خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوهی قاتل ناصرالدینشاه)؛
یک روز دیدیم آمبولانسی جلوی در دادگاه که جنب اطاقهای ما قرار داشت ایستاد و کریمپور را با برانکار به اطاق دادگاه بردند. این آخرین مرتبه بود که ما کریمپور را دیدیم و او در حالی که با رنگ و روی زرد روی برانکارد خوابیده بود فریاد میزد: «من مریضم، چطور میتوانم در دادگاه حاضر بشوم؟!»... فردا صبح... یک سرباز... گفت: «دیشب کریمپور میخواست فرار کند نگهبانان دو تیر خالی کردند و وقتی دستگیر شد چون از عمل او خیلی عصبانی شده بودند او را کتک مفصلی زدند.» یک ساعت بعد گروهبان ساقی خبر داد که «کریمپور چون موفق به فرار نشد خودش را با نفت بخاری فروهر آلوده کرد و آتش زد»
کد خبر: ۶۲۷۸۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۳
خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوهی قاتل ناصرالدینشاه)؛
کریمپور... یک روز خودش را از پنجره پرت کرد، ولی بر خلاف تصور همه، تصادفا بدون اینکه کوچکترین صدمهای ببیند مجددا به زندگی خود ادامه داد. در آن روز این عمل کریمپور به خودکشی و هزار چیز دیگر تعبیر شد، ولی حقیقت این بود که کریمپور میخواست به این وسیله به دست و پای خود صدمهای وارد آورد و درنتیجه هر روز برای ادای توضیحات مزاحم او نشوند... پس از افتادن از پنجرهی دادرسی ارتش تا یک هفته کریمپور به علت پادرد روی کول سربازها سوار میشد و برای قضای حاجت به مستراح سربازخانه میرفت و به شوخی میگفت: «بد نشد، حالا مدتی هم ما از اینها سواری میگیریم.»
کد خبر: ۶۲۷۲۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۰