کد خبر: ۸۸۴۰۸۹
تاریخ انتشار: ۰۱ : ۰۰ - ۱۹ شهريور ۱۴۰۴

یادداشت‌های علم، جمعه ۱۰ آذر ۱۳۵۱: ۲۳ مسئولیتی که در کشور دارم

یادداشت‌های اسدالله علم: زیاد راجع به کار‌های عقب افتاده صحبت میکنم. ممکن است خواننده بپرسد، چرا همیشه کار عقب افتاده دارم؟ باید بگویم آن قدر کار و مشغله و مسئولیت دارم که ۲۴ ساعت هم برایم کم است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  

 

«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.

 

۱۰ آذر ۱۳۵۱: صبح قرار بود مسابقه پرش اسب بین تیم‌های ایران و ارمنستان شوروی که به دعوت ما به ایران آمده است، برقرار باشد. باز هم باران و برف توام ادامه داشت.. به این جهت موقوف شد. سه شنبه عصر همین تیم‌ها مسابقه داشتند که من رفتم. مسابقه بین افراد بود. یک نفر از تیم شوروی اول و یک نفر بچه مهتر خودمان دوم شد. من کاپ‌ها را دادم. فرق بین اول و دوم هم فقط سه ثانیه بود.. بعضی ملاقات‌ها و کار‌های عقب افتاده داشتم. انجام دادم. من در این جا زیاد راجع 

به کار‌های عقب افتاده صحبت میکنم. ممکن است خواننده بپرسد، چرا همیشه کار عقب افتاده دارم؟ باید بگویم آن قدر کار و مشغله و مسئولیت دارم که ۲۴ ساعت هم برایم کم است. علاوه بر شرفیابی‌های هر روز صبح که باید آمادگی آن را داشته باشم و به این جهت همه روزه آخر شب در منزل کار میکنم و علاوه بر تشریفات و مهمانی‌های مستمر و علاوه بر ملاقات‌های مردم و راه انداختن کار آنها و رساندن عرایض آنها به شاهنشاه من به طور رسمی، تا آن جا که حافظه‌ام حکایت میکند این کار‌ها را دارم: 

۱ - مسئول مستقیم آستان قدس رضوی؛ 

۲- مسئول مستقیم بازرسی دانشگاه‌ها از طرف شاهنشاه که یک کار بسیار بزرگ و پیچیده است. 

رئیس هیئت امنای دانشگاه پهلوی؛

۴- رئیس هیئت امنای دانشگاه آریامهر؛۵- رئیس هیئت امنای مدرسه عالی پارس 

۶ ـ رابط مخصوص شاهنشاه با سفرای خارجی؛ مطالبی که با وزیر خارجه نمی‌فرمایند؛ 

۷ـ رئیس هیئت امنای دانشگاه مشهد؛

۸ـ عضو لازم الحضور هیئت امنای دانشگاه تهران؛ 

۹- عضو لازم الحضور هیئت امنای دانشگاه تبریز؛ 

۱۰ - رئیس انجمن سلطنتی بهبود نژاد اسب که خودم هم به آن علاقه زیاد دارم. رئیس عالی والاحضرت همایونی هستند؛ 

۱۱ - رئیس انجمن سلطنتی خانه‌های فرهنگ روستایی رئیس عالى والاحضرت همایونی هستند... 

۱۲ - رئیس کمیته پیش آهنگی؛ 

۱۳ - رئیس کانون کار؛ 

۱۴ - نایب رئیس سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی رئیس والاحضرت اشرف؛ ۱۵ - نایب رئیس انجمن شیر و خورشید سرخ - رئیس والاحضرت شمس؛

۱۶ - رئیس انجمن حمایت مادران و نوزادان؛ 

۱۷ - نایب رئیس کانون پرورش فکری کودکان - ریاست عالیه علیا حضرت شهبانو ۱۸ - مسئول مستقیم لژیون خدمتگزاران بشر؛ 

۱۹ - مسئول مستقیم عمران کیش؛ 

۲۰- رئیس هیئت امنای بنیاد پهلوی؛ 

۲۱- نایب رئیس هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران - مؤسسه‌ای که متون اصلی کتاب‌های مهم فارسی را تفحص چاپ و منتشر میکند...

۲۲- علاوه بر این امور شخصی و مالی شاهنشاه را اداره میکنم؛

۲۳ خود اداره وزارت دربار دردسر بزرگی است به خصوص با گرفتاری‌هایی که شاهنشاه با علیا حضرت ملکه پهلوی و خواهر‌ها و برادر‌ها و به طور کلی با اقوام و خویشان دارند! 

همیشه هم باید در دسترس شاهنشاه باشم. یعنی هر جا هستم، باید شاهنشاه بدانند من کجا هستم و به من دسترسی داشته باشند. خلاصه آن قدر گرفتاری دارم که همیشه کار عقب افتاده دارم و در این گیرودار مراجعه تمام سفرای شاهنشاه و استانداران هم به من است. خوشبختانه همکاران قوی و بسیار خوب دارم. معینیان، رئیس دفتر مخصوص، دوست من است و آدم بسیار خوب و شریفی است. گو این که شاهنشاه مایلند کار ما به کلی جدا باشد، ولی، چون این اشخاص به اندازه کافی قوی نیستند، خواه ناخواه باز کار‌ها به من بر میگردد. چهار معاون نسبتاً خوب دارم با وصف این کار زیاد است. 

مثلاً پریروز... کمیسیونی برای... خانه‌های فرهنگ روستایی داشتیم. در آن جا صحبت از این پیش آمد که انجمن‌های دهات به چه صورت انتخاب شوند. وزیر تعاون [کشاورزی]و امور روستا‌ها گفت: به همان صورت که انتخابات مجلسین انجام می‌شود. 

انتخابات آنها را هم انجام میدهیم. من گفتم: چرا؟ نظر شاهنشاه بر این است که واقعاً مردم در سطوح پایین برای دموکراسی آماده شوند. چرا شما در کار انتخابات آنها مداخله می‌کنید؟ برای شما چه فرق میکند که حسن یا حسین انتخاب شود؟ گفت: آخر در بعضی مناطق ما برای دفاع به آنها تفنگ میدهیم. گفتم فرق نظر من و شما این است که من میگویم تفنگ را به صاحب خانه بدهید و شما نظر دارید که تفنگ را به نوکر بدهید. چرا نمی‌خواهید طوری عمل کنید که مردم خود را صاحب خانه بدانند، نه نوکر؟ بحث در گرفت و گرفتار شدم. قطعاً گزارش به عرض شاهنشاه میرسد. من باید قبلاً جلوگیری از جهات بد گزارش کردن نموده باشم، یعنی خودم به عرض برسانم که منظورم چه بوده است. چون این کبوتر‌های معلقی که برای تملق گفتن دائماً در حال معلق زدن هستند، مردمان تو خالی و پدر سوخته عجیب هستند. 

خلاصه شب و روز در حال بیداری باید باشم و گمان نمیکنم که چندان دوام بیاورم به خصوص که استراحت فکری. هم ندارم و گرفتارم، گرفتار!

نظرات بینندگان