مجدالملک از طرف شاه مامور شد که برود به صدراعظم [میرزا یوسف آشتیانی] ابلاغ کند: «وزرا ناهار را در منزل بخورند و شش به غروب مانده هفتهای سه روز در عمارت شمسالعماره حاضر شوند و احدی را جز اشخاص معینه راه ندهند.» مجدالملک... فرمایش شاه را به طور نجوا به صدراعظم گفت. صدراعظم بلند جواب داد که: «اولا من ناهارخور نیستم، اما شکوه [و]رونق دربخانه [دربار]شما به این دو مجموعه ناهاری است که من از خانه میآورم! چشم! بعد از این میگویم ناهار نیاورند. ثانیا آمدن من به شمسالعماره، چون پیرمرد علیلی هستم مزاجم مقتضی نیست که از منزل خودم به شمسالعماره بیایم. ثالثا فراشخلولت دمِ درب گذاشتن و سایر وزرا را راه ندادن اسباب یأس جمعی میشود که غالبا خودشان و پدرهاشان به دولت خدمت کردند... از این گذشته من پیرمرد خرفتی هستم و عقلم به هیچ چیز نمیرسد. مرا از حضور مجلس شورا معاف فرمایید.»
کد خبر: ۵۲۴۷۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹
تمام ایران اغتشاش است و یک نفر حرف راست به شاه عرض نمیکند و خود شاه هم طالب حرف راست شنیدن نیست.
کد خبر: ۵۲۴۰۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۵
یادداشتهای اعتمادالسلطنه، یکشنبه ۲۲ دی ۱۲۷۴؛
پریروز از قرار مسموع صورت نرخ ارزاق طهران را نایبالسلطنه حضور فرستاده بود. نان از قرار منی سه عباسی، گوشت چهارکی چهار عباسی، برنج صدری شش هزار، زغال خرواری سه تومان و پنج هزار، روغن ری سه تومان و قس علی هذا.
کد خبر: ۵۲۳۴۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۲
بعضی کاغذها به علما و طلاب مدارس نوشتهاند از معایب دادن امتیازات به فرنگیها. کنت [رئیس پلیس تهران] و نایبالسلطنه (بعضی میگویند نایبالسلطنه) از این کاغذها به دست آورده به شاه داده و به گردن سید جمالالدین گذاشتهاند. حکم شد که: «پنج نفر غلام، سید را از حضرت عبدالعظیم ببرند به طرف عراق عرب.»
کد خبر: ۵۲۲۶۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۸
الحمدلله که امروز من از گِلپاککنی شهر خلاص شدم. دو سال قبل کُنت پانزده هزار تومان میخواست به جهت این کار. شاه مرا تحریک کرد پنج هزار تومان قبول کنم. به گردنم افتاد. قبول کردم. هر روز هزار دردسر داشتم.
کد خبر: ۵۲۰۰۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۵