پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : فارس: رئیس سازمان سینمایی وزارت ارشاد درباره اظهاراتش راجع به لابیگری جوایز سال گذشته اسکار گفت: بخشی از اصحاب رسانه و سینما متوجه شرایط جدید دنیا نیستند و وقتی با واقعیتی روبرو میشوند که نمیتوانند آن را هضم و فهم کنند، دست به انکار و تمسخر میزنند.
جواد شمقدری چهارشنبه با حضور در دانشگاه علم و صنعت به سوالات دانشجویان پاسخ گفت.
بنا بر این گزارش، عباسیان نیز قرار بود در این مراسم حضور داشته باشد که به دلیل بیماری حضور وی منتفی شد.
شمقدری در این مراسم گفت: ابتدای امر بروم سر یک حاشیه، یک پیامک آمده بود برای یکی از دوستان که اگر شمقدری نیاید، ده تشکل دانشجویی بیانیه میدهند و حضور من ربطی به آن پیامک ندارد. من قرار بود دوشنبه هفته گذشته در این مراسم حضور پیدا کنم که منتفی شد و امروز به این جلسه آمدم.
* چهار اتفاقی که سینمای پس از انقلاب به آن مدیون است
وی ادامه داد: سینمای پس از انقلاب مدیون چهار اتفاق است که برمیگردد به ولی فقیه و حضرت امام. اولین اتفاق اینکه روز 12 فروردین بود که امام در سخنرانی خود فرمودند ما با سینما مخالف نیستیم و با فساد و فحشا مخالفیم و سینما از مظاهر تمدن است که ما باید از آن استفاده کنیم. همین سخن همان ابتدا تکلیف را مشخص کرد. دومین اتفاق به زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری برمیگردد که در جایگاه بالاترین مقام اجرایی کشور اهتمام ویژهای نسبت به حوزه فرهنگ و هنر و سینما داشتند. جالب اینجاست که همان موقع بین بچههای سینمایی با رهبری تعارض پیدا کردیم. یادم هست که سر فیلم برزخیها و فیلم ایرج قادری که بچه حزبالهیهای داغ راجع به آن مطلب جمع کردند که نباید پخش شود. البته من نظر آنها را نداشتم ولی بالاخره عضو تیمشان بودم. به دفتر ریاست جمهوری رفتیم و ایشان کاملا نظرشان مخالف تحلیلها و دیدگاههای ما بود.
وی تصریح کرد: همین موضوع یک ظرفیت ویژه دیگری برای سینما ایجاد کرد. اهتمام ویژه حضرت آقا برای سینما ظرفیت سازی کرد که برای آن اعتبار ویژه ای قائل شده و پشتیبانی شود. در پی این اتفاق یک دوره 11 ساله زیر نظر نخست وزیر وقت آغاز می شود. در آن دوره متاسفانه قانون اساسی جوری مقرر کرده بود که گاهی رییس جمهور هیچ کاره می شد یا درست تر هیچ کاره اش می کردند. در دوره آقا این اتفاق افتاد به همین علت هم امام در ماه های قبل از رحلتشان اشاره کردند که قانون اساسی عوض شود و پست نخست وزیری حذف شد. می خواهم بگویم در آن دوره به سینما اهتمام شد ولی مدیریتش دست جریانی بود که با تفکر و نگاه و گرایش انقلاب تفاوت داشت.
شمقدری در ادامه عنوان داشت: اتفاق سوم دوره رهبری معظم انقلاب در سال 72 رخ داد که برای اولین بار جمعی از هنرمندان و عمدتا سینماگران جمع شدند و جلسه بسیار جالبی بود که یادم است به اذان ختم شدو همه تصور کردند جلسه قطع می شود اما حضرت آقا تا بیست دقیقه جلسه را ادامه دادند و بعد برای نماز جماعت همه قیام کردند.آنجا حضرت آقا جمله ای برای هنرمندان دارند که فرمودند شماها جمعی از اصحاب کباری هستید که قرار است انقلاب جهانی آخرالزمان را تحقق ببخشید. این تعابیر آن روز خیلی عجیب بود.
شمقدری ادامه داد: اتفاق چهارم که برای سینمای ایران خط مشی جدیدی شکل داد دیداری بود که ایشان در سال 85 با حدود 80 نفر از کارگردانان کشور داشتند. صحبتهای آقا در این جلسه بسیار کلیدی بود و نکات خیلی مهمی را گفتند. شاید در آن مقطع تیپها و گروههای مختلف سعی کردند روی صحبتهای آقا کارهایی را آغاز کنند. معاونت سینمایی وقت هم جلساتی گذاشت که من دورادور در جریان بودم ولی بعد از4 الی 5 جلسه کاری انجام نشد و عملا همه مطالب ابتر باقی ماند.
معاونت هنری وزارت ارشاد در ادامه سخنانش تصریح کرد: خود من در سمت مشاور هنری بر اساس صحبت های آقا نشستم یک کارهایی انجام دادم و نهایتا با کمک دوستان یک نظامنامه سینمایی را تدوین کردم که فکر کردیم که سینمای ایران بر اساس این نظامنامه باید دوره جدیدش را بر اساس رویکردهای حضرت آقا شروع کند.آن موقع من مشاور هنری بودم و در حوزه اجرا نقشی نداشتم و عملا معلوم بود اتفاقی نخواهد افتاد. فقط ما این مطلب را به چند جا ارائه دادیم از جمله برای خود دفتر رهبری. وقتی در دولت دهم مسئولیت معاونت سینمایی بر عهده من قرار گرفت، بلافاصله آن نظامنامه را مبنای کار خودم قرار دادم و عمده کارهای که در طول این سه سال و نزدیک شش ماه انجام دادیم بر اساس همین محورها و رویکردها بوده است.
وی افزود: بخشی از جریانات اصولگرا، مذهبی، مومن و دغدغهمند نسبت به مسائل دینی تازه ورود پیدا کردند به فضای سینما اما متاسفانه اشکال ما این است که دوستان میآیند و بعدش می روند. اگر حضور مستمر داشته باشند که خیلی خوب است. اصطلاحا یک نوک میزنند و میروند. در یک مقطع شش ماه تا یک سال حضور دارند و بعد ناپدید می شوند. این ها به محض ورود با پدیدههایی در سینما روبرو می شوند که از دیدشان خیلی با فرهنگ عمومی جامعه و آرمانها تناقض دارد و بلافاصله واکنشهای طبیعی خود به خود رخ میدهد و بعضی وقتها عقبههای سیاسی و بعضی از دیدگاهها هم کنارش قرار میگیرد که شکل دیگری از واکنشها بازتاب پیدا میکند و منجر به این میشود که در بعضی از ارزیابیهایشان شمقدری را به عنوان کسی که انحرافی است یا ملحد است یا راه گم کرده است بعضا مطرح کردهاند.
شمقدری عنوان داشت: در بدنه سینما چه اتفاقی افتاد؟ در بدنه سینما بعضی اصطکاکها پیش آمد.به دلیل آنکه از دورهای که حضرت آقا رییس جمهور بودند اما عملا از نظر اجرایی امکان نفوذی در حوزه اجرا نداشتند یعنی اگر نخست وزیر نمیخواست و مانع میشد نمیتوانستند نفوذی در حوزه اجرا داشته باشند، عملا جریان فرهنگ و سینما در اختیار یک تفکر و اندیشهای قرا گرفت که یک مقدار با حرکت کلی انقلاب زاویه داشت که اگر نخواهیم بیراهه برویم این تفاوت به اندازه تفاوت شهید مطهری و مرحوم شریعتی است. همین زاویه مبنای این افتراق بود. البته تا زمانی که هر دو در حسینه ارشاد هستند و رژیم هم رژیم ددمنش و خونخوار شاهنشاهی است که طبیعی است خیلی به هم نزدیک و با هم همراه خواهند بود. اما وقتی این تفکر عبور میکند و به شرایط انقلابی که مسئولیت اجرایی و فرصتهای کاری دارد میرسد این زاویه خودش را بیشتر نشان میدهد. سینما دست جریانی افتاد که این زاویه را با خط اصیل انقلاب داشت.
وی در ادامه تصریح کرد: من یادم است که امام در سال 67 و پایان جنگ پیامی به هنرمندان دادند. هنرمندانی که درگیر جنگ بودند یک لوح زرینی همراه یک سکه دریافت کردند که یکی هم نصیب من شد. در این پیام امام راجع به اینکه هنر چه هست صحبت میکنند. من یادم است با یکی از افراد متفکر این جریان که مسئولیت هم داشت، صحبت می کردم. ایشان معتقد بود پیام امام راجع به هنر نیست. یعنی درست است امام نوشتهاند هنر در قاموس اسلام باید کوبنده ظالمان باشد و از اسلام ناب دفاع کند، با اسلام آمریکایی بجنگد اما منظور امام هنر نیست. چون هنر خودش ساحت مستقلی دارد و خودش یک جایگاه ارزشی متفاوتی دارد و ما نمی توانیم آن را آلوده به این چیزها بکنیم. منظور امام پروپاگاندا و تبلیغات است. این همان زاویه است که در واقع میآید و اینگونه تفسیر می کند.
وی با گفتن عبارت خلاصه کنم، سخنان خود را اینطور ادامه داد: میخواهم بگویم وقتی من در سال 88 آمدم برای مدت 27 سال هم در بخش خصوصی و مهمتر از آن در بخش دولتی همه چیز در ید قدرت این جریان بود. جریانی که این زاویه و فاصله را دارد. وضعیت من هم روشن بود حداقل اینکه من با آن جریان همراهی نخواهم کرد کمااینکه در 27 سال قبل از این هم که من فیلمساز بودم و باید فیلم می ساختم و محتاج آن ها بودم هیچ وقت با آن ها همراه نشدم. بخشی از مخالفتها هم قبل حضور من برای همین بود که میدانستند به احتمال زیاد فلانی اگر بیاید با این خط تطبیق نخواهد داشت و حداقل این که مسیر قبل را به هم خواهد زد.
وی ادامه داد: اصطکاکها از همان قبل از اینکه من بیایم شروع شد، سال 84 جمعی نزد آقای احمدینژاد رفتند در حالی که هنوز در مجلس بود و دفتر ریاست جمهوری را تحویل نگرفته بود و او را تهدید کردند که اگر شما بخواهی سینما را دست این بچهها و این طیف قرار بدهی برخورد ما اینگونه خواهد بود. البته من نه جزئیات را پرسیده ام و نه ضرورت دارد که بیان شود.منظور اینکه این ها آمدند به آقای احمدی نژاد هشدار دادند که شما حق نداری سینما را از چنگ ما خارج کنی.
وی با بیان اینکه عملا این اتفاق هم افتاد و هم حوزه مدیریتی و هم حوزه خصوصی که در خانه سینما جلوه پیدا می کرد از چنگ آن ها خارج نشد، اظهار داشت: طبیعی بود من وقتی آمدم باید تسلیم بخشی از این جریان می شدم در بهترین حالت بله قربان گوی این جریان می شدم یا باید مقابله می کردم. مقابله به این معنی که راه خودم را بروم. عملا این جریان باید کنار گذاشته می شد. طبیعی بود که تمام انگیزهام اگر قرار بود این مسئولیت را بپذیرم این بود که راه جدیدی را آغاز کنم. این آغاز همه اصطکاکهایی بود که در طول این 4 سال خودش را نشان داد. گفتند ما جشنواره فجر را تحریم میکنیم و فیلم نمیدهیم. اگر فیلم دادیم در بخشهای مختلف جشنواره مشارکت نمیکنیم و اگر مشارکت میکردند تلاش کردند بعضی اتفاقها و وقایع را تخریب کنند. و اگر هیچکدام را انجام نمیدادند، بالاخره سینمای ایران همین دوستان ما هستند. مثل کیسهای که هفتاد تا مهره مثلا قهوهای است بیست تا سفید است و 10 تا بقیه رنگها احتمال اینکه مهره قهوهای از کیسه دربیاید خیلی قویتر است. طبیعی بود وقتی قرار بود 20 برگزیده داشته باشیم 70 درصدشان مربوط به همین طیف و جریان می شدند. این ها می آمدند روی سن و هر حرفی را میتوانستند بزنند.
وی افزود: میخواهم بگویم این تقابلی است که عملا به خاطر تفاوت نگاه و نگرش بین تیم و بچههایی که ما متعلق به آن بودیم و جریانی که 27 سال بر سینمای ایران حاکم بود عملا باعث اصطکاکهایی شد که در این 4 سال به اشکال مختلف خودش را نشان داد. به هر حال ما که آمدیم از دو ناحیه مورد هجوم قرار گرفتیم. یکی از طرف نیروهای علاقهمند و دلسوز امام و انقلاب که فکر میکردند حالا که شمقدری آمده همه بازیگران باید با حجاب کامل باشند و همه سینماها باید اِند حزب الله باشد و هیچ اتفاق دیگری نباشد.
وی گفت: از آن طرف با بچههای سینما که به یک فرایندی عادت پیدا کرده بود، منهای کسانی که مدیریت داشتند که این اتفاقات ادامه پیدا کنند، یک تقابلی شکل گرفت. الحمدلله من میدانستم ما سه سال درگیر این پروژه خواهیم بود برای همین در مصاحبهام روز اول اشاره کردم که ما سه سال بعد تازه میرسیم سر خط! برآورد من تقریبا درست درآمد به دلیل اینکه جشنواره امسال یک اتفاق جدیدی افتاد و مجموعهای از دوستانی که دیگاههای متفاوت دارند همدل و همراه آمدند و کمک کردند و جشنواره امسال مصداقی از همدلی و همراهی بود. خود فیلمها و خود جشنواره هم چندین گام به آنچه دغدغه نظام و انقلاب بود نزدیک شد که همه اینها را به فال نیک میگیریم.
بخش دیگر این مراسم به پرسش و پاسخ اختصاص داشت که متن کامل آن در ادامه میآید:
**ملاک انتخاب داوران جشنواره فیلم فجر چیست و آیا نظارتی روی آنها وجود دارد؟ اینکه داوران بیایند جوایز را تقسیم کنند که خوشحال باشند؟ دیگری راجع به اکران هاست که فیلمی عادی درباره دفاع مقدس بود که چند کانون بیشتر اکران نشد، گفتند مخاطب خاص است، چه کسی این را مطرح میکند؟ آیا اینکه فیلمی چه میزان مخاطب دارد را تعداد مخاطبان مشخص میکند یا سلیقهای عمل میشود؟ ضمن اینکه درباره اسکار گفتید سال گذشته لابی کردید و جشنوارهای که به فیلم آرگو جایزه میدهد، دیگر جدایی نادر از سیمین حقش است که اسکار بگیرد.
-هر جشنوارهای یک شورای سیاستگذاری و دبیر دارد که هیات داوری را آنها انتخاب میکنند. اولین ملاک نیز این است که خودشان فیلمی در جشنواره نداشته باشند. دوم اینکه جامعه سینمایی آنها را بپذیرد و بشناسد. مثلا در دوره اول ما دکتر حسن عباسی را انتخاب کردیم که عدهای واکنش نشان دادند. او در یک برنامه تلویزیونی با یک منتقد صحبت کرد و وقتی مشخص شد که میزان دانش او خیلی بیشتر از منتقد است کمی آتشهایی که میخواستند روی داوری بریزند خاموش شد. امسال پیشنهاد شد که ما همه داوران را از کارگردانها بگیریم. به نظر رسید که نظر خوبی است. وقتی شما یک بازیگر را در هیات داوران میگذارید، آن وقت همه معطوف میشود. مثلا اگر آقای انتظامی در هیات داوران باشد و بگوید بهترین جایزه را به فلانی بدهید بقیه کوتاه میآیند و دیگر اصرار نمیکنند. چون من خودم چهار دوره داور جشنواره فجر بودم. چون به هر حال سینما هم رسانه کارگردان است. نظارت هم بدون امر و نهی است و داوران مختار هستند. در دورههایی که برخی مسائل امنیتی است، تذکر میدهند که این نیاید بالا و معمولا هم رعایت میشود. دوره ما که نبوده و در دورههای قبل یکبار که خودم داور بودم این اتفاق افتاد و گفتند ترجیحا فلانی نباید انتخاب شود. اینها بیشتر به لحاظ برخی موارد امنیتی است که گاهی گوش میکنند و گاهی گوش نمیکنند و دیگر نظارتی نیست و همه دورهها هم همین بوده است.
اکران یک حوزه پیچیده است چون کاملا یک کار فرهنگی است و مردم میبینند و از یک طرف یک حوزه کاملا اقتصادی است. و تعارضی بین افکار کاملا فرهنگی و ابزار فرهنگی است که هنوز حل نشده است و جریانی که به دنبال بهرهبرداری خود بوده حرف خود را میزند و حق با او بوده مگر اینکه دولت بیاید و بگوید من یک پولی کنار میگذارم و پیش خرید میکنیم و هر فیلمی خواستیم اکران میکنیم. این طرح تصویب شد ولی اجرا نشد و نمیتوانیم فعلا آن را اجرا کنیم.
مردم به سالن سینما نمیروند و بیشتر تلویزیون میبینند و بعضا سینماروهای ما طیف خاصی هستند.
درباره اسکار نیز باید بگویم که ای کاش این نشست یک روز زودتر برگزار میشد تا من پیشبینیهای خود را بگویم که احتمال زیاد آرگو انتخاب خواهد شد که تائیدی باشد بر بحث من.
دوستان ما مثلا آقای افخمی دیدگاههایی که درباره سینما دارد ممکن است با من متفاوت باشد. مصاحبه اخیر او را بخوانید. او اصل لابیگری را قبول دارد و میگیرد در مرحله اول وجود دارد ولی در مرحله دوم خیر. که به نظر من در مرحله دوم بسیار بیشتر است. در مرحلهای که فیلمها انتخاب میشوند احتمال لابیگری بسیار بیشتر است تا در قسمت اول. اتفاقی که الان در غرب افتاده بین نخبگان و هنرمندان و حتی سیاستمداران غربی یک شکاف ایجاد شده که ناشی از تحولاتی متاثر از انقلاب اسلامی و آن طرف اسرائیل است.
ابتدا غرب و آمریکا هم پیمان بودند که از کشوری به اسم اسرائیل بدون هیچ قید و شرطی کامل دفاع کنند و آن را تضمین کننده منافع خود در دراز مدت در دنیا میدانستند. انقلاب اسلامی وقتی مستقر شد و 33 سال از عمرش گذشت با غرب یک تضاد منافع پیدا کرد که محوریت آن نیز اسرائیل و بحث آزادی قدس بود که امام نیز بر آن تاکید بسیاری داشتند. چون بحث محوری و اساسی و استراتژیک است در شکلگیری تضاد منافع. رسید به جایی که امروز بین هنرمندان و نخبگان و سینماگران و حتی سیاستمداران غربی یک شکاف ایجاد شد و آن هم این بود که ما باید بدون قید و شرط از منافع اسرائیل حمایت کنیم و امروز این اختلاف پیش آمده که دیگر ما نباید برای اسرائیل هزینه بدهیم و اگر قرار است یک متحد داشته باشیم از کشورهای اسلامی منطقه باشد و خود عربستان که بیشتر با ما همراهی دارد و نیازی به اسرائیل نداریم و فقط شرایط ما را تضعیف میکند.
اندیشمندانی که این موضوع را زودتر فهمیدند از 20 سال پیش آن را مطرح کردند. ما در بخشی از ارتباطاتی که داشتیم اول در اروپا و بعد در امریکا این اتفاق افتاد. من نمیخواهم که شاهد بیاورم. ولی امسال در همایش هالیوودیسم در سینما نزدیک به 10 امریکایی بودند که بیش از ما نسبت به سیاستهای کلی امریکا معترض بودند و خیلی هم آدمهای مهمی بودند. یکی از آنها رقیب اوباما بود که چطور یک کاندیدای ریاست جمهوری امریکا در مناظره با اوباما نسبت به مسائل هستهای، منافع انقلاب و نظام داغتر و آتشیتر صحبت میکند. این واقعیتی است که اتفاق افتاده است.
ما وقتی دیدیم یک فیلم اسرائیلی در اسکار سال گذشته کاندیدا شده است متوجه شدیم بهترین فرصت است که این اتفاق بیافتد. در جامعه و سینمای آمریکا این هست که از اسرائیلیها و کلاً یهودی ها متنفرند. البته ما ضد یهود بودن را قبول نداریم و در شرع ما نیز این موضوع نیامده است ما ضد صهیونیسم هستیم.
این یک ظرفیت است و ما میتوانیم آن را فعال کنیم. کسانی که از اسرائیل متنفرند ولی جرات گفتن آن را ندارند، در رای گیری آخر به فیلم ایرانی رای بدهند تا فیلم اسرائیلی بالا نیاید.
ما با تک تک آنها گفت و گو نکردیم ظرفیت و حساسیتی که در وجود آنها بود را فعال کردیم به این معنی که برای انتخاب نشدن فیلم اسرائیلی گفتیم که به فیلم ایرانی رای بدهید چون ایرانی است که خار چشم اسرائیل است. کسان دیگر که برای ما مهم نبود. فقط ایران و اسرائیل مطرح بود. فکر هم میکردیم که نتیجه میدهد و بالاخره موثر هم بود. البته اینکه این فیلم قابلیت داشته یا خیر نیز کاملا محرز است و اولین جایزه را خود ما دادیم. حتی یک خبرنگار در ایتالیا با من صحبت کرد و پرسید نظرم را که من گفتم اتفاقا ما استقبال میکنیم و اولین جایزه هم خودمان در جشنواره فجر به این فیلم دادیم. اما به نظر میرسد بخشی از اصحاب رسانه و سینما متوجه شرایط جدید دنیا نیستند و وقتی با واقعیتی روبرو میشوند که نمیتوانند آن را هضم و فهم کنند دست به انکار و تمسخر میزنند. امسال نیز آن جریان جبران کرد آن هم در زمانی که امسال ما در شرایط تحریم هستیم و آمریکا هر کاری که بتواند علیه ما انجام میدهد یکی از آنها هم اسکار است و علیرغم اینکه بسیاری از بچههای متخصص سینمای ایران معتقدند که آرگو یکی دو رتبه پایینتر از سایر فیلمهای نامزد اسکار است، من پیش بینیام این بود که به آرگو جایزه خواهند داد چون در ضدیت تمام با ایران هستند و این قطعا در انتخاب نهایی اسکار نیز جلوه میکند.
فیلمی مانند لینکلن با قابلیتهای بسیار بالایش کنار میرود و فیلم آرگو به عنوان بهترین فیلم انتخاب میشود. من معتقدم که اصل لابی وجود دارد و کافی است شناخت خوبی از آن طرف داشته باشی تا از ظرفیت های آن استفاده شود.
**میانگین فروش فیلمها در سال 88 که شما این سمت را گرفتید، میانگین فروش فیلمها حدود 18 میلیون نفر، در سال 89 حدود 12 میلیون نفر و در سال 90 نیز حدود 14 میلیون نفر به سینما رفتهاند. امسال نیز در اکران نوروزی اتفاقاتی افتاد که بر میزان فروش فیلمها تاثیر گذاشت. مثلا اخراجیها، ورود آقایان ممنوع و جدایی روی هم 13 میلیارد میفروشند. حدود 50 میلیون نیز زیر 200 میلیون نفر و چنین آماری نشان میدهد که مخاطبان به سینما بیمیل شدهاند. چرا این اتفاق افتاده است؟ضمن اینکه حرف اول را در سینما چه کسی میزند؟ مثلا وزیر ارشاد در سخنانی گفت که تعطیلی سینما برایمان اهمیتی ندارد و حوزههای دیگر وجود دارد. اگر هم لابی برای گرفتن اسکار فیلم جدایی کردهاید، تشکر میکنم.
-من از بخش آخر صحبتهای شما آغاز میکنم که متاسفانه در فضای رسانه گاهی آنچه انعکاس داده می شود بر اساس تقوا و راستگویی نیست. به راحتی مطلب جعل می کنند. فقط تیتر هم نمیگویم. مطلب دکتر حسینی هم این نبوده و ایشان هم ناراحت بود و چند بار هم اعتراض کرد اما متاسفانه فایدهای نداشت و تحلیلی بود که رفته. در صحبتهای ایشان تحریف صورت گرفته است. آنچه مشخص است، کلام امام و رهبری و حرکت دولت است که نشان دهنده راه است. حرف آقا در مورد اینکه سینما کلید پیشرفت کشور است نشان می دهد که نباید به این حرفها توجه کرد.
در سال 75، تعداد افرادی که به سینما رفتند 56 میلیون نفر بود و در سال78 یا 79، این رقم به 9 میلیون میرسد که یک سقوط وحشتناک ظرف سه یا چهار سال اتفاق می افتد. دلایل این سقوط مفصل است. بعد از آن سال خیلی تلاش شد تا این رقم بالا بیاید من هم گفتم باید به 100 میلیون برسد. اما من در دوره خودم فکر می کردم اگر بتوانم این رقم را از 20 میلیون بگذرانم موفقیت است. البته بعضی از آمارها میگوید ما توانستهایم عبور کنیم چون آمار رسمی در سال 90، 18 میلیون است اما آمار شهرستانها به دقت تهران محاسبه نمیشود.
سال 91 نیز فیلمهایی داشتیم که فکر میکردیم این آمار بالا می رود اما با اتفاقاتی که رخ داد عدهای شلوغ کردند و امام جمعه محترم تهران موضع گرفت و حوزه هنری در یک اقدام غیر قانونی فیلمها را پایین کشید که هنوز هم حاضر میست بپذیرد رفتارش غیرقانونی بوده و شلوغ شد و به هم زدن اوضاع را که هرکسی میتواند. عدهای جمع شدند و در نتیجه اکران سال 91 را دستخوش بحران کردند که به سینما به شدت آسیب زد.
منهای دلایل افت 56 میلیون به 9 میلیون نفر، دلایل جدیدی وجود دارد که خیلیها میگویند صبر میکنیم و سه هفته بعد در خانه با هزینه کمتر آن را می بینیم. شرایط دسترسی به فیلم همچون ماهواره و اینترنت و بعضاً شبکه قاچاق و امکان نمایش خوب و رقبای جدیدی مثل سه الی چهار شبکهای که مدام دارد فیلم سینمایی یا سریال پخش میکند دست به دست هم دادند تا رغبت مردم برای آمدن به سالن سینما را کم کنند. البته دسترسی به سالن و سینمای خوب هم هست که در رتبه بعدی قرار میگیرد.
مجموعه ای از شرایط دلیل این ریزش است و من بعید می دانم به این راحتی بشود جمع و جورش کرد. در اروپا و آمریکا هم ریزش داشته اند اخیراً گزارشی از وزارت خارجه به دستم رسید که آنها هم از این ریزش نگران شدهاند و آن را به عنوان یک هشدار تلقی کردند.
ضریب اشغال در سینمای آمریکا هفت درصد و در سینمای ایران 9 درصد است. البته با دو تفاوت که سالن سینما در ایران خیلی کمتر از امریکا یا اروپاست و از طرفی ما فیلم های پرفروش جهانی را در اکران نداریم به هر حال با شاخص استقبال مخاطب وطنی از فیلمهای وطنی به رتبه دهم در جهان رسیدهایم.
**تفکرات سینمایی شهید آوینی را تا چه حد قبول دارید؟ نظرتان درباره فیلم من مادر هستم چیست و تحلیلتان درباره تعطیلی خانه سینما چیست؟
من اولین بار با شهید آوینی در سال 60 آشنا شدم. در دوره ای که این شهید از صداوسیما بیرون آمده بود من یکی از کسانی بودم که وی را به حوزه هنری دعوت کردم. مقطعی که شهید آوینی مجله سوره را راه اندازی کردند ما هم خیلی با ایشان همراه بودیم. البته مثل همه بچه مسلمانها با هم اختلاف نظرهایی داشتیم به خصوص در مقطع خاصی که از شرح آن میگذرم اما وی، در نظرات و دیدگاه های کلی در خصوص سینمای دفاع مقدس و مستند جنگ یک الگوی تمام عیار بود. تمام تلاش ما باید این باشد که تمام تفکرات ایشان را پیاده کنیم. البته ایشان در مقطعی تفاوت دیدگاهی پیدا کرد که بحثش جداست.
درباره فیلم «من مادر هستم» باید بگویم من به عنوان یک مسئول اجرایی، اصلاحات خود را به فیلم اعلام کردم و فیلم باید اکران می شد این نگاه یک مسئول سینمایی است که باید خانواده سینما را نگه دارد و از آن دفاع کند. اما از دیدگاه شخصی شاید این فیلم را نپسندم و کار نکنم. اما معتقدم که این نوع فیلم ها نیاز جامعه ماست. چون فیلم لب مرزی است باید دقت و حساسیت بالا برود. وقتی در ارتفاع بالا مانند بندباز حرکت میکنید نباید بیگدار به آب زد چون نتیجهاش سقوط است.
و مشکل اینجاست دوستان وقتی وارد این حوزه ها می شوند بی گدار به آب می زنند و هم کار را بر خودشان و هم بر مسئولان سخت می کنند. مردم هم بعضا این کار را نمیپسندند. باید به روابط غلط هم در جامعه پرداخت به هرحال رهبر انقلاب هم توصیه شان این است که فیلمهای انتقادی اجتماعی باید ساخته شوند. خود من شخصا سوال کردهام.
بحث خانه سینما نیز کهنه شده و الان دیگر دارند اساسنامه جدید آن را تدوین می کنند. جایگاه خانه سینما غیرقانونی بود و مراحل قانونی شدن را به طور کامل طی نکرده بود. اتفاقات دیگری هم بود که منجر به انحلال و تعطیلی آن شد. بعضی از کارهای خانه سینما را دوستان در بخش خصوصی دارند انجام می دهند که بعضا خیلی کاراتر و مفیدتر حاضر شده اند.
**اخبار رسانهها پارادوکس است. یک روز هالیوود را مذمت میکنیم و یک روز از یک کارگردان هالیوودی میخواهیم برایمان یک پروژه ملی بسازد. یا اسکار که گفتید لابی کردید اما فرهادی از چند کشور دیگر نیز جایزه گرفت و فکر نمیکنم شما توانایی لابی کردن با 60 جشنواره را داشته باشید. خیلی خوب سخن گفته میشود ولی در عمل بازخورد ها نشان از نزول شاخص منحنی دارد.
-من با خودم عهد کرده بودم که در مقام دفاع از خودم وارد نشوم. اما از حال به بعد این کار را میکنم. متاسفانه فضای رسانههای ما به راحتی مطالب را بالا و پایین میکنند، حتی بد بیان میکنند. هیچ پارادوکسی نداریم. خط بسیار روشن است و ما معتقدیم امروز غرب یکپارچه نیست و میتواند بهترین دوست و یار ما باشد یا میتواند چهار بمب اتم بر سر ما بیاندازد. در غرب دو گروه حاکم هستند.
من در زمان سفر آقای احمدی نژاد به نیویورک دیدم وقتی منافقین به عنوان ایرانی و وطن پرست جمع شدند حدود 40 نفر و یک آمریکایی که بعد فهمیدیم که یهودی است، جلوی آن ها ایستاد و با آن ها مناظره کرد. حتی دعوا شد و آن ها فرار کردند. غرب یکپارچه نیست و ما باید با دو گروه مذاکره کنیم. در جشنوارهها لابیگری وجود دارد در رییس جشنواره کن تمایلات ایرانی دارد اما نایب رییس آن ضد ایرانی است و الان هم عملا او حاکم است.
من به رئیس کن پیشنهادهایی دادم، وی گفت من مایلم بعضی از پیشنهادهای شما اتفاق بیافتد اما شرایط فراهم نیست. وقتی فون تریه ضد اسرائیل حرف زد و داشتند از حیز انتفاع ساقطش می کردند و به ناچار آمد معذرت خواهی کرد. بعداً گفتند چرا شمقدری از او دفاع کرده نمیدانم فهم این قضیه سخت است که آن حرفها حرف دلش بود و جایی که عذرخواهی کرد چون دید که از زندگی ساقط میشود.
از سال 80 تا سال 90 پر فروشترین سال سینمای ایران بوده که دوره من بوده است. در 10 سال گذشته بهترین آمار مخاطب 18 میلیون است که متعلق به دوران مدیریت بنده است.
**شما گفتید که یکسری فیلمها مخاطب ندارند به همین دلیل سالن کمتری به آنها اختصاص داده می شود. همچنین گفتید دولت راغب به ساخت فیلم لاله است. فیلمنامهای که در امریکا نوشته شده چطور میتواند الگویی برای زن مسلمان ایرانی ارائه بدهد؟ همچنین کیفیت فیلمها خیلی پایین است و حتی منتقدان هم با سینما قهر کردهاند.
-فیلم خوب را گفتم مخاطب کم دارد، نه اینکه واقعا کم مخاطب دارد، بلکه مخاطب کمی آن را میبیند و قشر حرفهای سینماروی ما از بعضی فیلمهای ما حمایت نمیکند و به همین دلیل فروش فیلمها کم میشود و ما تلاش کردهایم گروه سینماروهایمان را تغییر بدهیم که نشده و دلایل خود را دارد.
درباره لاله نیز ما نمی توانیم همه چیز را توضیح بدهیم. ما کجا گفتیم الگوی زن ایرانی است؟ خودشان گفتند چون شخصیت اصلی یک زن است و قصه جذابی دارد. ما می خواهیم یک فیلم خوب بسازیم.