترین تشدید تنشهای ژئوپولیتیکی در خاورمیانه در تاریخ معاصر به شمار میرود. آنچه بهعنوان یک حمله پیشدستانه حسابشده از سوی ارتش اسرائیل علیه تأسیسات هستهای ایران و تحت نام رمز «عملیات شیر خیزان» آغاز شد، به سرعت به جنگی چندجبههای شامل نبردهای سایبری، هوایی و دریایی تبدیل شد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: تنها چند روز بعد، ایالات متحده از طریق «عملیات چکش نیمهشب» وارد جنگ شد. بیش از ۱۲۵ هواپیما و هفت بمبافکن B-2 اسپیریت در این عملیات بهکار گرفته شدند؛ بمبافکنها ۱۴ بمب سنگرشکن، هر یک به وزن ۳۰ هزار پوند، بر تأسیسات هستهای ایران فرو ریختند. ژنرال دن کین، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، این عملیات را «بزرگترین عملیات رزمی بمبافکن B-2 در تاریخ ایالات متحده» توصیف کرد.
ایران در پاسخ، ترکیبی از حملات موشکی بالستیک، پهپادی و همچنین حملات سایبری را بهکار گرفت. ایران بسیار مایل بود از توان شبکه قدرتمند گذشته خود از گروههای مسلح غیردولتی در منطقه ــ حزبالله در لبنان، حماس در سرزمینهای فلسطینی، حوثیها در یمن و شبهنظامیان در عراق ــ استفاده کند، اما نتوانست. در طول این رویارویی کوتاه اما شدید ایران و اسرائیل، این نیروهای نیابتی عمدتاً ساکت ماندند؛ یا به دلیل ناتوانی در ورود مؤثر به میدان جنگ یا به دلیل محدودیتهای سیاسی داخلی.
پس از ۱۲ روز نبرد، یک آتشبس شکننده برقرار شد، اما ماهیت این درگیری نشان داد که جنگهای مدرن دگرگون شدهاند: ترکیبی، غیرمتمرکز، و در عرصههای فیزیکی و دیجیتال همزمان جریان دارند.
نبرد چنددامنهای در عمل
عملیات اولیه ارتش اسرائیل هماهنگی بیسابقهای از جنگندههای رادارگریز، عملیات اطلاعاتی، اخلال سایبری و جنگ روانی را نشان داد. بیش از ۲۰۰ سورتی پرواز جنگندههای F-35I «عَدیـر» و F-15I «رَعـم» بیش از ۱۰۰ هدف در سراسر ایران، از جمله سایتهای هستهای نطنز، اصفهان و فردو را مورد اصابت قرار دادند. این حملات پیش از آن با ماهها جمعآوری اطلاعات، خرابکاری و نفوذ سایبری توسط موساد و واحد ۸۲۰۰ ارتش اسرائیل همراه شده بود.
به موازات آن، کارزار برتری هوایی اسرائیل گزارشاً به بیش از ۷۰ سامانه موشکی سطح به هوای ایران آسیب زد و مسیر را برای حملات عمیقتر هموار ساخت.
چند روز بعد، ایالات متحده وارد میدان شد و با استفاده از بمبافکنهای B-2 و بمبهای سنگرشکن عظیم، سایتهای مستحکم ایران را هدف گرفت. این حملات به زیرساختهای کلیدی غنیسازی آسیب زد، اما درباره سطح واقعی خسارت و اینکه آیا ایران هنوز اورانیوم غنیشده در اختیار دارد، مناظره شدیدی در جریان است. مقامات اروپایی بر اساس اطلاعات اولیه ادعا کردند که ذخایر اورانیوم غنیشده ایران عمدتاً دستنخورده باقی مانده است. با این حال، وزیر دفاع آمریکا «پیت هگست» گفت از هیچ اطلاعاتی که نشان دهد ایران اورانیوم با غنای بالا را برای محافظت از حملات آمریکا منتقل کرده، آگاه نیست.
ایران همزمان بین ۳۷۰ تا ۵۵۰ موشک بالستیک و بیش از ۱۰۰۰ پهپاد به سوی اسرائیل شلیک کرد و همچنین به زیرساختهای حیاتی اسرائیل حملات سایبری انجام داد. اسرائیل مدعی شد که بخش اعظم این حملات توسط سامانه دفاع هوایی چندلایه آن رهگیری شد (با نرخ موفقیت ۹۰ درصد)؛ سامانههایی همچون گنبد آهنین، فلاخن داوود و آرو، که همگی با کمک سامانههای دفاعی ارتفاع بالای آمریکایی (THAAD) پشتیبانی میشدند. اما مقیاس عظیم این حملات ــ بیسابقه در تاریخ اسرائیل ــ نقاط ضعف شبکه دفاعی این کشور را آشکار ساخت.
جنگ سایبری
سطح هماهنگی حملات سایبری با نبردهای میدانی نشان داد که جنگ سایبری دیگر تنها یک مکمل نیست، بلکه به حوزهای اصلی در راهبرد نظامی تبدیل شده است. هر دو طرف ایران و اسرائیل با محدودیتهای بازدارندگی سایبری مواجه شدند، بهویژه در جایی که شبکههای بخش خصوصی بهخوبی محافظت نشده بودند.
اسرائیل جنگ را با یک حمله سایبری آغاز کرد که سامانههای راداری، ایستگاههای جنگ الکترونیک و ارتباطات ایران را مختل کرد. در مقابل، هکرهای ایرانی شبکههای برق، راهآهن و زیرساخت دیجیتال اسرائیل را هدف گرفتند که موفقیت آنها متفاوت بود.
موفقیتها و کاستیهای عملیاتی
اقدامات تاکتیکی اسرائیل شامل دستیابی سریع به برتری هوایی بود. حملات آمریکا با نمایش برتری تکنولوژیک این تصور را تقویت کرد. آمادگی مدنی، از جمله پناه گرفتن سریع شهروندان اسرائیلی در پناهگاهها، نیز تلفات و خسارتهای زیرساختی را محدود ساخت.
حملات موشکی ایران ۲۸ کشته و بیش از ۳۰۰۰ زخمی برجای گذاشت.
ادغام چنددامنهای ــ ترکیب جنگ سایبری، الکترونیک، اطلاعاتی، شناسایی و آتشهای سنگین ــ به اسرائیل امکان داد با سرعت و دقت عمل کند. هدفگیری اطلاعاتمحور، همراه با شبکه اطلاعات انسانی موساد، اطمینان داد که حمله اولیه اسرائیل عمق استراتژیک و اثر روانی داشت.
با وجود این موفقیتها، محدودیتهایی نیز آشکار شد: دشواری در حذف کامل نیروهای نیابتی، کنترل تشدید تنش و ظرفیت راهبردی بیش از حد. نیروهای نیابتی ایران، هرچند بهشدت آسیب دیده، هنوز تواناییهایی داشتند که میتوانستند در جنگ بهکار گیرند. توان موشکی کاهشیافته اما باقیمانده حزبالله نشان داد نابودی کامل بازیگران غیردولتی ریشهدار با نیروی متعارف دشوار است.
شبکه دفاعی اسرائیل علائم خستگی بروز داد؛ سامانه های دفاع موشکی باید با سرعت غیرقابلدوام جابهجا و بارگذاری میشدند. همچنین حملات سایبری ایران نشان داد حتی دولتی مانند اسرائیل نیز بدون راهبرد قوی دفاع دیجیتال غیرنظامی آسیبپذیر است.
موفقیت بمبهای سنگرشکن آمریکا علیه سایتهای مستحکم همچنان نامشخص است. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، مدعی شد این حملات توان ایران برای ساخت سلاح هستهای را «کاملاً نابود» کرده است. اما جفری لوئیس، کارشناس تسلیحات و عدماشاعه در مؤسسه مطالعات بینالمللی میدلبری، استدلال کرد که این حملات برنامه هستهای ایران را از بین نبردهاند. یک گزارش محرمانه اطلاعاتی آمریکا که به رسانهها درز کرد، نشان داد که حملات آسیب زده اما ظرفیت هستهای ایران را از بین نبرده است. همچنین یک تماس محرمانه میان مقامات ایرانی به رسانهها درز کرد که نشان میداد آنان از اینکه حمله آمریکا به تأسیسات هستهای گستردهتر و مخربتر نبود، شگفتزده شدهاند. تا زمانی که ارزیابی کامل خسارات (که هفتهها طول خواهد کشید) انجام نشود، مشخص نیست تأسیسات فردو کاملاً نابود شده یا نه.
درگیری ژوئن ۲۰۲۵ میان اسرائیل و ایران مجموعهای از بینشهای دکترینال حیاتی برای برنامهریزی نظامی مدرن به همراه داشت. این جنگ نه تنها بر تداوم اهمیت تواناییهای متعارف تأکید کرد، بلکه اهمیت ادغام سایبری، سلطه اطلاعاتی، دقت راهبردی و همکاریهای ائتلافی در سناریوهای جنگی قرن بیستویکم را نیز برجسته ساخت. از این درگیری، ما ۹ درس کلیدی استخراج میکنیم.
یک، هرگز بهتنهایی نجنگ (بهویژه اگر دوستان قدرتمندی داری). توانایی اسرائیل برای اجرای عملیات «شیر خیزان» و حفظ بازدارندگی معتبر در برابر تلافی ایران، بدون حمایت شرکای راهبردی — در رأس آنها ایالات متحده — به شدت تضعیف میشد. این جنگ مزایای راهبردی، عملیاتی و فناورانه چنین اتحادهایی را برجسته کرد. دخالت مستقیم آمریکا پیام روشن و بدون ابهامی از همبستگی ائتلافی ارسال کرد. داراییهای نظامی ایالات متحده به سرعت مستقر شدند و ظرفیت منحصربهفرد آمریکا برای عملیات تهاجم جهانی را نشان دادند. مهمتر از همه، نیروهای آمریکایی پشتیبانی حیاتی پدافند موشکی را از طریق استقرار چندین نوع سامانه پیشرفته در اسرائیل و منطقه خلیج فارس فراهم کردند. این ادغام عملیاتی به اسرائیل اجازه داد تا سامانههای «گنبد آهنین» و «فلاخن داوود» را بر مناطق غیرنظامی متمرکز کند، در حالیکه سامانههای آمریکا میتوانستند از تأسیسات نظامی و داراییهای منطقهای محافظت کنند. چنین همکاریای فراتر از تسلیحات بود — این همکاری بیانگر قابلیت همپوشانی عمیق، دکترینهای برنامهریزی مشترک و چارچوبهای اطلاعاتی بهاشتراکگذاشتهشده است.
دو، برتری هوایی را برقرار کن. برتری هوایی همچنان سنگبنای موفقیت عملیاتی باقی میماند، اما باید با سلطه سایبری، ادغام اطلاعات، شناسایی و مراقبت، و جنگ الکترونیک تکمیل شود. اقدام اولیه اسرائیل در خنثیسازی سامانههای راداری و دفاع هوایی ایران به نیروی هوایی آن اجازه داد تا عملیاتهای دوربرد را با کمترین مقاومت انجام دهد. هماهنگی بینقص میان جنگندههای پنهانکار، دادههای اطلاعاتی لحظهای، و سرکوب الکترونیکی شرایط لازم برای آزادی عملیاتی را ایجاد کرد.
سه، دقت راهبردی را تضمین کن. حملات هدفمند علیه زیرساختهای هستهای ایران قدرت ماندگار دقت راهبردی را نشان داد. نیروهای اسرائیلی و آمریکایی، با همکاری یکدیگر، توانستند به سایتهای کلیدی غنیسازی آسیب بزنند و جدول زمانی تحقیقات هستهای ایران را عقب بیندازند. اگرچه تأسیسات بسیار مستحکم مانند فردو به دلیل ساختار سخت خود از حمله مستقیم جان سالم به در بردند.
این حملات پیشرفت هستهای ایران را حدود ۱۸ تا ۲۴ ماه به تأخیر انداخت و یادآور شد که عملیاتهای هدفمند و مبتنی بر اطلاعات میتوانند تأثیری راهبردی و نامتناسب بر جای بگذارند. دسترسی اسرائیل به نظارت ماهوارهای آمریکا، پشتیبانی هدفگیری مبتنی بر هوش مصنوعی، و سیگنالهای اطلاعاتی مشترک، دقت و سرعت حملاتش را به طور چشمگیری افزایش داد. ارزیابیهای اطلاعاتی مشترک همچنین امکان ارزیابی سریع خسارت و تصمیمگیری راهبردی در عرض چند ساعت پس از درگیریها را فراهم ساخت.
چهار، جنگ پهپادی را مسلط شو. پهپادها به یک سامانه تسلیحاتی راهبردی تبدیل شدهاند که قادرند از طریق اشباع، فریب و جنگ فرسایشی دوربرد عمل کنند. دستههای پهپادی ایران محدودیتهای پدافند چندلایه اسرائیل را آزمایش کردند و اسرائیل را مجبور کردند برای مقابله با پهپادهای کمهزینه، موشکهای رهگیر گرانبها مصرف کند. جنگهای آینده به سرمایهگذاری در الگوریتمهای هدفگیری مبتنی بر هوش مصنوعی، سلاحهای انرژی هدایتشده، و سامانههای مقابله کمهزینه با پهپادها نیاز خواهند داشت تا تهدیدات وسیع بدون تخلیه منابع راهبردی خنثی شوند.
پنج، جنگ ترکیبی را پیشبینی و در آغوش بگیر. جنگ ترکیبی — که حوزههای فیزیکی، سایبری، اطلاعاتی و روانی را شامل میشود — اکنون مدل غالب درگیری است. در این میدان نبرد جدید، موفقیت مستلزم اطلاعات پیشبینانه، سازگاری سریع، و پیامرسانی راهبردی است که هم درک میدان نبرد و هم افکار عمومی بینالمللی را شکل دهد.
شش، در پدافند یکپارچه هوایی و موشکی سرمایهگذاری کن. اگر اسرائیل دقیقاً همین کار را نکرده بود، با فاجعه بزرگی روبهرو میشد. حملات موشکی و پهپادی ایران خسارتهای زیربنایی بسیار بیشتری ایجاد میکرد و تلفات بیشتری میگرفت. به لطف حمایت آمریکا و نوآوری فناورانه اسرائیل، این دولت اکنون یکی از مؤثرترین سامانههای دفاعی هوایی و موشکی جهان را در اختیار دارد. این درسی است که کشورهای عربی خلیج فارس باید مدتها پیش آموخته بودند. این کشورها باید در این موضوع متحد شوند و زمان بیشتری را برای ایجاد یک سامانه هشدار زودهنگام مشترک در سراسر خلیج فارس تلف نکنند. چنین سامانهای که کشورهای خلیج فارس باید آن را از واشنگتن به دست آورند، حیاتیترین عنصر پدافند هوایی و موشکی یکپارچه است — لایه نخست دفاع. این سامانه گزارش سریع و مداوم درباره محل و مسیر پرتاب موشکهای بالستیک فراهم میکند تا اقدامات مقابلهای آماده شوند و جمعیت غیرنظامی هشدار داده و محافظت شوند. تصور کنید اگر حمله موشکی بالستیک ایران در ۲۳ ژوئن به پایگاه نظامی آمریکا در العُدید قطر گستردهتر بود. این حمله به کمک همسایگان دوحه نیاز داشت — اما آنها نمیتوانستند کمک کنند، چون روی یک شبکه یا پلتفرم اطلاعاتی مشترک قرار ندارند. آنها به معماری مشترک دفاع موشکی منطقهای با دادههای ماهوارهای و راداری برای مقابله با تهدیدات موشکی و پهپادی ایران نیاز دارند.
هفت، توانایی نیروهای نیابتی را مهار و در صورت امکان حذف کن. سالهاست که اتکای ایران به حزبالله، حماس، حوثیها و شبهنظامیان عراقی تهدیدات چندلایهای را در چهار جبهه جغرافیایی ایجاد کرده است. این بازیگران نه تنها میدان نبرد را گسترش دادند، بلکه به تهران اجازه دادند جنگ غیرمستقیم به راه اندازد، در حالی که اغلب قابلیت انکارپذیری معقول را حفظ میکرد. برای دولتهایی مانند اسرائیل، مقابله با این عمق نامتقارن نیازمند دکترین گستردهتری است که شامل اخلال پایدار در نیروهای نیابتی، ایجاد ائتلافهای منطقهای، و چارچوبهای قانونی برای اقدامات پیشگیرانه و تلافیجویانه علیه بازیگران غیردولتی است.
هشت، عملیات روانی را دستکم نگیر. عملیات روانی و مدیریت راهبردی اطلاعات ویژگیهای کلیدی کارزار اسرائیل بودند. این ابزارها احتمالاً بر تصمیمگیرندگان تأثیر گذاشتند، افکار عمومی را شکل دادند و مدیریت تشدید تنشها را در هر دو سطح داخلی و بینالمللی ممکن ساختند.
نه، بازدارندگی را دوباره تعریف کن. این جنگ نشان داد که بازدارندگی در جنگهای مدرن دیگر یک مقوله ایستا و دوتایی نیست. بازدارندگی اکنون سیال، چندوجهی و انباشتی است. توانایی اسرائیل برای وارد آوردن ضربات پرقدرت و همزمان دفاع از مراکز جمعیتیاش، یک ظرفیت بازدارنده قدرتمند را نشان داد. با این حال، بقای ایران، تلافی آن، و دوام نیروهای نیابتیاش دشواری دستیابی به یک راهحل راهبردی صرفاً از طریق زور را آشکار کرد. بازدارندگی آینده باید از طریق نمایش آشکار توانایی نظامی، وضوح سیاسی، انسجام ائتلافی و کنترل بر نردبان تشدید تنش تنظیم شود.
تغییر ماهیت جنگ منطقهای
جنگ ۲۰۲۵ میان اسرائیل و ایران تغییر عمیقی در ماهیت و شیوه جنگهای منطقهای را نشان داد. این جنگ بار دیگر اهمیت ائتلافها، عملیات روانی و حملات دقیق را تأیید کرد، در حالی که نقش فزاینده بازدارندگی راهبردی و جنگ اطلاعاتی را نیز برجسته ساخت.
هدفگیری تأسیسات هستهای ایران ــ که با دقت جراحیوار و هماهنگی اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل انجام شد ــ ثابت کرد که اقدام پیشدستانه میتواند پیشرفت تسلیحاتی دشمن را بهطور ملموس به تأخیر اندازد.
در عین حال، این کارزار نشان داد که «نفوذ» اکنون به یک ضریب قدرت بدل شده است. ارتباطات راهبردی، دیپلماسی عمومی و عملیات روانی آثاری فراتر از میدان نبرد داشتند؛ آنها وحشت را در داخل خنثی کردند، انسجام دشمن را تضعیف نمودند و روایتهای جهانی را شکل دادند.
نقش شراکتهای استراتژیک نیز حیاتی بود. بدون اطلاعات، داراییهای دفاع موشکی و هماهنگی نظامی آمریکا، اسرائیل قادر به اجرای کارزاری با چنین مقیاس و دقتی نبود. این جنگ تأیید کرد که هیچ کشوری، هر قدر هم توانمند، نمیتواند به تنهایی در یک جنگ چنددامنهای پیروز شود. موفقیت وابسته به همافزایی، اعتماد و اهداف راهبردی مشترک میان متحدان است.
این درگیری صرفاً یک فصل دیگر از رقابت اسرائیل و ایران نبود؛ بلکه تصویری از آینده جنگها بود. ترکیب ابزارهای متعارف و نامتقارن، ضرورت تابآوری عملیاتی و پیشبینیناپذیری تهدیدهای نامتقارن را نشان داد. همچنین پرسشهایی جدی ایجاد کرد: چگونه پیروزیهای تاکتیکی میتوانند به نتایج استراتژیک بیانجامند (چیزی که اسرائیل در دستیابی به آن ناکام مانده)؟ و کشورها چگونه باید خود را با میدان نبردی تطبیق دهند که دیگر محدود به جغرافیا یا قواعد سنتی نبرد نیست؟
همانطور که استراتژیستها و تصمیمگیرندگان میراث «عملیات شیر خیزان» و «عملیات چکش نیمهشب» را بررسی میکنند، باید فراتر از معیارهای تخریب نگاه کنند. معیار واقعی موفقیت این است که آیا امنیت، ثبات و بازدارندگی پایدار حاصل شده یا نه، یا اینکه این جنگ صرفاً آغاز دورهای تازه از رویاروییهای ترکیبی و طولانیمدت بوده است.
میدان نبرد فردا دیگر در راه نیست ــ از هماکنون فرا رسیده است. و تنها کشورهایی دوام خواهند آورد که بتوانند در همه حوزهها، با سرعت و انضباط راهبردی عمل کنند.