در ابتدای انقلاب مصر در ژانویه 2011 موسی به جمع مخالفان او پیوست و خود را به عنوان یک چهره انقلابی مخالف حکومت نشان داد. موسی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر نیز نامزد شد و به رغم این که گمان می رفت برنده اصلی انتخابات باشد، شکست سنگینی خورد و از میان آرای حدود 51 درصدی رای دهندگان مصری رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.
یک دهه وزیر امور خارجه مصر بودن و یک دهه ریاست اتحادیه عرب را بر عهده داشتن، آن هم در دورانی که مصر و خاورمیانه و جهان عرب سیلی از حوادث را تجربه کردند و عمرو موسی در بسیاری از آنها حاضر و سرگرم آبود و در بسیاری دیگر تنها شاهد آنها بوده، باعث شده است تا وی صاحب خاطرات و اطلاعات شنیدنی و مهمی باشد. موسی در مصاحبه ای طولانی با روزنامه الحیات با غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور جهان عرب که یکی از تحلیلگران به نام لبنانی نیز محسوب می شود، به گفت وگو نشسته و به بیان این خاطرات پرداخته است که در چند شماره در این روزنامه منتشر شدند. البته آن چه در این مصاحبه نمود دارد نظرات موسی درباره تحولات خاورمیانه است که با خاطرات او عجین شده اند. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این مصاحبه را ترجمه و منتشر کند. اکنون دوازدهمین بخش آن در اختیار خوانندگان قرار می گیرد:
عمرو موسی با پرونده عراق از نزدیک درگیر بود، زمانی که وزیر امور خارجه مصر و سپس دبیر کل اتحادیه عرب شد، پرونده عراق از مهمترین پرونده هایی بود که درگیر آن شد. قبل از آن، عمرو موسی یک کار دیپلماتیک حساس انجام داد که حساسیت آن کمتر از دیگر پرونده هایی که با آنها درگیر بود، نبود و آن هم اعلام فروپاشی "شورای همکاری عربی" که شامل مصر، عراق، اردن و یمن می شد.
بعد از آن که عراق طرحی برای چیزی شبیه شورای همکاری نظامی و امنیتی را در سال 1989 مطرح کرد، رهبران مصر نسبت به نیات عملی عراق از طرح این شورا به شک افتادند. برای همین نماینده وقت دائم مصر در سازمان ملل، عمرو موسی، به قاهره احضار شد و از او خواسته شد تا نامه ای را به دست صدام حسین برساند و عبارات دیپلماتیک مبنی بر تصمیم مصر برای خروج از این شورا را مخفی نکند. موسی به بغداد رفت و به او گفته شد که رئیس در خارج از مقرش است و او نیز موجز پیام را به معاون او، طه یاسین رمضان داد که با شنیدن آن پیام شوکه شد. و به این ترتیب شورای همکاری عربی از هم فروپاشید. برای همین موسی معتقد است که تصمیم به جنگ کویت آنی و لحظه ای نبود، لحن مسئولان عراقی در نشست اتحادیه عرب که چند ماه قبل از جنگ ]کویت[ برگزار شد، سوال های بسیاری را مطرح کرد. بعد از آن حسنی مبارک پس از آن که شنید که صدام او را "سبک" توصیف کرد، حرف او را به سخره گرفت و به او گفت: «یا کنار برو یا دست از این حرف ها بردار که دنیا بر سرت خراب می شود» که نشان از نتایج فاجعه بار ماجراجویی های صدام حسین داشت.
در سپتامبر 2002 موسی موفق شد که از قبل تلاش هایش در نشست های مجمع عمومی سازمان ملل همکاری ها را میان سازمان های بین المللی و ناظران آن با عراق احیا کند که این مساله باعث شد تا تصمیم جنگ علیه عراق چند ماه به تعویق بیفتد.
صدام حسین را کی دیدی؟
صدام حسین را در نشست اتحادیه عرب در بغداد (می 1990) دیدم، قبل از آن در نشستی دیگر در اسکندریه (نشست شورای همکاری عربی در تابستان قبل از آن) بعد از آن وقتی که به سمت دبیر کل اتحادیه عرب منصوب شدم، او را ملاقات کردم. وقتی که وزیر امور خارجه بودم با او دیدار نداشتم، به دلیل این که به خاطر جنگ کویت روابط دیپلماتیک با عراق قطع شده بود. اما وقتی که به سمت دبیر کل اتحادیه عرب انتخاب شدم از بغداد دیدار کردم. برای این که تصمیم گرفته بودم از همه پایتخت های عربی دیدن کنم، برای همین با همه روسا و مسئولان عالی رتبه همه کشورهای عضو اتحادیه عرب دیدار کردم که عراق هم از این قاعده مستثنی نبود.
دبیر کل اتحادیه عرب شدم دقیقا در همان هفته ای که 10 سال قبل از آن به عنوان وزیر امور خارجه مصر منصوب شده بودم. دقیقا در نیمه های می 2001 بود، 10 سال در این سمت باقی ماندم و بعدا به اتحادیه عرب منتقل شدم.
در ژانویه 2002 به بغداد رفتم در حالی که اعتقاد داشتم سیاست هایی که صدام پیش گرفته بود همه اشتباه بودند، از جنگ کویت تا مواضعش در نشست های اتحادیه عرب و عدم همکاری اش با کشورهای عربی و عدم تسهیل امور برای حل مشکلات موجود اعراب، و از موضعش در رویارویی با سازمان ملل می ترسیدم.
از مواضعش با خبر بودم، هم مواضع عربی و هم مواضع بین المللی اش، در آن زمان آشنایی قدیمی ای با کوفی عنان، دبیر کل ]وقت[ سازمان ملل داشتم، من با او از زمانی که کارمندی در سازمان ملل بودم، آشنایی داشتم. با همدیگر بزرگ شدیم، او دبیر کل سازمان ملل شد و من نماینده دائم مصر در سازمان ملل و سپس وزیر امور خارجه ]مصر[ شدم. بعد از این که به دبیر کلی اتحادیه عرب منصوب شدم، دائما به او اصرار می کردم که قضیه ای مثل قضیه عراق را رها نکند و اجازه ندهد که سازمان ملل نقشی پویا در آن نداشته باشد، مساله ای که در آن اتهام های هسته ای به عراق زده می شد و نقش ناظران بین المللی در آن مهم بود، همچنین نقشی سیاسی برای سازمان ملل وجود داشت که در این میان نقش آژانس بین المللی انرژی اتمی پررنگ بود، قبل از آن هم جنگ (با ایران) بود و جنگ جدیدی نیز در پیش بود، برای همین اصرار بسیار کردم که نقش سازمان ملل احیا شود و گفتم که ما آمادگی هر گونه همکاری ای را داریم. همچنین به او پیشنهاد دادم که راهی برای بازگردادندن بازرسان بین المللی بیابد، و این گونه می دیدم که برای ما ضرورت دارد که به نوعی به این وضعیت بسیار بد پایان دهیم، این در حالی بود که ملت عراق نیز روند فرسایشی اش را آغاز کرده بود. تماس های بین المللی آغاز شدند، صدام همه آنها را رد کرد، کوفی عنان به من گفت، او همه چیز را رد می کند. به هر حال سفرم به عراق انجام شد و در 19 ژانویه 2002 راهی عراق شدم.
* دیپلماسی ایرانی