پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : احمد خرم می گوید: بعد از سه سال و نيم هنوز در كما هستيم.
به گزارش سرویس سیاسی انتخاب؛ وی احتمال رد صلاحیت شدن هاشمی رفسنجانی را بعید نمی داند و می گوید: فکر می کنم ایشان هم آمدن خاتمي را به مصلحت كشور بداند
متن کامل گفت و گوی وزیر راه دولت خاتمی با اعتماد در پی می آید:
وضعيت اين روزهاي جريان اصلاحات چگونه است؟
الان احزاب و انجمنهاي اصلاحطلب كمي بيش از حد لازم محافظهكار شدهاند.
بالاخره هزينه برخورد كردن را بايد به جان خريد. نميشود بدون هزينه در
صحنه بود و فعاليت كرد. بعد از سال 88 نوعي سرخوردگي ايجاد شد كه بنده از
آن به عنوان كماي سياسي تعبير ميكنم. ما بايد ظرف دو، سه ماه از اين كما
خارج ميشديم اما بعد از سه سال و نيم هنوز با آن درگيريم.
براي خروج از اين كماي سياسي بايد چه كاري انجام ميشد كه نشده است؟
بايد پرداخت هزينهها را قبول ميكرديم.
هزينهها سال 88 پرداخت شد.
پس از آن هم بايد پرداخت ميكرديم. وقتي كار به اينجا ميكشد كه جمع شدن
اصلاحطلبان براي يك مراسم افطاري هم تحمل نميشود يعني وضعيت براي ما
بسيار سخت است. وقتي در اين حد هم فعاليت اصلاحطلبان را بر نميتابند بايد
منتظر عواقب سنگين بود. وقتي يك جرياني حذف ميشود يعني پشتوانه اجتماعي و
سياسي حاكميت كاهش مييابد و اين خطر بزرگي است. يكي از ابزارهاي ما در
مذاكرات بينالمللي گسترش اعتماد ملت به حاكميت و دارا بودن پشتوانه در
داخل است. اين اعتماد و پشتوانه با عملكرد جناح حاكم در سالهاي اخير روبه
كاهش گذاشته است. وقتي يك جريان اصلي با پايگاه اجتماعي غالب را حذف
ميكنند در مباحث بينالمللي هم كار سخت ميشود. به هر حال طرفهاي خارجي
مذاكرهكننده با ما هم، شرايط داخلي را رصد ميكنند و ميدانند وضعيت داخل
ايران چگونه است. در مذاكرات براي سخن گفتن از موضع بالا نياز به پايگاه
اجتماعي داريم. موضوع ديگر اين است كه براي عبور از فضاي امنيتي به فضاي
سياسي بايد بها و هزينه پرداخت شود.
آيا مواجهه با انتخابات رياستجمهوري سال آينده ميتواند به عبور از فضاي امنيتي كمك كند؟
در انتخابات رياستجمهوري سال آينده احزاب و انجمنها ميتوانند حرف و نظر
خود را به حاكميت – به شرط پذيرفته شدن- برسانند. اين يك نقطه شروع است. من
به عنوان يك فرد نيمه سياسي و نيمه اجرايي ادامه اين فضا را به هيچوجه
مفيد و در راستاي منافع ملي نميبينم. متاسفانه با وجود نزديك شدن به
انتخابات دور يازدهم روزنهيي در تغيير فضا ديده نميشود. خودشيفتگي و بر
طبل يكدست شدن حاكميت و تك صدايي كوبيدن، بيش از پيش كشور را دچار سردرگمي و
مخمصه خواهد كرد.
در همين فضاي نامطلوب كنشگران سياسي اصلاحطلب بايد چگونه عمل كنند؟
ما 18 حزب، انجمن و گروه داريم كه شوراي هماهنگي اصلاحطلبان را تشكيل
ميدهند. مثلا انجمن اصلاحات كه خود ما آن را با مجوز وزارت كشور داريم سه
سال بدون فعاليت مانده است.
علت اين سكوت چيست؟
احزاب و گروههاي سياسي بعد از 88 به كما رفتهاند. الان فرصت خوبي است كه
فعاليت خود را شروع كنند. اصلا ميتوانند مشروح مذاكرات خود را در اختيار
تمامي نهادهاي امنيتي و قضايي قرار دهند. هيچ كدام از اين احزاب در جايگاه
روندهاي تند نيستند. حتي اگر گروهي از فضاي نقد و اعتراض مسالمتآميز به
سمت راديكاليزم پيش برود بلافاصله با موضعگيري سايرين مواجه ميشود. نمونه
آن را در شخص آقاي خاتمي ديدهايم. آقاي خاتمي همان زمان كه رييسجمهور
بودند هم در برابر راديكاليزه شدن فضا موضعگيري ميكردند. ما
موضعگيريهاي آقاي خاتمي را در برابر برخي تندروهاي اصلاحطلب يادمان
نميرود. با برخي از اين افراد ايشان قطع رابطه كردند. اين شخص 8 سال
رييسجمهور كشور بود و يك مورد هم نميتوان يافت كه در برابر رهبري ايستاده
باشد. نشان داد كه مشي اصلاحطلبانه دارد و رجل سياسي راديكالي نيست. او
حرف ميزند و موضع ميگيرد به قصد اصلاح، و خودش هم آماده كمك است. در زمان
آقاي خاتمي يك شكايت عليه كسي نشد. شما يك نفر را پيدا نميكنيد كه با
شكايت دولت حتي يك شب بازداشت شده باشد. اين در حالي بود كه انواع و اقسام
اهانتها و تهمتها عليه دولت رواج يافته و باز سوي افراد و جريانات سياسي،
مسوول و غير مسوول اتفاق ميافتاد. امروز ميبينيم كه در ميان خود
اصولگرايان چگونه دعاوي قضايي رواج يافته است.
شما در شرايطي ميگوييد بايد فعاليت ادامه يابد كه برخي جريانات حتي
برگزاري كنگره احزاب و گردهمايي اصلاحطلبان را بر نميتابند. چگونه قرار
است فعاليت ادامه يابد؟
من معتقدم يك جريان تندرو راديكال در حاكميت هست كه اين برخوردها را انجام
ميدهد و عاقبت كار را نميبيند. نبايد تسليم اين جريان شد. در ميان
اصولگرايان انسانهاي معتدل فراواني يافت ميشوند كه ميتوان با آنها تعامل
كرد. بسياري از اصولگرايان الان از حذف يك جريان سياسي ناراحتند و
ميدانند اين برخوردها به ضرر نظام است. بايد با همانها صحبت كرد. الان
كار به جايي رسيده كه نقد برخي اصولگرايان خيلي تندتر از اصلاحطلبان است.
بايد از اين فرصت استفاده كرد. ممكن است همان افراد تندرو جلسات را به هم
بزنند و هزينههايي نظير ضرب و شتم و زندان را تحميل كنند. ما ريگي به
كفشمان نيست. اصلاحطلبيم و به دنبال نقد مشفقانه در چارچوب نظام و قانون
اساسي هستيم. ما دنبال تغيير رفتار حاكميت هستيم. براي اصلاح هم برنامه و
راهكار داريم بنابراين براي ايران هزينه ميدهيم. اگر همين هم تحمل نشود
معنايش با تيشه به جان ريشه كشور افتادن است. همان تندورها كشور را به
مسيري بردهاند كه همه دنيا عليه ما بسيج شدهاند. كسي را در راس مديريت
اجرايي كشور نشاندند كه امروز نشان ميدهد به هيچ شخص و نهادي پاسخگو نيست.
950 ميليارد دلار درآمد نفتي داشتند. به چه كسي پاسخ دادند اين درآمد كجا و
چگونه هزينه شد؟ در عرصه فعاليتهاي اقتصادي سرمايهگذاري 300 ميليارد
دلار را هم نميبينيم چه برسد به 950 ميليارد دلار. در اين شرايط كه فشار
دروني و بيروني افزايش يافته است باز هم عدهيي ميخواهند كشور را به اين
سو هدايت كنند كه تنشها بيشتر شود. كشور دلسوزاني دارد كه ميخواهند اين
معضلات را بر طرف كنند. جريان حاكم تندرو هرگز اجازه نميدهد ما در اين
خصوص تعامل كنيم. اما اجازه ندادن آنها نبايد باعث شود ما خودمان پا پس
بكشيم.
يك تلقي هم امروز اين است كه در پس ژست جوانمردانه عدم حضور در
انتخابات به دليل تداوم حبسها و حصرها نوعي محافظهكاري براي عدم پرداخت
هزينه فعاليت سياسي نهفته است. در اين خصوص موضع شما چيست؟
محافظهكاري بعد از 88 تشديد شده است. در اين مدت شاهد نوعي محافظهكاري
غيرقابل قبول بودهايم. در عرصه سياسي بودن هزينه دارد. نميشود بگوييم
موجودي ما براي هزينه كردن تمام شد.
اين روزها آقاي خاتمي به عنوان راس جريان اصلاحات جلسات انتخاباتي منظمي
دارد كه جامعه نسبت به آن توجيه نيست. قرار است اين محافظهكاري غيرقابل
قبول با محوريت شخص آقاي خاتمي ادامه يابد؟
همين كه جلسات انتخاباتي تشكيل ميشود نشان ميدهد در گذشته 3 ساله تجديد
نظر شده و به اين نتيجه رسيدهاند كه در صحنه سياسي وانتخابات حضور داشته
باشند. اين حضور در صحنه الزاما به معناي معرفي كانديدا نيست. بالاخره
حرفمان را بايد بزنيم. درباره عملكرد حاكميت يكدست 7 سال و نيمه
اصولگرايان بايد حرف زد. قلب ما براي ايران اسلامي ميتپد، عاشق اين سرزمين
و ملتمان هستيم اين را اكثريت جامعه با مقايسه امروز و وجدان دولت
اصلاحات به خوبي درك ميكنند.
جريان اصلاحات هرگز نتوانست تعامل مناسبي با راس حاكميت سياسي در
ايران داشته باشدوگفتوگوي مشترك بين اصلاحطلبان و راس حاكميت وجود نداشته
است. علت اين چيست؟
اين تعامل تا روز آخر دولت آقاي خاتمي برقرار بود. اما دقيقا با روي كار
آمدن احمدينژاد اين تعامل و گفتوگو قطع شد. آقاي احمدينژاد تيشه را
برداشت و شروع به حذف همه اصلاحطلبان كرد. در پي اين موضوع، فضايي ايجاد
شد تا كشور را موفق جلوه دهند. تازه در يكي دو سال اخير برخي از معتدلان و
عقلا متوجه شدند خيلي فرصتها از دست رفت و اين حركت حذفي نامناسبي بود كه
نتيجه مثبتي به بار نياورد اما عدهيي هنوز به اين نتيجه نرسيدهاند كه
تجديد نظر كنند. راي دادن آقاي خاتمي در انتخابات مجلس پيام داشت. اين
پيامي كه آقاي خاتمي فرستاد عكسالعملي در پي نداشت و فضا امنيتيتر هم شد.
اين پيام را كسي نشنيد. بالاخره آقاي خاتمي قبل از آن، مساله گذشت دو طرف
از يكديگر را مطرح كرد و شعار گذشت را داد. گذشت كردن براي زماني است كه حق
به طور كامل با شماست. از سوي طرف مقابل اما هيچ قدمي به پيش گذاشته نشد و
روزنههايي هم كه بازمانده بود بسته شد. كشور و نظام از ابتداي انقلاب
ضربههاي فراواني از تندروي و مفتون قدرت شدن و توهم توطئه خورده است.
اما تعبير ديگري كه از حركت آقاي خاتمي شد تسليم و عقبنشيني بود.
به هيچوجه اين تعبير را قبول ندارم. آقاي خاتمي اين پيام را داد و يك گام
به سمت تعامل برداشت اما از سوي مقابل هيچ حركت مناسبي در پاسخ نديد. حرفي
كه آقاي خاتمي ميزند پيام دارد و بايد بازگشتي داشته باشد. تا اينجا كه
گذشت كنيم، نرمش و تواضع از خود نشان داد. خود را شكست كه نظام نشكند راي
داد و بسياري از گامهاي ديگري كه ايشان برداشت هيچ بازخوردي نداشته است.
حتي برخوردهاي حاكميت تندتر هم شده است. تعامل يك اصل است اما قرار نيست يك
طرف هميشه گام به جلو بردارد و طرف مقابل هيچ كاري نكند. بلكه فشارها و
برخوردها و بگير و ببند و فشار روي احزاب و NGOها و رسانه را افزون كنند.
بالاخره مذاكره براي چنين شرايطي است. در شرايط صلح و صفا كه نيازي به
تعامل و گفتوگو نيست. دقيقا در اين مقطع اصلاحطلبان بايد بتوانند به
تعامل سازنده با حاكميت برسند. البته با اين پيش شرط كه آنها هنوز خود را
در چارچوب نظام ميدانند.
اولا گفتوگو فقط براي رفع اختلاف نيست گفتوگو براي ارتقاي سطح
اطلاعات و دانش و تعميق روابط نيز مطرح است، ثانيا من از شما سوال ميكنم
كه كدام طرف براي رسيدن به تعامل گام برداشت؟
اصلاحطلبان اين گام را برداشتند اما به گفته شما پاسخي از طرف مقابل
نگرفتند. امروز در وضعيتي هستيم كه به قول شما هر چه حركت به سمت تعامل
بوده به در بسته خورده است.
حال در اين شرايط چه بايد كرد؟
بايد يك گام ديگر برداشت.
مصداق آن قدم بعدي چيست؟
بايد جلسات خود را داشته باشيم و با عقلاي اصولگرا يك برنامه تعاملي تدوين
كنند و بحرانها و مسائل كشور را بررسي كنيم و به راهكار برسيم. بايد به
تعامل با مراجع و روحانيت پرداخت. اينكه اصلاحطلبان با اصولگرايان ائتلاف
كنند امكان پذير نيست. از ابتداي انقلاب فضاي سياسي كشور دو قطبي بوده است.
اين دو قطب نميتوانند ائتلاف كنند اما راه براي تعامل بسته نيست. اگر اين
تعاريف جابهجا شود به بن بست ميرسيم. تعامل با ائتلاف متفاوت است. نام
تعامل را نميتوان ائتلاف گذاشت. جلسات تعاملي با معتدلان اصولگرا قطعا
راهگشا خواهد بود.
اين كار انجام شده است؟
خبر زيادي در اين زمينه ندارم اما ميدانم آقاي خاتمي جلسات دو نفرهيي با
آقايان هاشمي و ناطق نوري داشتهاند. جلسات سه نفره هم انجام شده است و
برآيند نظر اين 3 نفر به مقامات منتقل شده است بسياري از افراد از جمله
آقايان هاشمي، ناطق نوري و روحاني تلاش كردهاند مواضع و ديدگاههاي
گروههاي معتدل را به حاكميت برسانند. حداقل كاري كه ميتوانند انجام دهند
اين است كه حرف و تحليل خود را ارائه دهند. به نظر من احساس وجود بحران
زمينه را براي تعامل بيشتر فراهم كرده است. به عنوان برگ برنده عرض ميكنم
كه براي تعامل با حاكميت اين اصلاحطلبان بودند كه قدم برداشتند.
برخي ناظران معتقدند انجام كارهايي نظير راي دادن آقاي خاتمي منجر
به كاهش محبوبيت او و در نهايت ريزش در ميان هواداران اصلاحات شده است. به
عنوان يك اصلاحطلب اين حكم را قبول داريد؟
خير. اگر يك ارزيابي صحيح از نفوذ آقاي خاتمي در جامعه داشته باشيم
ميبينيم كه اتفاقا نفوذ و محبوبيت ايشان امروز از سال 88 بيشتر شده است.
البته راي دادن آقاي خاتمي يك شوك به بدنه اصلاحات وارد كرد اما اين شوك
باعث شد كه بيشتر شرايط را بررسي كنند و در قضاوت دقت بيشتري داشته باشند.
بسياري از كساني كه موضع منفي داشتند در ماههاي بعد با آن حركت موافقت
كردند و ميگفتند اين حركت يك فعل نامناسب سياسي نبود. توجه داشته باشيم كه
همان حركت آن روز برگ برنده امروز اصلاحطلبان است. اين نكته را فراموش
نكنيم كه آقاي خاتمي راس اصلاحات است. اهل برخوردهاي قهري و حذفي نيست.
براي انتخاب كارهاي سياسي هم مشورت ميكند همانطور كه براي راي دادن هم با
بزرگان اصلاحات مشورت كرد و آنها هم گفتند راي ندادن ايشان معنا ندارد و
بايد راي دهد. توجه داشته باشيم كه بدنه اجتماعي ايران بدنه راديكال نيست.
مردم وقتي ديدند هزينهها افزايش يافته در اعتراض و نقد عقب نشستند. البته
اينطور هم نيست كه براي هميشه كنار بنشينند. چند سال است كه سرپرستهاي
خانوادهها شرمنده خانواده خود هستند. در فعاليتهاي اقتصادي ركود
شكنندهيي حاكم است كه همه در بازار كار از دولت طلبكارند و شرمنده كساني
كه كار كردهاند يا كالا فروختهاند و چك دريافت كردهاند و امروز
صادركننده چك كه چند برابر چكهاي صادر شده را از دولت طلبكار است شرمنده
است. خلاصه در عرصه اقتصادي و معيشتي ملت دچار شرمندگي و سرافكندگي است.
بازگرديم به شرايط سياسي امروز. در اين شرايط كه به گفته شما
حاكميت پاسخي به گامهاي تعاملي شما نداده و مردم هم در تنگنا هستند
اصلاحطلبان قرار است چه كار كنند؟
ما به طور مداوم بايد جلسات هم انديشي خود را ادامه دهيم.
برآيند اين جلسات كه چند ماه است برگزار ميشود چه بوده است؟
هنوز براي خروجي گرفتن از جلسات انتخاباتي زود است. تا آخر اسفند وقت
داريم. اصلاحطلبان تلاش ميكنند فضا تلطيف شود و از امنيتي به سياسي تغيير
كند. در عين حال تلاش براي معرفي يك كانديداي اجماعي در جريان است. اگر
فضا اجازه دهد و تغيير كند اصلاحات با يك كانديداي اجماعي به ميدان خواهد
آمد.
پس هدفگذاري، معرفي كانديداست؟ قبول اين گزاره معنايش اين است كه از ابهام حضور يا عدم حضور عبور كردهايد.
تلاش ما اين است كه در عرصه حضور داشته باشيم و با كانديداي اجماعي حضور بيابيم.
گام اول اين بود كه ميخواهيم در اين فضا وارد شويم يا خير؟اما شما اين گام را برداشتهشده فرض كرديد.
حضور حق ما است. ما اميدواريم فضا سياسي شود و انتخابات مهندسي شده نباشد.
شما ببينيد كه در روزهاي اخير چه كساني سخن از مهندسي كردن انتخابات
ميزنند. اين سخنان نگرانكننده است.
الان همه نسبت به مهندسي انتخابات ابراز نگراني ميكنند. اخيرا درباره شعار
زنده باد بهار آقاي احمدينژاد برخي اصولگرايان موضعگيري كرده و آن را
مصداق مهندسي انتخابات ميدانند. چرا در اين دوره نگراني نسبت به اين موضوع
ابراز ميشود؟
در جريان اصولگرايان هر دو شاخه به ظاهر متضاد به دنبال مهندسي انتخابات به نفع خود هستند.
ميتوان تصور كرد كه اين دو اراده يكديگر را خنثي كنند؟
معناي اين تقابل اين نيست كه زمينه براي اصلاحطلبان فراهم ميشود. بايد
ببينيم تركيب هيات اجرايي، ستاد انتخابات و اعضاي صندوق كدام در دست دولت و
كدام در دست ساير اصولگرايان است. موضوع بعدي چيدمان صندوق است. بايد
نمايندگان كانديداها اختيار تام داشته باشند و تا آخرين مرحله حضور داشته
باشند. البته مهندسي كردن اين انتخابات كار بسيار سختي است اما نشدني نيست.
اين دو موضوع كه خواستهاي قانوني است.
بله. ما هيچ چيز فراتر از قانون نميخواهيم. ما صرفا خواستار بيطرفي در
صندوقها و در تمام فرآيند انتخابات هستيم. ميخواهيم نظارت مردمي بر صندوق
باشد به اين معنا كه تمام كانديداها فارغ از نگاه سياسي خود كانديدايشان
را داشته باشند. اخراج نمايندگان كانديداها از صندوق، راه ندادن آنها به
حوزه و عدم حضور نمايندگان كانديداها در هنگام شمارش آرا، مصداق تخلف
انتخاباتي در قانون فعلي است.
اين مواردي كه شما ميگوييد از امروز مشخص نيست. بنابراين اول بايد
تكليف خودتان را با انتخابات معلوم كنيد بعد براي موضوعات ثانويه مثل
كيفيت برگزاري انتخابات بحث كنيد.
طرف مقابل ما بايد به اين سوال جواب دهد: فرض كنيد ما اجماع كرديم و فردي را معرفي كرديم. بعد فرد رد صلاحيت شد، تكليف چيست؟
اصلاحات تا كي ميخواهد با اين اما و اگرها در فضاي سياسي كشور زندگي كند؟
شرايط حداقلي بايد براي حضور فراهم باشد. الان فضا به نسبت يكي، دو سال گذشته، تغييري نكرده است.
شايد معرفي كانديداي اجماعي هم يك گام تعاملي از سوي اصلاحات باشد. شما كه اهل تعامل هستيد. شايد بد نباشد اين گام را هم برداريد.
ممكن است به اينجا هم برسيم. جلساتي كه آقاي خاتمي گذاشتهاند براي رسيدن به نظر واحد در همين خصوص است.
شما پيشنهاد كرده بوديد همه كانديداهاي احتمالي اصلاحات فعاليت خود را به
گونهيي آغاز كنند كه گويي كانديداي نهايي اصلاحات هستند و در بزنگاه
انتخابات همه به نفع كسي كه بيشترين راي را دارد كنار بروند. نتيجه آن
پيشنهاد به كجا رسيد؟
اين حركت بسيار مثبت و خوبي است. الان آقاي نجفي، عارف، جهانگيري و زنگنه
هيچ كدام لازم نيست اعلام كانديداتوري كنند. كافي است بگويند در عرصه
انتخابات حضور دارند و تابع اجماع هستند. اين اتفاق در حال دنبال شدن است.
آقاي جهانگيري اعلام كرده ميآيد، حرفهاي آقاي نجفي بوي آمدن ميدهد و
آقاي عارف هم كه رسما آمده است. بنابراين اين حركت در حال انجام است. گام
بعدي رسيدن به اجماع است.
24 فروردين آغاز ثبتنام كانديداهاست. استراتژي صحيح براي جريان اصلاحات
چيست؟ همه ثبت نام كنند يا اينكه از ابتدا با يك كانديداي اجماعي وارد
شوند؟
هر دوي اين استراتژيها در حال بررسي است. اصلاحات نياز به تبليغات گسترده
ندارد. در اين شكي نيست كه ما با انتخابات قهر نكردهايم. رقيب اما تلاش
ميكند خلاف اين را وانمود كند و ما را به سمت قهر ببرد.
شما راهبرد مناسب را چه ميدانيد؟
اين نكته را در نظر داشته باشيد كه اگر كانديداي اجماعي رد صلاحيت شود هر
كانديداي ديگري كه بماند برنده نخواهد شد. بنابراين منطقي اين است كه قبل
از ثبت نام، كانديداي اجماعي انتخاب شود.
اگر كانديداي اجماعي رد صلاحيت شود چه ميكنيد؟
اين شرايطي است كه تحميل ميشود اما ما تا لحظه آخر در انتخابات فعال
خواهيم بود و در عرصه انتخابات روشنگري خواهيم كرد. درباره ناكارآمدي يك
دستسازي حاكميت و بيتدبيري فرسوده مديريت اصولگرايان كه ميتوانيم صحبت
كنيم. امام خميني تعبير بسيار جالبي درباره جناح راست داشتند كه گفتند:
اينها يك نانوايي را هم نميتوانند اداره كنند چه رسد به اداره يك كشور
بزرگ همچون ايران.
در جلسات انتخاباتي اصلاحات به بحث روي مصاديق هم رسيدهايد؟
هنوز خير.
ارتباط جريان اصلاحات با آقاي هاشمي چگونه است؟
ايشان حرفهاي ما را ميشنود. فكر ميكنم ايشان هم آمدن آقاي خاتمي را به مصلحت كشور بداند.
اين تصور شما مستند به سخن خاصي است؟
اظهارات تلويحي ايشان تاييدكننده تصور من است.
خود آقاي هاشمي چطور؟
ايشان كه گفته است نميآيد.
آقاي خاتمي هم ميگويد نميآيد.
آقاي هاشمي هم ميتواند كشور را از مشكلات خارج كند و وضعيت را بهبود بخشد.
بايد ديد اين دو نفر كدام تاييد صلاحيت ميشود و كدام ميتواند راي بيشتري
بگيرد.
يعني ممكن است آقاي هاشمي هم رد صلاحيت شود؟
بعيد نيست.
آيا دولتيها ميتوانند تاييد صلاحيت مشايي را بگيرند؟
اظهارات خودشان نشان ميدهد كه ميتوانند تاييد صلاحيت بگيرند اما طرف
مقابل تصور ميكند طيف دولت راي ندارد. از آن سو عمده هزينه حذف
اصلاحطلبان تاكنون پرداخت شده و براي ورود به حاكميت هزينهيي نمانده است
كه ما بدهيم.
اگر وضعيت به همين شكل باقي بماند روز انتخابات صحنه چگونه است؟
كانديداي اجماعي ما رد صلاحيت ميشود و رقابت بين اصولگرايان باقي ميماند.
از اصلاحطلبان بدلي هم قطعا با راي بسيار پاييني استقبال ميشود.
اصولگرايان منهاي احمدينژاد چگونه وارد ميشوند؟
فكر ميكنم در برابر احمدينژاد به اجماع برسند.