پرویز خطیبی

برچسب ها - پرویز خطیبی
خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
از ماه پنجم توقیف من هفده روز می‌گذرد... تا به حال در این اطاق دورافتاده توانسته‌ام دو کتاب تالیف کنم، هشت نمایش‌نامه بنویسم و چندین جلد کتاب خوب بخوانم/ هفت ماه است که از خانه و خانواده‌ام دور مانده‌ام، کم‌کم عادات و رسوم شهر خودمان فراموشم می‌شود و از خیابان‌ها و خانه‌ها و مردم تهران، سایه‌روشن‌هایی به خاطر می‌آورم که یادآوری آن‌ها هرآن و هر روز دلم را به تپش می‌اندازد. در این مدت همه چیز رنگ اصلی خود را در نظر من از دست داده است، ولی تنها یک چیز را فراموش نکرده‌ام و هرگز فراموش نخواهم کرد، آن هم آزادی است.
کد خبر: ۶۲۸۴۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۷

خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
به غیر از لطفی آقای دکتر مصدق هم در سلطنت‌آباد به سر می‌برد لیکن هیچ‌یک از آن‌ها از وجود دیگری در آن محل اطلاع نداشت.../ «به حمامی که نزدیک منزل دوستم بود رفتم. جز یکی دو نفر کسی در حمام نبود داخل شدم و پس از شست‌وشو هنگامی که در لباس‌کن مشغول پوشیدن لباسم بودم دیدم یک افسر شهربانی داخل شد و با احترام تمام از من خواست که همراه او به شهربانی بروم. گفتم بسیار خوب، تحمل کنید لباسم را بپوشم.»
کد خبر: ۶۲۷۹۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۴

خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
یک روز دیدیم آمبولانسی جلوی در دادگاه که جنب اطاق‌های ما قرار داشت ایستاد و کریم‌پور را با برانکار به اطاق دادگاه بردند. این آخرین مرتبه بود که ما کریم‌پور را دیدیم و او در حالی که با رنگ و روی زرد روی برانکارد خوابیده بود فریاد می‌زد: «من مریضم، چطور می‌توانم در دادگاه حاضر بشوم؟!»... فردا صبح... یک سرباز... گفت: «دیشب کریم‌پور می‌خواست فرار کند نگهبانان دو تیر خالی کردند و وقتی دستگیر شد چون از عمل او خیلی عصبانی شده بودند او را کتک مفصلی زدند.» یک ساعت بعد گروهبان ساقی خبر داد که «کریم‌پور چون موفق به فرار نشد خودش را با نفت بخاری فروهر آلوده کرد و آتش زد»
کد خبر: ۶۲۷۸۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۳

خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
دکتر مصدق را در سالن باشگاه افسران لشکر ۲ محاکمه می‌کردند، شب ژانویه‌ی گذشته (ژانویه‌ی ۱۹۵۴) این سالن را تزئین کردند و به چراغ‌ها و زرق‌ و برق‌هایش افزودند تا از شکل دادگاه برگشت به صورت یکی از سالن‌های معمولی درآمد... شب؛ وقتی صدای موزیک فرنگی از دور به گوش من می‌خورد و نور چراغ‌های سالن فضا را روشن کرده بود، به این فکر بودم که «آیا راستی این عده بی‌خبرند یا به بی‌خبری و خوشی تظاهر می‌کنند؟» 
کد خبر: ۶۲۷۶۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۲

خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
فروهر که جوان رشید و شجاعی است، از اولین لحظه‌ی دستگیری با حاضرجوابی‌های خود مامورین را متحیر ساخته حتی ضمن بازجویی‌هایی که مرتبا در زندان از او به عمل می‌آمد چنان خون‌سردی و رشادتی از خود ظاهر می‌ساخت که باورکردنی نبود. فروهر در زندان با دشمنان سابق خود، یعنی افراد منتسب به احزاب چپ به قدری خون‌گرم و صمیمی بود که حد نداشت و غالبا افراد چپی به یکدیگر می‌گفتند: «قبل از این جریان ما فروهر را یک موجود خشن و بی‌عاطفه تصور می‌کردیم.» هر وقت عده‌ای از زندانیان جدید به زندان وارد می‌شدند فروهر میان آن‌ها می‌گشت تا به قول خودش «اهل بیت» خود را پیدا کند.
کد خبر: ۶۲۷۴۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۱

خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
کریم‌پور شیرازی... می‌گفت: «بعدازظهر روزی که مرا گرفتند به زندان موقت بردند... مرا به یک سلول انفرادی انداختند... از پاسبان‌ها طلب آب خوردن کردم دیدم لوله‌ی آفتابه را از سوراخ سلول داخل کرده و می‌گویند: "بخور" هنوز یک قلوپ نخورده بودم که از طعم شور آن فهمیدم محتویات آفتابه‌ آب نیست بلکه... است. همان شب از زندان موقت... به لشگر ۲ منتقل شدم در آن‌جا عده‌ای مرا محاصره کرده و پس از استهزا و تمسخر من، مرتبا تکرار کردند که "دکتر فاطمی کجاست" و چون جواب درستی نشنیدند قرار شد مرا به زندان ببرند...» کریم‌پور هم‌چنین می‌گفت: «شب اول پالون روی دوش من گذاشتند و سوارم شدند.»
کد خبر: ۶۲۶۹۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۸

خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
روز‌های پس از ۲۸ مرداد هر زندانی سیاسی که وارد بند‌ها می‌شد علاوه بر کتکی که از پاسبان‌های گارد حمله می‌خورد مورد حمله‌ی زندانی‌های ابدی و چاقوکش‌های مقیم زندان نیز واقع می‌شد، زیرا محبوسینی که ناچارند ده پانزده سال در زندان به سر ببرند خواه و ناخواه با پلیس هم‌کاری می‌کنند تا بتوانند در اثر این خوش‌خدمتی از بعضی آزادی‌ها در محیط زندان برخوردار بشوند.
کد خبر: ۶۲۵۸۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۲

خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
مرد‌ها را به راه‌روی عمارت هدایت کرده و سر و سبیل آن‌ها را ماشین می‌کردند و برای شوخی و مسخرگی سر عده‌ای را به قول خودشان «چمنی» می‌زدند. دو تا ماشین از چپ و دو تا از راست می‌کشیدند و در بند صاف کردن آن نبودند... ساعت یازده صبح روز یک‌شنبه ۲۲ شهریور وارد تهران شدیم... به محض این‌که کامیون‌ها ایستادند دیدیم جماعت دیگری نیز در وسط حیاط شهربانی ایستاده انتظار ورود مسافرین توقیف‌شده یا به اصطلاح خودشان «فستیوال‌چی‌ها» را دارند. در این‌جا هم رگبار فحش و ناسزا بود که به سر و روی ما باریدن گرفت و همه‌ی حضار با فریاد‌های «مرگ بر توده‌چی‌ها» ما را استقبال کردند.
کد خبر: ۶۲۵۵۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۰

خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
نوبت به اشیای موجود در جیب رسید؛ قلم خودنویس، تقویم بغلی و قرآن کوچک جیبی جلب توجه آن‌ها را کرد. جوهر قلم خودنویس «شیفرز» را خالی کردند تا در مخزن آن لوله‌ی کاغذی که حامل اسرار یا دستورات مهم (!) است مخفی نشده باشد. بعد یکی قرآن جیبی را کنار گذاشت و گفت: «کمونیست قرآن می‌خواهد چه کار؟» وقتی بازرسی (!) تمام شد و اثاثیه مورد لزوم از چمدان و جیب‌های من خارج شد دستور داده شد که چمدان خالی را مهر و موم کنند... در این اثنا سرهنگ نصیرزند (سرتیپ فعلی) به اطاقی که ما در آن‌جا بودیم وارد شد. مرا به او معرفی کردند. دست‌ها را به کمر زد، سری تکان داد و گفت: «کعبه‌ی آمال را دیدی؟»
کد خبر: ۶۲۵۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۰۹

entekhab | وب سایت انتخاب

پربازدید ها
آخرین اخبار پربحث ترین