پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : اصلاحیه قانون انتخابات ریاستجمهوری در یک قدمی تایید از سوی شورای نگهبان
است، کمیسیون شوراها میخواهد دستی به سر و گوش قانون احزاب بکشد و همه
اینها در حالی است که ایستادن در چند قدمی انتخابات ریاستجمهوری بیش از
هر چیز این قوانین و اصلاحیهها را به محل چالش طیفهای مختلف اصولگرا
تبدیل کرده است و خواهد کرد. حال آنکه اصلاحطلبان اغلب سعی کردهاند در
بگومگوهای اینچنینی نقشی نداشته باشند. ترجیح دادهاند کناری بایستند و
نظاره کنند. با این حال این روزها که یکبار دیگر آمدن یا نیامدن و چگونه
آمدن بحث اصلی این جریان خارج از گود قدرت است، بیراه نیست اگر از یک
اصلاحطلب بپرسیم که صفبندی اصولگرایان را چگونه میبیند، نگاهش به
اصلاحیه قانون انتخاباتی تا این حد بحثبرانگیز چیست و آیا چنین تغییراتی
را قدمی در راه برگزاری رقابتیتر انتخابات میداند یا نه. مرتضی مبلغ،
معاون وزیر کشور دولت اصلاحات، در گفتوگو با بهار پاسخگوی سوالاتی از این
دست است.
صفبندیهای سیاسی که در چند سال گذشته ایجاد شده در چند ماه مانده به
انتخابات چگونه است؟ چه در میان اصلاحطلبان و چه در میان اصولگرایان...؟
حادثه مهمی در صفبندیهای سیاسی میان دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب اتفاق
افتاده که بهویژه در شرایط جاری کشور بسیار تاملبرانگیز و مهم است.
اصلاحطلبان همیشه دو ویژگی مهم داشتهاند؛ اول آنکه در درونشان تکثر وجود
دارد و چون آزادی عمل، اندیشه و فکر را ترویج میکنند، بنابراین همه افکار
و اندیشهها در درون اصلاحطلبی قابل بیان است. در عین حال پذیرش افکار
مختلف این امکان و ظرفیت را به اصلاحطلبان تا بتوانند به جمعبندی برسند.
کما اینکه این اتفاق قبلا هم افتاده است. ویژگی دیگر اصلاحطلبان این است
که از گذشته درس گرفته و میگیرند. چون اصلاحطلبی در ذات این جریان است؛
بنابر این اصلاح ایده و اندیشه و رفتار در آن پذیرفته است و سبب میشود اگر
در گذشته هم خطایی کردهاند، متوجه خطای خودشان بشوند و آن را جبران کنند؛
بنابراین اصلاحطلبان در شرایط فعلی میدانند که چه میخواهند. گرچه
شرایط سخت و انقباضی است و فضا برای فعالیت سیاسی وجود ندارد، اما به هر
حال در مجموع از نظر راهبردی، اصلاحطلبان راهبردهای مشخصی پیشرو دارند.
اما در مقابل اصولگرایان امروز به شرایط سخت و ناهمواری مبتلا شدهاند.
دلیل این شرایط هم دو مسئله مهم است. یکی سیاستهای ناکار آمد و اشتباه که
محصولش شرایط ناگوار امروز جامعه است. دوم اینکه برخلاف اصلاحطلبان،
اصولگرایان ظرفیت پذیرش اشتباه خودشان را ندارند. با اینکه خطاهای بزرگ و
راهبردی مرتکب شدند که محصولش وضعیت موجود جامعه است، اما متاسفانه این
توان، ظرفیت و استعداد را نداشتهاند که از اشتباهات خودشان درس بگیرند،
جبران کنند و وارد فرآیندهای سازنده شوند. این است که امروز به شرایط سختی
دچار شدهاند و برای همین در میان طیف اصولگرا شاهد رفتارهای به شدت
ناهنجار هستیم. واکنشهایی که آنها نسبت به هم نشان میدهند، واکنشهایی
مخاطرهآمیز است. علاوه بر اینکه برای خودشان مخاطرهآمیز است برای کشور،
نظام، آینده کشور و مصالح ملی هم مخاطرهآمیز است. چه در این واکنشها
مرزهای اخلاق، سیاست و عدالت در نوردیده میشوند.
طیفبندی اصولگرایان با همه اختلافاتی که رخ داده به چه شکل است و تا چه حد این مرزبندیها اساسی است؟
اگر بخواهیم تصویری از صفبندی اصولگرایان داشته باشیم شاید بتوان با اغماض
به سه طیف عمده بهوجودآمده در این جریان اشاره کرد. یک طیف حداقلی که طیف
اصولگرایان معقول و منطقی به شمار میروند، اما متاسفانه در اقلیتاند.
اینها از ابتدا هم با بسیاری از سیاستهای اتخاذشده در سالهای اخیر مشکل
داشتند. طیف دیگر که طیف گستردهتری را تشکیل میدهند اصولگرایان
پشیماناند. اصولگرایان پشیمانی که حاضر نیستند به اشتباهات استراتژیک خود
اعتراف کنند و از آن درس بگیرند. رفتارشان نشان میدهد که حاضر به اعتراف
نیستند. طیف دیگر هم همان جریان معروف به «انحرافی» است. جریانی که امروز
رو در روی اصولگرایان ایستاده و کلنجار سختی میان آنها در جریان است. مشکل
اساسی اصولگرایان پشیمان و این طیف موسوم به انحرافی این است که چون زمانی
دستشان در دست هم بوده و همه اطلاعات یکدیگر را دارند، امروز که به شدت
مخالف هم شدهاند، محذورات شدیدی برای مقابله با هم دارند؛ زیرا اگر
بخواهند مقابله جدی با یکدیگر داشته باشند به اندازهای از یکدیگر اطلاعات
دارند که میتوانند برای هم مشکلآفرینی کنند و این باعث می شود باهم مدارا
کنند.
اما میان اصلاحطلبان آنچه این روزها میتواند سبب طیفبندیهای مختلف شود و
گویا بیش از رصدکردن خود طیفها اهمیت دارد، بحث شرکتکردن یا نکردن در
انتخابات است. اصلاحطلبان احتمالا با مراعات چه مسائلی در انتخابات شرکت
میکنند؟
درباره شرکت اصلاحطلبان در انتخابات دو نکته وجود دارد. یک نکته اصولی و
مبنایی این است که بالاخره راهبرد و دیدگاه اصلاحطلبان این است که
انتخابات زیرساخت یک نظام و اساسیترین مسئله هر نظامی است و برای اصلاح آن
هم باید از بستر انتخابات گذشت. این انتخابات است که میتواند منجر به
تغییر سیاستها و رویکردها و تغییر مدیریتها شود. این سیاست همیشگی
اصلاحطلبان بوده، هست و خواهد بود. منتها نکته دوم این است که ببینیم
شرایط انتخابات چگونه است. متاسفانه شرایط انتخابات به تدریج به گونهای در
کشور رقم خورده که جریانی انتخابات را قطبی و یکطرفه کرده است و گویا
دنبال آن بوده است که به تدریج انتخابات بدون رقیب شود؛ یعنی انتخاباتی با
نتیجه مطمئن و تضمینی و حذف یک جریان از صحنه و ایجاد موانع بسیار گسترده و
عدیده برای جریان رقیب، تا آنجا که جریان رقیب نتواند با این دست و پای
بسته وارد رقابت شود در یک کلام میخواهد انتخابات یکطرفه و بدون رقیب
برگزار کند؛ ولو به اینکه اسم رقیب هم روی آن باشد و گفته شود انتخابات با
حضور رقیب برگزار شد.
چالش اساسی اصلاحطلبان همین است که با یک فرآیند انتخاباتی که دست و پای
آنها را کاملا بسته است چه کنند. این مسئله اساسی است. حال آنکه
اصلاحطلبان هیچگاه با اصل انتخابات مشکل ندارند، بلکه اساسیترین مشکلشان
با فرآیند آن است.
شما ببینید مقامات مرتبط با انتخابات کشور که باید بیطرفی و انصاف جزو اصول اولیهشان باشد، صحبتهایی که میکنند،
خط و نشانهایی که میکشند به خوبی حاکی از آن است که چه نوع انتخاباتی را میخواهند برگزار کنند.
اما از این دو نکته که بگذریم با شرایط موجود به تبع آن بین اصلاحطلبان
نظریههای مختلفی مطرح بوده و همچنان هم مطرح است که با فضای موجود در عرصه
سیاسی کشور و در رابطه با انتخابات چه کنند. بعضی میگویند ما در چنین
انتخاباتی اصلا شرط نکنیم؛ نه به این دلیل که نمیخواهیم شرکت کنیم، بلکه
به این دلیل که در انتخابات را به روی ما بستهاند. بعضیها معتقدند با
وجود بستهبودن فضا ما باید تلاش کنیم تا شاید بتوانیم به نحوی راهی برای
ورود به این فضا پیدا کنیم؛ زیرا اگر مسیر انتخابات بسته شود، شرایط
سختتری بر کشور حاکم و نظام نیز استحاله خواهد شد. بحث در میان
اصلاحطلبان حول این مسائل است. در حالی که اگر جریان حاکم به خود بیاید و
از خطاها و اشتباهاتی که منجر به شرایط امروز کشور شده درس بگیرد و متوجه
باشد که یکی از راههای بسیار کمهزینه و بسیار پرفایده برای برونرفت از
مشکلات کشور این است که باب انتخابات را مفتوح کنند و اجازه بدهند یک
انتخابات رقابتی و پرشور و نشاط در کشور ساری و جاری شود آنوقت بسیاری از
مشکلات قابل حل و فصل خواهد بود.
اگر فضا چنان که اصلاحطلبان مطلوب بدانند، نشود یا اصلاحطلبان فرصت حضور
مستقل در انتخابات را نداشته باشند، آیا ممکن است نیروی اجتماعی سرمایه خود
را صرف ائتلاف با یکی از طیفهای اصولگرایی کنند؟
به نظر میرسد همانطور که شخصیتهای اصلی اصلاحطلبان هم اعلام کردهاند،
یکی از اصول و خطقرمزهای اصلاحطلبان حفظ هویت خودشان است. اگر اصولگرایی
بخواهد بیاید، خب میآید؛ زیرا جریان موجود دنبال این است که یک اصولگرا
رای بیاورد. این هیچ ربطی به اصلاحطلبان ندارد. اینکه اصلاحطلبان از
هویت خودشان دست بردارند و وارد فرآیندی بشوند که کشور را به این روز
انداخته خطاست و آنها چنین خطایی نخواهند کرد.
بحث جدیدی که از سوی روزنامه ایران به عنوان ارگان دولت در حال اشاعهدادن
است بحث «جریان سوم» است که گویا سعی دارد اعلام برائت دولت باشد از دیگر
طیفهای اصولگرا... شما این نامگذاری را در چه راستایی تعبیر میکنید؟ آیا
این نامگذاری برای به فراموشیسپردن عنوان «انحرافی» است که بر پیشانی
برخی از اطرافیان دولت نشسته یا برائتجستن از سایر اصولگرایان یا دلیل
دیگری دارد؟ آیا شما به عنوان یک اصلاحطلب که از بیرون به جریان اصولگرایی
نگاه میکنید فاصلهای میان چیزی موسوم به «جریان سوم» و سایر اصولگرایان
میبینید؟
این کاری که اینها انجام میدهند، همانطور که خیلی از شعارها و
سیاستهایشان مبتنی بر تلقیات نادرست، توهمات و شعارهای غلط بود، این حرکت
هم بر همین مبنا است. به جای اینکه امروز بیایند پاسخگوی مشکلاتی باشند که
برای کشور ایجاد کردهاند و جواب آنهمه شعارهای پرطمطراقی را بدهند که
امروز خلافش پیش آمده، دارند بر همان رفتارهای گذشته خودشان ادامه میدهند و
فکر میکنند مردم متوجه این مسائل نیستند. آنها توجه نمیکنند که امروز
مردم صدها سوال اساسی در ذهنشان دارند؛ لذا به نظر میرسد این حرکتها و
رفتارها، حرکتهایی فاقد خاصیت است، اما اینکه شما میگویید آیا بین این
جریان و دیگر طیفهای اصولگرا تفاوت جدی هست یا نه؟ پاسخ آن است که بله،
اختلاف جدی میان آنهاست و عمده اختلافات آنها فاقد جنبه ماهوی و حقیقی
بلکه بر سر تضاد منافعی است که بین آنان به وجود آمده است. گرچه برخی از
اختلاف هم برمیگردد به برخی افکار نادرست، افراطی و خرافی و... که بین
اینها وجود داشته و حالا بخشی از آن پدیدار شده است، اما در عین حال اگر
بتوانند مجددا به اشتراک منافع برسند، اختلافات آنها مرتفع خواهد شد. در
شرایط جامعه امروز این حرکتها حرکتهایی از جنس سر زیر برف کردن و
واقعیتها را ندیدن محسوب میشود. امروز مسئله اصلی پاسخگویی به مردم است و
اینکه بپذیرند چه خطاهایی مرتکب شدهاند و سعی کنند شرایط جبران آن فراهم
شود؛ نه اینکه همچنان بر طبل شعارهای خطرناک قبلی بکوبند.
قانون انتخابات ریاستجمهوری یکی از مواردی بود که به نظر میرسید محل
تلاقی صفبندیهای مختلف اصولگرایی است. صرفنظر از بحثهایی که میان دولت و
مجلس بر سر تصویب این اصلاحیه پیش آمد، به عنوان کسی که تجربه همکاری با
وزارت کشور را داشتهاید، نگاهتان به این اصلاحیه تا چه حد مثبت یا منفی
است؟ آیا اصلاحطلبان باید از این اصلاحیه استقبال کنند؟
من مستقل از چالشهایی که بین جریانات اصولگرایی حاکم بر سر اصلاح قانون
انتخابات است میخواهم نکتهای را بگویم و با آنها کاری ندارم. متاسفانه
برخلاف اینکه باید در طول تاریخ جمهوری اسلامی اصلاحیههایی که بر قانون
انتخابات وارد میشده منجر به انبساط انتخاباتی بیشتر شود و فضای مساعدتری
را برای انتخابات و مشارکت عمومی و واقعی مردم فراهم کند، جریان اصولگرا
هر موقع در کشور و بهویژه در مجلس حاکم شده این شرایط و فرآیند انتخاباتی
را انقباضیتر کرده است. این در حالی است که اصلاحطلبان در هنگام حضور در
قدرت سعی در
انبساطیتر کردن این فرآیند داشتند، اما تلاش آنها ناکام مانده است؛
بنابراین عملا با گذشت زمان این قانون انتخابات به نحو عجیبی انقباضی و
انقباضیتر شده و این یکی از برگهای تاریکی است که در عملکرد اصولگرایان
مانده و خواهد ماند. مشکلات اساسی انتخابات ما به این مسائل شکلی و فرعی که
این روزها مطرح است برنمیگردد؛ گرچه مسائل شکلی و ساختاری هم باید
اصلاح شوند. یکی از مشکلات اساسی انتخابات مربوط به نوع نظارت است که تشدید
شده است، اما حالا به مسائل فرعی پرداخته میشود.
میان این مسائل خبر رسید که قرار است قانون احزاب پس از مدتها یکبار دیگر
در مجلس بررسی و اصلاح شود. گمان میکنید اصلاح این قانون برای احزاب یک
گام به پیش باشد؟
بحث اصلاح قانون احزاب به یک شوخی بیشتر شبیه است. مگر اینکه بگوییم
میخواهند همین قانون انقباضی موجود احزاب را انقباضیتر کنند که به نظر
میرسد همینطور است؛ زیرا تجربه نشان داده که این جریانات هرگاه در این
زمینهها دست به اصلاح میزنند، در واقع نااصلاح است. البته امیدواریم که
این اتفاق نیفتد؛ زیرا وضع از این هم که هست بدتر میشود. در شرایطی که هشت
سال است بر طبل ضدیت با تحزب کوبیده میشود و شعارهایی داده میشود که همه
عقلای عالم را انگشت به دهان میکند، اصلاح قانون احزاب و... بیشتر به یک
شوخی شبیه است. اگر قرار باشد اتفاق مثبتی برای احزاب بیفتد ابتدا باید
امنیتی برای سیاستورزی در کشور و برای گروههای سیاسی برقرار شود که به
راحتی در معرض فشار قرار نگیرند و مهمتر اینکه ساختار حزبی کشور مشخص
شود. در مورد ساختار حزبی فقط همین یک جمله را بگویم... جز کشور ایران هیچ
کشوری در دنیا وجود ندارد که فرآیندهای انتخاباتش حزبی نباشد؛ به همین
خاطر هم هست که احزاب قدرت و شکل نمیگیرند و از این تکثر خارج نمیشوند و
به یک شرایط پایدار جدی وارد نمیشوند. اگر کسی میخواهد کاری کند باید این
مسئله را حل کند که سهم احزاب در انتخابات مشخص شود و امنیت فعالیت سیاسی و
تشکلهای حزبی فراهم شود.
اینکهکشور دچار مشکلات متعددی است دیگر از سوی هیچ طیفی انکار نمیشود،
اما در مواجهه با موضوع انتخابات ریاستجمهوری سال آینده از سوی برخی
گروهها ابرمردی ترسیم میشود که میتواند به جنگ مسائل برود. خوب حتما هر
گروهی هم ابرمرد خود را معرفی خواهد کرد؟ آیا واقعا با آمدن یکی از همین
نامها که مطرح هستند مشکلات حل خواهند شد؟
متاسفانه کسانی که مسبب این مشکلات بودند برای فرار از پاسخگویی و برای
اینکه خودشان را مبرا کنند متوسل به این سیاستها و شعارها میشوند. حال
آنکه مشکل در خود آنها است و دهها دلیل برای این حرف وجود دارد.
برونرفت از مشکل خیلی پیچیده نیست؛ اگر بپذیرند که سیاستها و دیدگاهها و
رفتارهایی که باعث این اتفاقات شده خطا بوده، دنبال راهحل میروند و
راهحل هم مشخص است. اما این راهحلها که اکنون دنبال میشود تداوم همان
دیدگاهها و سیاستهای گذشته است، آنها مشکل را به یک یا چند نفر تقلیل
میدهند. بعضیها هم که میگویند این آدمها قبلا خوب بودند و حالا بد
شدهاند.
در صورتی که اگر تعارضی که الان بین اصولگرایان پیش آمده به وجود
نمیآمد، به احتمال زیاد مشکلات بیش از این میشد؛ زیرا مشکلات کشور مربوط
به تعارضها نیست، بلکه به رفتار آنها در زمانی بازمیگردد که کاملا با هم
یکی بودند و برای رفتارهای خودشان جشن میگرفتند و مانور میدادند. حالا
اینکه میخواهند مشکلات را به تعارضی که پیش آمده تقلیل دهند خطای فاحشی
است که کشور را همچنان در امواج میگذارد. حال آنکه راه این است که
سیاستها و رویکردها تغییر کند. آدمها میهماند، اما در چارچوب سیاستهای
درست. مبنای این تغییر هم در کشور ما به انتخابات آزاد و رقابتی بر
میگردد. اصل اساسی اشکال و انحراف در غیررقابتی کردن انتخابات است؛ این
است که زیرساخت مشکلات به وجود آمده است. اگر بخواهند با بقای این تفکر به
باور آنان فرد مناسبی انتخاب شود، اتفاق جدیدی نخواهد افتاد و تنها تکرار
مشکلات است.
در صحبتهایتان به بحث «انتخابات آزاد» اشاره کردید. میدانید که یک اتهام
مطرح است و آن اینکه برخی سیاسیون با طرح مسئله «انتخابات آزاد» قصد
فتنهگری و براندازی و... دارند. با این حساب منظور شما از بیان این ترکیب
اتهامبرانگیز چیست؟
هستند کسانی که با قصد براندازی دم از انتخابات آزاد میزنند که
اصلاحطلبان را با آنان هیچ کاری نیست و تکلیف آنها روشن است، اما آنچه
اصلاحطلبان میگویند خیلی روشن است؛ دو جناح در کشور وجود دارد یک جناح
اصلاحطلب و دیگر اصولگرا. تمام امکانات و ابزارها در اختیار جریان
اصولگرا است، اما جناح اصلاحطلب، دچار تمام تخریبها و تنگناها است. در
کدام قاموس این وضعیت را رقابتی و آزاد میتوان نامید؟ این تهمت که به آن
اشاره کردید درواقع شایسته کسانی است که به دنبال استحاله و غیررقابتی و
تضمینیکردن انتخابات هستند.
پس از وقایع مربوط به انتخابات ریاستجمهوری گذشته یک بحثی که به شکلهای
مختلف مطرح شد بحث آشتی ملی و ائتلاف ملی بود. این «آشتی ملی» به نظر شما
یعنی چه و ناظر بر چه مقدماتی است؟ آیا میشود در این فضای متکثر انتخاباتی
از آشتی ملی صحبت کرد؟
آشتی ملی آن مقداری که از سوی افراد مختلف مطرح شده ممکن است منظورهای
متفاوتی را در بر داشته باشد، اما آنچه توسط اصلاحطلبان مطرح شده معطوف به
این است که بگوییم: بسیار خب، در گذشته اتفاقاتی در این جامعه افتاده که
این اتفاقات بسیار خسارتآمیز بوده و آسیبهای جدی به کشور وارد کرده است؛
منتها برای برونرفت از مشکلاتی که بهوجودآمده اگر بخواهیم در گذشته
بمانیم و همچنان بخواهیم گذشتهها را احیا کنیم، این کار منجر به تداوم
انشقاقها، جداییها، کینهها و نفرتها میشود و دست افراطیون را در کشور
باز میگذارد؛ لذا ضمن اینکه نمیشود گذشتهها را فراموش کرد، اما باید
اغماض کرد و رو به آینده داشت. همه باید بر محور مصالح ملی و مردمی و
برونرفت از مشکلات که در گروی ایجاد آرامش و تعادل در جامعه است حرکت
کنیم. هم جریان حاکم باید اغماض کند و هم اصلاحطلب و مردم و کسانی که از
جریانات سالهای گذشته آسیب دیدهاند. جریان حاکم باید شرایط جدیدی را
فراهم کند تا منجر به نوعی ائتلاف و مشارکت عمومی و اعتمادسازی جدید شود.
اصلاحطلبان نیز آمادگی چشمپوشی از گذشته و ورود به فرآیند اعتمادسازی و
مشارکت عمومی را دارند؛ آشتی ملی چنین معنی دارد. طبیعی است که دو طرف فکر
میکنند که حق با آنها است. به فرض که هر دو طرف درست فکر میکنند، اما
باید گذشت کنند و فضای جدیدی ایجاد شود؛ فضایی که فضای مشارکت و اعتماد
باشد نه اینکه جریانی بگوید هرچه ما میگوییم درست است و طرف مقابل باید
با ما هماهنگ شود.
خب این همین وضعی است که اتفاق افتاده و داریم میبینیم.
باید بپذیریم که برای برونرفت از مشکلات کشور وارد یک ائتلاف و آشتی ملی
شویم. متاسفانه افراطیون به شدت با این شعارها مقابله میکنند و این مقابله
ضمن آنکه به تداوم مشکلات و مخاطرات میانجامد بسیار مشکوک نیز هست.
منبع: بهار