پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سید حمزه صالحی، سرویس سیاست خارجی «انتخاب»: نگاه روسیه به درگیریهای اسرائیل و ایران پیچیده و محاسبهشده است. در حقیقت، روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی و منطقهای، از دیدگاه ژئوپلتیکی خاص خود به تحولات خاورمیانه نگاه میکند. در این زمینه، روسیه نه تنها با تهدیدات مستقیم از سوی هیچ یک از طرفین درگیری یعنی ایران یا اسرائیل مواجه نیست، بلکه به دنبال حفظ منافع خود و موازنه قدرت در منطقه است. این رویکرد غیرمستقیم و دور از دامن زدن به جنگهای تمامعیار، به وضوح در اظهارات پوتین در بحبوحه جنگها و در مواجهه با بحرانها دیده میشود.
پوتین بارها اعلام کرده که روسیه در این بحرانها ترجیح میدهد نقش میانجی را ایفا کند و نه طرف مقابلین را حمایت کند و نه درگیری را تشدید کند. این سیاست عمدتاً به دلیل چندین دلیل استراتژیک قابل درک است. روسیه در زمینههای مختلف روابط خود با اسرائیل و ایران را تنظیم کرده است و در حالی که به هیچ وجه نمیخواهد به نفع یکی از این دو کشور مداخلهای انجام دهد، به دنبال این است که موقعیت خود را در خاورمیانه حفظ کرده و از هر دو کشور به نفع منافع خود بهرهبرداری کند.
اما به نظر میرسد روسیه برخلاف آنچه بسیاری در ایران تصور میکنند و توقع دارند یکی از نکات جالب توجه در رویکرد روسیه این است که پوتین اسرائیل را «وطن دوم روسها» میداندف موضوعی که در بحبوحه جنگ 12 روزه به آن اشاره کرد که به نوعی اشاره به روابط عمیق تاریخی و فرهنگی بین روسیه و جامعه یهودی در سراسر جهان است. همچنین، اسرائیل به عنوان یک شریک مهم در حوزههای فناوری، امنیت و حتی تجارت برای روسیه محسوب میشود. هزاران یهودی روستبار در اسرائیل زندگی میکنند و این کشور بهطور سنتی با روسیه روابط فرهنگی و اقتصادی نزدیکی داشته است. بنابراین، پوتین علاقهمند است تا روابط خود با اسرائیل را حفظ کند و حتی گسترش دهد، خصوصاً در زمینههای اقتصادی و فناوری، که برای روسیه از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در عین حال، روابط روسیه با ایران نیز بر پایه همکاریهای استراتژیک استوار است. ایران شریک مهمی برای روسیه در خاورمیانه به شمار میآید، بهویژه در زمینه همکاریهای نظامی و انرژی. روسیه به ایران کمکهای فنی در زمینه برنامههای هستهای و توسعه سامانههای دفاعی ارائه داده است و در جنگ سوریه نیز با هم برای بقای حکومت اسد همکاری داشتند. با این حال، این حمایتها به صورت محدود و گاهی بدون وارد شدن به مداخلات آشکار است و حتی زمانی که اسرائیل مقرهای ایران در سوریه را مورد حمله قرار میداد، روسیه سامانههای پدافندی خود را خاموش میکرد. به طور کلی روسیه همواره تلاش کرده است تا رابطهای متوازن با ایران داشته باشد تا از فشارهای بینالمللی و تحریمها در امان بماند، در حالی که در عین حال از دست دادن روابط خوب با اسرائیل را نیز نخواهد پذیرفت.
پوتین با توجه به این مسائل، سعی دارد تا در منازعه اسرائیل و ایران، خود را به عنوان یک قدرت میانجی و به دور از طرفداری صریح از یک طرف خاص نشان دهد. این به روسیه اجازه میدهد تا در عین حفظ روابط با هر دو طرف، موقعیت خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در خاورمیانه و در عرصه دیپلماتیک بینالمللی تقویت کند. به این ترتیب، روسیه تمایل دارد تا ایران و اسرائیل را به یک توافق سیاسی بر سر مسائل منطقهای سوق دهد، بدون آنکه درگیری مستقیم با یکی از آنها را بپذیرد.
از سوی دیگر به نظر میرسد این سیاست میانجیگری برای ایران به عنوان یک چالش مطرح است؛ زیرا ایران به دنبال حمایت و تقویت روابط نظامی با روسیه است و ممکن است این واقعیت که مسکو از دخالت مستقیم در درگیریها خودداری میکند را به عنوان نشانهای از تردید و عدم اطمینان در روابط میان دو کشور تلقی کند. مخصوصا اینکه در شرایط حاضر ایران به شدت به حمایتهای دفاعی روسیه نیاز دارد، به ویژه که تهدیدهای نظامی اسرائیل و آمریکا علیه ایران همچنان جدی است.
در نهایت، نگاه روسیه به درگیری اسرائیل و ایران نه تنها ناشی از روابط دیپلماتیک پیچیدهاش با هر دو کشور است، بلکه انعکاسی از سیاستهای خارجی محتاطانه و محاسباتی آن کشور در سطح جهانی نیز هست. روسیه نمیخواهد درگیر جنگهای جدیدی در خاورمیانه شود که ممکن است هزینههای سنگینی برای آن داشته باشد و در عین حال سعی دارد تا با حفظ تعادل در روابط خود با ایران و اسرائیل، از بحرانهای منطقهای بهرهبرداریهای اقتصادی و استراتژیک داشته باشد. اما در عین حال به نظر میرسد در چند ماه گذشته و به خصوص پس از جنگ 12 روزه روابط روسیه با اسرئیل وارد مرحله جدید شده است.
برای مثال در ماههای اخیر تماسهای تلفنی میان بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، و ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، توجه زیادی برانگیخته است، این تماسها و بهویژه پس از جنگ 12 روزه که وضعیت امنیتی منطقه را در ابهام و تردید و تهدید فرو برده، اهمیت استراتژیک ویژهای یافتهاند. گزارش منتشرشده از سوی کاخ کرملین نشان میدهد که اولین تماس تلفنی بعد از حمله اسرائیل به ایران در 6 مرداد 1404 بوده که ایران محور بحث بوده؛ ولی طرفین جزییات چندانی از ن منتشر نکردهاند. اما یکی از گفتگوهای جامع میان پوتین و نتایاهو در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴ (۶ اکتبر ۲۰۲۵) انجام شد؛ گفته شد موضوع تماس تحولات خاورمیانه، طرح صلح برای غزه، و برنامه هستهای ایران بوده است. این دو همچنین در ۲۴ آبان ۱۴۰۴ (۱۵ نوامبر ۲۰۲۵)، تماس دیگری داشتند. این تماس نیز به ابتکار پوتین بوده و طبق بیانیهها گفتگو حول تحولات غزه، ثبات در سوریه، و سرنوشت برنامه هستهای ایران در آن مرد بحث قرار گرفته است.
اما کمی بعد از تماس 14 مهر 1404 پوتین ادعا کرد که نتانیاهو به او گفته اسرائیل قصد حمله به ایران را ندارد. در همان زمان، برخی تحلیلگران (در محافل خبری و امنیتی) ابراز نگرانی کردند که این اظهارات ممکن است یک اقدام تاکتیکی باشد. به گونهای که مسکو با توسل به این گفته که اسرائیل «قصد حمله به ایران ندارد»، بهانه لازم برای ندادن کمک نظامی آشکار به تهران در آینده را حفظ کند. مخصوصا اینکه گفته شد روسیه پس از حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران (در ژوئن ۲۰۲۵) از پذیرش درخواست ایران برای کمک نظامی و تقویت توان پدافندی خودداری کرده است. جدا از صحت و سقم این اخبار جنگ 12 روزه این واقعیت را عیان کرد که اثرگذاری پیمان راهبردی میان ایران و روسیه کمتر از آن چیزی است که برخی محافل در ایران تبلیغ میکردند. جنگ 12 روزه نشان داد که این پیمان راهبردی نه تنها روسیه را ملزم به کمک به ایران نمیکند؛ بلکه در بهترین حالت مانع از اقدام مستقیم روسیه علیه ایران خواهد شد.
تماس آخر پوتین و نتانیاهو در ۲۴ آبان ۱۴۰۴ در پایان نسبی جنگ در غزه (یا شروع روند آتشبس)، فشارهای بینالمللی برای بازسازی و بازگرداندن ثبات، و همزمان آمریکا و اسرائیل درباره برنامه هستهای ایران و احتمال تشدید تنش انجام شد. از منظر روسیه، این تماسها میتواند سه هدف مهم داشته باشد: اول، حفظ نقش پوتین / مسکو به عنوان بازیگری کلیدی میانجی در خاورمیانه، بین اسرائیل، ایران، سوریه و حتی طرفهای غزه؛ دوم، استفاده از وضعیت بیثبات منطقه برای تحقق منافع اقتصادی، بهخصوص افزایش قیمت نفت و تقویت جایگاه سیاسی بینالمللی؛ سوم، جلوگیری از جنگ تمامعیار بین ایران و اسرائیل که ممکن است تأثیرات گسترده بر منافع روسیه، به ویژه در سوریه و بازار انرژی، داشته باشد.
از سوی دیگر، اسرائیل تحت رهبری نتانیاهو نیز انگیزه دارد با این تماسها پیامی از عدم تمایل به تشدید فوری جنگ صادر کند که هدف آن میتواند تلاشی برای کاهش فشار بینالمللی و اخلال در ادراک ایران از تحلیل وضعیت منطقه باشد. همچنین اعلام و تاکید رسمی اسرائیل بر اینکه تماسها به ابتکار پوتین بود میتواند به اسرائیل کمک کند تا نقش پوتین را به عنوان عاملی تعادلی و نه یک عامل حمایتی از ایران پر زنگ کند.
نکته قابل تأمل اما برای ایران و تحلیلگران منطقه این است که این تماسها احتمالاً با هماهنگی قبلی و پرسشهای پیچیده امنیتی و استراتژیک انجام میشود و ادعاهای رسمی (مثل تأکید بر راهحل سیاسی) ممکن است با واقعیت پشت صحنه متفاوت باشد. ایران که بعد از حملات اسرائیل درخواست تقویت پدافند و پشتیبانی امنیتی از روسیه کرده، اکنون باید با واقعیت روابط بینالمللی روبرو شود: حتی اگر مسکو نقش میانجی را بپذیرد، آن به معنای تضمین امنیتی نیست و باید همچنان برای هر شرایطی آماده باشد.
در همین چارچوب، تفسیر اعلام رسمی عدم قصد حمله به ایران از سوی نتانیاهو، آنگونه که پوتین در تماس 14مهر بازتاب داده میتواند هم ابزاری دیپلماتیک برای آرام کردن افکار عمومی و جامعه بینالملل باشد، و هم حربهای برای توجیه خودداری روسیه از هرگونه مداخله یا تأمین تسلیحات برای ایران باشد. با این حال، چنین تفسیرهایی چندان هم قطعیت ندارند؛ چرا که تصمیمات در سطح امنیتی ـ راهبردی معمولا پشت درهای بسته گرفته میشود و بیانیههای رسمی بیشتر برای مدیریت افکار عمومی است و لزوما شفافیت واقعی ندارند.
در واقع، تماسهای اخیر بین پوتین و نتانیاهو را میتوان بخشی از رقابت و تعامل گسترده قدرتها در خاورمیانه دانست جایی که منافع و تهدیدها در هم تنیدهاند، و هیچ چیزی به سادگی دوستی یا دشمنی آشکار نیست. برای ایران، این وضعیت هم فرصت و هم تهدید است: اگر بتواند به شکلی محتاطانه و هوشمندانه با مسکو تعامل کند، امکان دارد تا بخشی از فشارها را کاهش دهد؛ اما اگر امید به حمایت نظامی بیقید و شرط داشته باشد، باید در نظر بگیرد که مسکو اصولا تمایلی به چنین اقدامی ندارد مگر در شرایط خاصی که موازنه منافعش به شدت به خطر بیفتد.
در مجموع، این سلسله تماسها نشاندهنده وضعیت پیچیده و متلاطمی است که خاورمیانه در آن غوطهور است: جایی که خطوط دیالوگ، تهدید، بازی سیاسی و قدرتنمایی در هم تنیدهاند. اینکه آیا این گفتوگوها منجر به کاهش تنش، بازگشت به دیپلماسی و امنیت میشود یا صرفاً به تأخیر انداختن بحران، هنوز روشن نیست؛ اما مسلم است که بازیگران منطقهای مانند تلاش دارند با چرخش دیپلماتیک منافع خود را تضمین کنند، و ایران را حداقل در مقطع فعلی در وضعیتی حساس و شکننده نگاه دارند. در چنین شرایطی ایران هم باید بتواند از کوچکترین فضاها و کمترین فرصتها بیشترین بهرهبرداری را به نفع خود انجام دهد تا مجور نباشد در زمینی که دیگران طراحی کردهاند بازی کند.