خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوهی قاتل ناصرالدینشاه)؛
از ماه پنجم توقیف من هفده روز میگذرد... تا به حال در این اطاق دورافتاده توانستهام دو کتاب تالیف کنم، هشت نمایشنامه بنویسم و چندین جلد کتاب خوب بخوانم/ هفت ماه است که از خانه و خانوادهام دور ماندهام، کمکم عادات و رسوم شهر خودمان فراموشم میشود و از خیابانها و خانهها و مردم تهران، سایهروشنهایی به خاطر میآورم که یادآوری آنها هرآن و هر روز دلم را به تپش میاندازد. در این مدت همه چیز رنگ اصلی خود را در نظر من از دست داده است، ولی تنها یک چیز را فراموش نکردهام و هرگز فراموش نخواهم کرد، آن هم آزادی است.
کد خبر: ۶۲۸۴۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۷
خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوهی قاتل ناصرالدینشاه)؛
نوبت به اشیای موجود در جیب رسید؛ قلم خودنویس، تقویم بغلی و قرآن کوچک جیبی جلب توجه آنها را کرد. جوهر قلم خودنویس «شیفرز» را خالی کردند تا در مخزن آن لولهی کاغذی که حامل اسرار یا دستورات مهم (!) است مخفی نشده باشد. بعد یکی قرآن جیبی را کنار گذاشت و گفت: «کمونیست قرآن میخواهد چه کار؟» وقتی بازرسی (!) تمام شد و اثاثیه مورد لزوم از چمدان و جیبهای من خارج شد دستور داده شد که چمدان خالی را مهر و موم کنند... در این اثنا سرهنگ نصیرزند (سرتیپ فعلی) به اطاقی که ما در آنجا بودیم وارد شد. مرا به او معرفی کردند. دستها را به کمر زد، سری تکان داد و گفت: «کعبهی آمال را دیدی؟»
کد خبر: ۶۲۵۴۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۰۹