کاغذی از وزارت خارجه فرانسه رسیده بود محتوی تلگرافی که نصرتالدوله [وزیر خارجه جدید] به من کرده تبریک ماموریت گفته و خواهش کرده است که تا نیمه سپتامبر در پاریس منتظر او باشم./ دو نفر از نمایندگان آذربایجان و میرزا علی تاجر اسلامبول اینجا آمدند و از فقره قرارداد انگلیس اظهار تاسف میکردند.
کد خبر: ۵۷۲۲۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۱
بعدازظهر بر حسب قرارداد به اتفاق میرزا حسینخان نزد مسیو رنار رفتیم. صحبت از اقداماتی که باید کرد میکردیم. در صورتی که همه این اقدامات بیمصرف است؛ به واسطه اینکه دولت ما نمیخواهد.
کد خبر: ۵۶۴۷۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۷
از پیچ و خم راه که گذشتیم باز سوار کالسکه شدیم. از توی ده «سرچم» راندیم، کوچه کثیف طولانی داشت. این ده مثل این است که از زیر قتل و غارت چنگیزخان درآمده است و بقیهالسیف پسمانده لشکر چنگیزخان است! دو سه دکان بسیار بسیار کثیف مثل سوراخ مغار [غار]داشت. دکاندارهای ریشسفید کثیف، توی دکانشان قدری کره و روغن داشتند؛ یعنی بازار بود، خیلی کثیف بود. خلاصه از توی ده سرچم گذشتیم، افتادیم به صحرا.
کد خبر: ۵۴۵۴۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۹
مجدالملک از طرف شاه مامور شد که برود به صدراعظم [میرزا یوسف آشتیانی] ابلاغ کند: «وزرا ناهار را در منزل بخورند و شش به غروب مانده هفتهای سه روز در عمارت شمسالعماره حاضر شوند و احدی را جز اشخاص معینه راه ندهند.» مجدالملک... فرمایش شاه را به طور نجوا به صدراعظم گفت. صدراعظم بلند جواب داد که: «اولا من ناهارخور نیستم، اما شکوه [و]رونق دربخانه [دربار]شما به این دو مجموعه ناهاری است که من از خانه میآورم! چشم! بعد از این میگویم ناهار نیاورند. ثانیا آمدن من به شمسالعماره، چون پیرمرد علیلی هستم مزاجم مقتضی نیست که از منزل خودم به شمسالعماره بیایم. ثالثا فراشخلولت دمِ درب گذاشتن و سایر وزرا را راه ندادن اسباب یأس جمعی میشود که غالبا خودشان و پدرهاشان به دولت خدمت کردند... از این گذشته من پیرمرد خرفتی هستم و عقلم به هیچ چیز نمیرسد. مرا از حضور مجلس شورا معاف فرمایید.»
کد خبر: ۵۲۴۷۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹