entekhab | وب سایت انتخاب

arrow-right-square Created with Sketch Beta.
برچسب ها - انیس الدوله
دست‌خطی به امین‌الدوله نوشتم. محمدحسن‌خان پسر اعتمادالسلطنه برد برای منزل سرخه‌ده که از این‌جا آن‌جا برویم. چون فولادمحله بسیار دور است، سیورسات حاضر کنند... آمدیم منزل. انیس‌الدوله تب داشت، زالو لازم شد، پیدا نشد. طولوزون و دکتر فصد کردند، خیلی افاقه کرد
کد خبر: ۶۳۵۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۰۹

شب را زنانه بود، بعد از شام آتش‌بازی که از کمپانی خریده بودم، عکاس‌باشی جلو عمارت در کرد. بعد انیس‌الدوله [و] تاج‌الدوله [را] پول دادم، تخته‌بازی کردند.
کد خبر: ۶۰۲۵۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۲۹

سیاچی یک تازی [نوعی سگ شکاری] از برادر رجب به زور گرفته گریخت منزل؛ فرستادیم بگیرند پس بدهند، بدهند به بردارِ رجب... عصری آمدم منزل. باد سردی می‌آمد. قُرُق شد، زن‌ها آمدند. گفتند در شهر دزد به خانه انیس‌الدوله رفته است؛ اوقاتم تلخ شد. دست‌خط به حاجی آغایوسف و والده شاه نوشتم.
کد خبر: ۵۹۹۸۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۱۵

تیمور میرزا از ساوه و قم آمده بود. دو پر حقار سفید دستش بود. تازه وارد شده بود. کلب‌حسین‌خان یوزباشی از گلپایگان و خوانسار آمده بود. انیس‌الدوله از شهر آمد، سیاچی آورد با هاجری، مریم و غیره. شب بعد از شام رفتیم بیرون. محقق کتاب نقل ندیم‌السلطنه۱ [همسر ناصرالدین‌شاه] را خواند. علی‌رضاخان، عکاس‌باشی، میرزا علی‌نقی و غیره گوش می‌کردند. بعد آمده خوابیدیم. قدری آتش‌بازی یوسف در باغ پایین کرد. هوا گرفته بود، برف می‌آمد. آمده خوابیدیم.
کد خبر: ۵۹۳۱۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۰

از پنج روز قبل الی حال متصل باران می‌بارد، به طوری باران می‌آید که هیچ وقت دیده نشده بود. حالا پنج روز است از چله می‌گذرد. چندان سرد نیست. برف الی دربند شمران آمده است. پیش‌تر نیامده است... زمین‌ها گل بود. بسیار بسیار کسل خیالی بودم از هر طرف؛ از زن، از مرد، از پدر، مادر، خواهر، خلاصه بسیار کج‌خلق بودم... یک ساعت به غروب مانده منزل رفتم. چای خورده نماز کردم. سیاچی و ... آمدند گفتند: «انیس‌الدوله نیامده‌است. چند شب است بی‌خود قهر است، حال هم این‌جا نیامده است.» بسیار اوقاتم تلخ شد.
کد خبر: ۵۹۲۵۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۸

از دوشان‌تپه رفتم شهر، پاره‌ای کارها داشته با وزرا و غیره، از آن‌جا طرف عصری رفتم نیاوران. کسانی که این سفر از حرم‌خانه در رکاب بودند: انیس‌الدوله،۱ دختر باقری [و] فاطمه‌سلطان بودند. زعفران‌باجی، اُقُول‌بکه،۲ تاج‌گل، زبیده، خورشید، خان‌سلطان، نظاره خانم با دخترش. گربه کَندی، گربه کوچولو، ماشاءالله‌خان هستند. در بیرون، ماچکی، چورتی۳ از شهر می‌آمد و می‌رفت. آقا سلیمان، آقا بلند، آقا علی کوچکه.
کد خبر: ۵۷۵۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۳۰

شاه‌تختی تا این‌جا دو فرسنگ راه است. شاه‌تختی هم جایی است محل عبور مرور مردم از ایران به روس و از روس به ایران. آن‌جا هم کشتی دارند و سیم کشیده‌اند. از شاه‌تختی می‌رود به خوی و اُرومی و آن‌جا‌ها.
کد خبر: ۵۴۸۴۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۲

امروز که روز ۱۰ شهر رمضان است و از ارس می‌گذریم و داخل خاک روس می‌شویم اول سفر فرنگ است./ همین که وارد خاک روس شدیم جمعیت زیادی از مسلمان‌های اردوباد و قفقازی تماشاچی برای تماشا ایستاده بودند. یک دسته علمای اردوباد، یک دسته قزاق و یک دسته سرباز هم صف بسته ایستاده بودند...
کد خبر: ۵۴۸۲۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۱

... دیدم عجب باغی است، زمین همه چمن است و درخت زیاد دارد، تمام زمینش گل زرد روغنی است که کوه‌های شهرستانک دارد، حالا بحبوحه شکوفه امرود این‌جا است که بیست‌و‌پنج روز پیش از این بحبوحه شکوفه امرود [گلابی] در طهران بود. هوای این‌جا با طهران بیست‌وپنج روز توفیر دارد، شکوفه سیب اولش است. کوزکلاغ [میوه درخت سرو] زیاد داشت اما کوزکلاغ‌های این‌جا خیلی بزرگ است هیچ نسبت به کوزکلاغ‌های طهران ندارد. باغش خیلی باصفا بود، اسمش باغ لیلی‌آباد است
کد خبر: ۵۴۴۸۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۶

ده ابهر چند محله است که اسامی آن‌ها و جمعیت آن‌ها از این قرار است: محله «خلج‌آباد» و «نسقچی»؛ چهارصد و پنجاه خانوار. محله «علما و سادات»؛ پنجاه خانوار، محله «درب مُمزق»؛ پانصد خانوار، محله «شنات»؛ سیصد خانوار.
کد خبر: ۵۴۳۹۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۲

از باغات سیاه‌دُهُن [تاکستان] گذشتیم، رسیدیم به ده «نرجه» که حاصلش با سیاه‌دهن وصل است. باغات زیاد دارد و ده پرحاصلی است، کمتر از سیاه‌دهن نیست، خیلی بزرگ است، خالصه است. نهاوند هم پشت نرجه ضیاءآباد است، ضیاء‌آباد ده بزرگ معتبری است، خورده‌مالک است. بعد «دَکان» و «رَکان» است، بعد «فارسی‌جین» است بعد «قِروه» است که منزل است. فارسی‌جین به قروه چسبیده است.
کد خبر: ۵۴۳۷۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱

این قزوین آن قزوین نیست که ما دو سال پیش از این آمدیم، بالمره عوض شده است. در حقیقت آقا باقرخان سحر کرده است؛ تمام عمارات و باغ‌ها را به طور بسیار خوب همه را تعمیر کرده است. در حقیقت از نو ساخته است. عمارت‌های صفویه و نادری و رکنیه همه را از در و پنجره و سنگ‌فرش و پرده و چهلچراغ و مبل و غیره با کمال سلیقه و خوبی درست کرده است. کلاه‌فرنگی صفویه منزل ما است...
کد خبر: ۵۴۲۹۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۹

فروغ‌الدوله آمد نشست با رنگ پریده، خیلی کج‌خلق و بدحال، به زمین نگاه می‌کرد، ایران‌الملوک رنگش مثل زعفران زرد شده بود و مات به صورت من نگاه می‌کرد و حرف نمی‌زد، لیلا خانم و عروس و زن‌ها که باید شهر بروند همه کج‌خلق و بدحال ایستاده بودند، خواجه‌های شهر هم آمده بودند... همه گریه می‌کردند، آغا غلامحسین از همه بیش‌تر گریه می‌کرد. حاجی بشیر که افتاده بود زمین غَلت می‌خورد و نعره می‌زد، مردم را گریه می‌انداخت... آرد و اسباب رفتن حاضر کرده بودند، یک مشت آرد مالیدم به صورت آغا بهرام قدری خنده شد، اما خیر، هرچه از این کارها می‌کردیم بدتر می‌شد.
کد خبر: ۵۴۲۰۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴

رفتم بیرون دیدم محشر کبری است، عمله خلوت و هرکس را که می‌خواستی بودند... رفتیم اندرون دیدم فروغ‌الدوله، افسرالدوله، عزت‌الدوله، عفت‌السلطنه، منیرالسلطنه و سرورالدوله، پسر نایب‌السلطنه، ام‌الخاقان، گلین‌ خانم این‌ها همه آمده‌اند، باز مغشوش شد خواجه این‌ها همه باز قال‌مقال بود. این‌ها را دیدم، لیلا خانم هم از شهر آمده بود، ایران‌الملوک را آورده بود بعضی گریه می‌کردند بعضی می‌خندیدند...
کد خبر: ۵۴۱۷۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

امان امان از دست مرد و زن و عوام‌الناس... این اوضاعی که برای رفتن فرنگ ما فراهم آمده بود در حقیقت نمی‌توان نوشت، از بس از بیرون و اندرون کار سرِ ما ریخته بود هرکس را نگاه می‌کردی یک جور عرض داشت... یک روز بعد از این‌که سه هزار برات و فرمان صحه گذاشتیم رفتم جایی [دستشویی] توی جایی نشسته بودم دیدم یکی صورتش را چسبانده به در جایی و داد می‌زند و عرض می‌کند که من این‌جا می‌مانم و انعام می‌خواهم...
کد خبر: ۵۴۱۱۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۰

حرم تمام آمده بودند [دوشان‌تپه]، سوای انیس‌الدوله، امین‌اقدس [و] چند نفری دیگر باقی دیگر همه بودند بچه‌های ما بودند، عفت‌السلطنه والده ظل‌السلطان، والده نایب‌السلطنه، فروغ‌الدوله، افسرالدوله، شکوه‌السلطنه، تمام بودند... در حقیقت این سواری و آمدن حرم‌ها امروز عوض آمدن‌ها به فرنگستان است.
کد خبر: ۵۳۹۸۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۴

امروز عید است و سلام است و سرور است... رخت پوشیده آمدم بیرون قدری گردش کرده از شدت سرما رفتیم توی گرم‌خانه... حاجی حیدر آمد، ریش تراشید. بعد رفتیم سردرب شمس‌العماره، امین‌السلطان بود صحبت کردیم. بعد تماشای کوچه را کردیم. مردم رخت نو پوشیده با هم مصافحه می‌کردند. بعد ناهار خوردیم. اعتمادالسلطنه بود روزنامه خواند.
کد خبر: ۵۳۷۶۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۲

اعتمادالسلطنه: اصغر وکیل که قراول دربخانه من است... می‌گفت تمام دکان و بازار را بسته‌اند و مردم همه به ابن‌بابویه به مصلی رفته‌اند. انا لله و انا الیه راجعون.[...] از شهر و اطراف شهر می‌گویند بیست‌ودو سه هزار نفر مبتلا شدند. خیلی‌ها هم معالجه شدند./ دکتر فوریه: وبا در طهران از روز ۲۷ محرم [شنبه ۳۰ مرداد ۱۲۷۱] تا غره صفر [پنجشنبه ۴ شهریور ۱۲۷۱] روزی نزدیک به ۸۰۰ نفر را کشته و این مقدار تلفات اگر در نظر داشته باشیم که جمعیت طهران در تابستان نصف می‌شود بسیار زیاد است...
کد خبر: ۵۳۷۴۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۱

باز این روز‌ها می‌خواهند یک امتیاز راه‌آهن به یک کمپانی روسی بدهند. از برای تحصیل جزئی پولی و رضاجویی روس و انگلیس هرچه می‌خواهند می‌کنند و از عقبه کار خبر ندارند که چه خواهد شد.
کد خبر: ۵۳۳۳۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۲

شاه عنوان مطلب فرمود که جمعی به توسط امین‌الدوله از تنباکوفروش و غیره عریضه دارند که این کمپانی تنباکو به ما ضرر وارد می‌آورد، ما مجبوریم زیر بیرق روس بست بنشینیم. پارسال که این امتیاز تنباکو داده شده اعتمادالسلطنه نبود. حالا بروید با هم بنشینید صورت امتیازنامه را دوباره بخوانید.
کد خبر: ۵۳۱۱۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۳

entekhab | وب سایت انتخاب

آخرین اخبار پربحث ترین