آرمان - ابراهیم علیزاده: محمد شریعتمداری 8 سال وزیر بازرگانی دولت اصلاحات بود و پس از آن تاکنون بیشترین فعالیتش در شورای راهبردی روابط خارجی ایران بوده است. وی هرچند طی سالهای اخیر کمتر مواضعش را نسبت به مسائل مختلف اقتصادی بیان کرده اما با اعلام کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری آینده دیگر رسما و شفاف دیدگاهش نسبت به خیلی از مسائل اقتصادی را عنوان میکند. او که پیش از این شجاعت دولت دهم را بابت اجرای هدفمندسازی یارانهها ستوده بود اکنون میگوید دیگر از اجرای غلط این طرح حمایت نمیکنم. تورم حدود 30 درصدی اقتصاد ایران را ناشی از رشد نقدینگی و مجموعه اقدامات دیگر دولت میداند و نسبت به وابستگی تجاری ایران به چین ابراز نگرانی کرده و آن را سم مهلکی توصیف میکند. بیشترین تاسف وزیر اسبق بازرگانی نیز نسبت به درآمدهای بیش از 600 میلیارد دلاری دولتهای نهم و دهم است که از نگاه او این درآمدهای نفتی دیگر قابل دسترسی و بازیابی نیستند. وی در گفتوگویی با روزنامه آرمان از نسخههای خود برای تورم، ارز و مسائل دیگر اقتصادی ایران سخن میگوید که متن کامل آن را میخوانید.
به یاد دارم در سال 90 شما از طرح هدفمندسازی یارانهها حمایت کرده بودید. حال در مقطع فعلی فکر میکنید با این طرح چه باید کرد؟
من معتقدم اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها تحت هر شرایطی توسط هر دولتی که اجرا میشد اقدامی شجاعانه، ستودنی و غیرقابل انکار است. من هنوز هم سر آن حرفم هستم که این دولت در اجرای طرح هدفمندی شجاعت داشته است، حتی اگر همه شرایط هم آماده بود و مثلا مطبوعات با فونت 80 علیه آن ننوشتند یا صداوسیما خلاف آن حرفی نزد و همه برنامهها در راستای آن بود. با وجود این، پیش از اجرای این طرح، اتفاقات کنونی قابل پیشبینی نبود. ما میدانستیم هرکسی که این کار را بخواهد انجام دهد ریسک بزرگی کرده است. همین که این شجاعت در اجرا بوده ستودنی است. اما من معتقد هستم که بعد از انجام یک دوره طولانی کار حالا باید آن را ارزیابی کرد. واقعیت غیرقابل انکار، زنده بودن اقتصاد ماست و این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد. ما نمیخواهیم دوباره به آن زمان برگردیم که از آن طرح تعریف کنیم بلکه اکنون باید آن را بررسی کنیم. ما وقتی فرآیند اجرای این طرح را ملاحظه میکنیم میبینیم براساس گزارشهای سازمانهای نظارتی، اجرای این طرح غیرمعقول بوده است. از اجرای قانون گرفته، تخصیص منابع حاصل از گران کردن حاملهای انرژی و 20 درصدی که باید به تولید داده میشد تا بقیه اقدامات، همه نشان از اجرای نامناسب این طرح دارد. اما از همه اینها که بگذریم اتفاق بزرگی در اقتصاد ایران رخ داده که به نظر میرسد اجرای فاز دوم هدفمندسازی یارانهها را تا تعیین تکلیف اساسی آن با یک بازنگری مجدد منتفی کرده است. علت آن هم مشخص است. ما وقتی میخواستیم هدفمندسازی را اجرا کنیم، میگفتیم که قیمت مثلا یک کیلو وات ساعت برق براساس قیمت فوب خلیج فارس با چه نرخ ارزی چه مقدار میشود؟ آن زمان محاسبات ما بر مبنای دلار حدود هزار تومان بوده است. اما الان با توجه به تصمیم یکشبه دولت و نوسانات نرخ دلار این اقدامات باید بازنگری شود.
منظور شما از تصمیم یک شبه کدام تصمیم بوده است؟
وقتی دیدند قیمت ارز در حال نوسان است طرحی را مطرح کردند که اتاق مبادله ارزی راه بیفتد و علاوه بر دلار دولتی، نرخ ارز در اتاق مبادلات نیز تعیین شود تا قیمت ارز آزاد را به سمت ارز مبادلهای تعدیل کنند اما اکنون این نرخ ارز مبادلهای است که به سمت نرخ آزاد در حال حرکت است؟! این موضوع پوشیده نیست. ما همان موقع که این طرح را مطرح کردند، فهمیدیم که نرخ ارز به شدت بالا خواهد رفت و برخی سودجویان زرنگ نیز فهمیدند و رفتند ارز را بهعنوان کالای با قابلیت افزایش نرخ، در پستوی خود گذاشتند و حال رئیس کل بانک مرکزی میگوید که ما 18 میلیارد دلار ارز در خانهها داریم. اما چرای آن را نمیگوید. این ناشی از عدم اعتماد مردم به سخنان برخی مسئولان است. وقتی ما میبینیم شب آن روزی که رئیس کل بانک مرکزی وعده تعدیل نرخ را میدهد، مردم برای خرید اقدام میکنند، میفهمیم که اعتماد به سخنان برخی مسئولان کمرنگ شده است.
البته طی این مدت شما جدای از وجهه کارشناسی، سمتهای دیگری نیز داشتید اما به نظر نمیرسد که تذکری در این گونه موارد داده باشید.
من امیدوارم که دولت حاضر، فرمایشات بزرگان نظام را اطاعت کند. ما خیلی زودتر از اینها این دولت را شناختیم اما خب، دیگران دیر شناختند. البته من تنها، عضو شورای روابط خارجی دفتر رهبری هستم.
اما شما در سال 90 از طرح هدفمندسازی یارانهها دفاع میکردید.
خب، از طرح دفاع میکردم اما حالا از اجرای غلط آن دیگر نمیتوانم دفاع کنم. ما در مورد این موضوع آقای دکتر مجرد را که در آن زمان مسئول معاون ارزی بانک مرکزی بود دعوت کردیم و مانیفستی را نوشتیم و پیشنهاداتی به دولت در مورد ارز دادیم. اما اکنون موضوع ارز در کشور ما به سبک و سیاقی دارد اداره میشود که نشان میدهد کسی تصمیمی میگیرد و بقیه هم تنها اجرا میکنند. در مورد هدفمندسازی اینک مبنای مشکلهای اساسی، نرخ ارز است که با این تغییر دوباره باید محاسبات را تکرار کنیم. براساس نرخ جدید کلیه کالاهایی که با ارز 1226 تومانی وارد کشور میشوند، چون نرخ ارز در بازار آزاد بیش از 3هزار تومان است، در واقع با نرخ سوبسیدی در جامعه در حال تزریق هستند. یعنی ما باید اکنون یک حساب بدهی برای کل مردم ایران باز کنیم و بگوییم که از آن شب که نرخ ارز به حدود 3 هزار تومان رسید علاوه بر این که ارزش پول ملی کاهش یافته، باید بدانید که از آن به بعد سوبسید جدیدی هم در حال توزیع است. حالا در نظام هدفمندسازی جدید باید محاسبه جدید را وارد کرد و بگوییم که اگر قبول داریم نرخ ارز مثلا 3 هزار تومان است پس باید متناسب با آن حاملهای انرژی را قیمتگذاری کنیم. ما اکنون باید توقفی کنیم و بگوییم هدفمندسازی یارانهها اصلا چیست! آن دولتی که با آن شجاعت اجرا میکند باید تمهیداتی را ارائه کند که نرخ ارز ثبات داشته باشد. وقتی امکان این کار وجود ندارد عملا اینکه الان یا 2 ماه دیگر یا بیشتر و کمتر مرحله دوم اجرای قانون هدفمندی یارانهها اجرایی شود معنا ندارد.
در مورد روش اجرای این طرح که یارانهها بهصورت نقدی به مردم داده شد، چه نظری دارید؟
پرداخت یارانه نقدی به همه دهکهای درآمدی نوعی پرداخت غیرهدفمند یارانههاست. در حالی که هدف قانونگذار این نبود و برای بهداشت و تولید پیشبینیهایی کرده و بستهای را در نظر گرفته بود که از آن بسته تنها پرداخت یارانه نقدی اجرا شد. در پرداخت نقدی همه گفتند که این روش تورمزا است و میتوان به جای آن سبد هزینه خانوار داد اما راحتترین راه اجرا شد. اینها همه سیاستهای اشتباهی بود که اجرا شد.
با وجود این، فکر میکنید در دولتهای آینده یا اصلا مقطع فعلی امکان حذف یارانههای نقدی وجود دارد؟
هر دولتی که سر کار بیاید حذف یارانههای نقدی را نمیتواند در دستور کار خود قرار دهد، چون این جزو مطالبات ممتازه و حقوق مکتسبه مردم محسوب میشود. مردم زندگی خود را با این عدد تنظیم کردند و بعضی حتی این رقم را به جای بیمه بیکاری خود دریافت میکنند، یعنی اکنون آن یارانهها، عناوین دیگری هم پیدا کرده و قدرت خرید آن هم ارزش واقعی را ندارد و به همین دلیل مردم مطالبه جدیدی هم نسبت به این مابهالتفاوت یارانه با آن میزان ارزش واقعی دارند. بنابراین هیچ دولتی نمیتواند در آینده حرفی از قطع کردن یارانهها بزند. باید این حرف را بزند که ما ملتزم به اجرای این سیاست هستیم اما اگر اصلاحی قرار است صورت بگیرد شاید در ادامه مسیر و در بهکارگیری روش تلفیقی از پرداخت نقدی و اشکال گوناگون پرداخت برای نوبتهای آتی قابل طرح باشد.
یعنی حتی اگر اصلاحی هم قرار است صورت بگیرد به معنای حذف این یارانههای نقدی نیست؟
بله. از نظر من قطع یا کاهش این یارانههای 45 هزار تومانی نباید صورت گیرد.
آن وقت فکر میکنید امکان توجه به بخش تولید وجود دارد؟
اگر وارد محاسبات شویم و کل پرداختهای انتقالی این ایام را محاسبه کنیم و برای ایجاد توازن در بودجه عمومی تلاش کنیم، من محاسباتی دارم که به نظرم میرسد با این کار يعني ادامه پرداختهای نقدی موجود و کمک به تولید، توامان امکانپذیر است.
طبق گفته سخنان مقامات دولتی در سال آینده درآمدهای نفتی کاهش مییابد. آن وقت فکر میکنید امکان این کار وجود دارد؟
اگر با همین فرمانی که دولت میخواهد جلو بروید که مقصد روشن است. اما ما از تغییر دولت صحبت میکنیم. این یعنی تغییر در روش اعمال سیاست خارجی و تغییر در رویکرد سیاست خارجی یعنی امکان استفاده از ظرفیتها و ابزارهای سیاست خارجی کشور در حل معضلات موجود.
این برای سالهای آینده است اما منظور من برای جبران کاهش درآمدهای نفتی در سال آینده است.
همین سال آینده دولت تغییر میکند. من میگویم مجموع پرداختهای انتقالی در تنظیم بودجه ارقام و اعداد سنگینی است که با اصلاح آن اعداد با حفظ همین یارانه 45 هزار تومانی و نرخ نفت 85 دلاری که در بودجه دیده شد، ما میتوانیم بدون کسری بودجه از مسیر عبور کنیم اما با این روش پرداختی اکنون حتی نفت 117 دلاری هم جواب نمیدهد. اصلاح بودجه روشی دارد که این مشکل را میتواند حل کند. اما این یک بسته است که در حوزه سیاست خارجی، تنظیم بودجه و سیاستهای پولی و مالی و تجارت در ارتباط با يكديگر مدنظر است.
آن وقت برای نرخ ارز در این شرایط چه نسخه یا برنامهای دارید؟
در مورد نرخ ارز اتفاق نظری نیست. به دلیل اینکه باید دید شما چگونه میتوانید منابع ارزی کشور را تامین کنید و بانکهای کوچکتر خارجی را بخرید که انتقال وجوه را به صورت غيرنقدي و از طريق السي آسانتر کنند یا موارد این چنینی دیگر. اگر اینها را کنار هم تنظیم کنیم و به مقدار مناسبی اسکناس به کشور انتقال دهیم با وجود صادرات روزی 800 هزار بشکه نفت در روز هم میتوان عاقلانه به سمت نرخ ارز منطقيتر و تنظیم پول ملی به قیمت معقولتر رفت. اما به نظر من، تثبیت در همه نرخهای موجود 2500تومانی و 1200 تومانی دلار بهترین راه موجود است که دولت حتما میتواند به این سمت برود. ضرورت اجرای یک بسته برای این کار احساس میشود.
پس شما هم به این اتاق مبادله ارزی اعتقاد دارید؟
در کلان وقتی به سمت یک جنگ بیامان اقتصادی حرکت میکنید باید آرایش شما تغییر کند. این اتاق مبادله ارزی ماكت ضعیف شده کمیته تخصيص ارز است که قبلا وجود داشت. در آن کمیته تخصيص ارز بانک مرکزی، وزارتخانههای صنعت، معدن، بازرگانی، کشاورزی و دیگر وزارتخانهها حضور داشتند اما اکنون این اتاق ارزی فقط در اختیار یک وزارتخانه خاص است که از نظر من، تنها اتاق تاخیری برای جبران زیانهای ناشی از کمبود ارز در نظام بانکی کشور است که من فقط به چشم یک تکنیک به آن نگاه میکنم، نه یک تاکتیک. تصور میکنم ما در حوزه مسائل اقتصادی کشور اول باید کلاه خود را قاضی کنیم و بگوییم که ما از امکانات سیاست خارجی که تغییر در نظام حاکمه دولت آمریکا و تحول در حوزه اداره اتحادیه اروپایی یا درگیریهای خاورمیانه است چقدر میتوانیم در سايه بازگرداندن شعار مهم عزت، حکمت و مصلحت به تارک سیاست خارجی ایران بهره بگیریم. آن وقت ما میتوانیم معین کنیم که چه مکانیزمی در شرایط محدودیت ارزی میتوانیم در نظر بگیریم.اگر آن سیاست اصلی مشخص شود معلوم میشود که ما چه لباسی باید بپوشیم. البته اگر لباس رزم در صحنه اقتصاد و حضور در يك جنگ بيامان اقتصادي قرار باشد ادامه يابد، نه تنها حفظ اتاق مبادله ارزي يا كميته تخصيص ارز لازم است بلكه حركت صحيح به سمت روشهاي جديد سهميهبندي نيازهاي اساسي مردم و اجرای طرحهای غذايي در كشور خصوصا در حوزه طبقات فرودست جامعه و برنامهريزي جدي و عملياتيتري براي آن بايد در دستور كار دولت قرار گيرد.
به یاد دارم که سال گذشته یک سفر چند ماهه هم داشتید. آیا آن سفر در راستای این موضوع و حل مشکلات تحریم بود؟
خیر. ارتباطی به مسائل سیاسی نداشت. من سفر کاری هم داشتم اما آن سفری که چند ماه طول کشید برای مسائل کاری نبود. بیشتر جنبه شخصي و مطالعه و تحقیق داشت. در حوزه تحقیقات بود که به اروپا، آمریکای شمالي و کانادا رفتم كه با اهداف شخصي و همچنين براي تحقیقات بود.
آیا این تحقیقات در راستای شکلگیری روابط خاصی نبوده است؟
نه. هیچ ارتباطی به روابط خارجي و مسائل دولت نداشت.
موضوع دیگر در اقتصاد ما تورم حدود 30درصد است. برنامه مشخص شما برای کاهش تورم چیست؟
من معتقد هستم که اول باید با علت آشنا شد و بعد میتوان معلول را حل کرد. تورم در كشور ما علل روشنی دارد. اتفاقا اینکه تحریم را مقصر اعلام میکنند به نظر من این طور نیست. وقتی چند سال پیش برخی اقتصاددانان به رئیسجمهوری گفتند که رشد نقدینگی غیرمتناسب با رشد تولید ناخالص داخلی یعنی تورم، به روزهای کنونی فکر میکردند. در اقتصاد ایران تحقیقاتی صورت گرفته که از جمله آنها بررسیهای دکتر مسعود نیلی و دکتر طیبنیا است که به صراحت اشاره کردهاند یک رابطه یک به یک متناظر مثبت بین افزایش هر واحددرصد نرخ رشد نقدینگی با بخشی از واحددرصد نرخ رشد تورم به چشم میخورد. مقدار آن را از 3/0 واحددرصد تورم به ازای هر يك واحددرصد رشد نقدینگی تا 3/1 واحددرصد رشد تورم در شرایط یک واحددرصد رشد نقدینگی ذکر کردهاند. اما رئیسجمهوری گفت که اينها حرفهاي غربیها است و آنان ميخواهند ما را از ترقي و پيشرفت بازدارند، بنابراین به سمت توزیع هر چه بيشتر نقدینگی حرکت کرد. در كل میتوانم بگویم اگر نقدینگی ایران را یک کیک در نظر بگیریم سهم نقدینگی از اولین باری که هوخشتره (به مزاح میگویم) سکه و مسکوک منتشر کرد تا آغاز دوره احمدینژاد تنها 25درصد از اين كيك بود و 75درصد مابقي کیک نقدینگی ايران مربوط به دولت دكتر احمدینژاد است. رئيس دولت آن وقت اين حرفها را باور نكرد و گفت که این طور نیست، حالا که نرخ تورم به 30درصد رسیده دیگر آنها نیستند. بستهای برای حل مشکل تورم وجود دارد که یکی از مهمترین آنها انضباط در سیاستهای پولی و مالی کشور است. مولفههای دیگر این بسته، جلوگیری از استقراض، گشادهدستی در پرداختهای انتقالی، پرداخت سلیقهای بودجه عمومی و تصمیمات خلقالساعه است که حاصل همه اینها جابهجایی ثروتهای ملی است. اگر اینها را با هم عملی کنیم و سیاستهای پولی را به آنها که آن را میفهمند بدهیم، در کنار سیاستهای مالی که یکی از مهمترین عناوین آن انضباط مالی است به کارآمدی در نظام تجاری و حمایت طرف عرضه تبدیل کنیم آن وقت 60 میلیارد دلار واردات در مقایسه با 30میلیارد دلار واردات سالهای قبل اصلاح میشود. اگر همه اینها کنار هم عمل کنند نرخ معقول رشد تورم را خواهید دید.
اگر شما طی 8 سال اخیر رئیسجمهوری بودید با 600 میلیارد دلار درآمدهای نفتی چه میکردید؟
خیلی سوال بزرگی است. در سال 1352 اقتصاددانان به شاه گفته بودند که افزايش قيمت طي سالهاي 41 تا 52 یک فرصت بیبدیل براي كشور درآمدهای نفتی بوده و بايد از آن به درستي استفاده شود وگرنه اين يك تهديد عليه اقتصاد ايران خواهد شد. شاه گوش نكرد و دروازههاي وارداتی را باز کرد و در نهایت این فرصت منجر به یک تهديد تورمي سنگین شد. شاه در رامسر پاسخ داده بود که من مملکت را با این پول نجات میدهم اما در عمل آنچه رخ داد این نبود. این حادثه در یک مملکت نباید تکرار شود. اما در دوره احمدینژاد یک بار دیگر تکرار شد و درآمد سالانه ارزی متوسط 101 میلیارد دلاری طي 8 سالی که تنها یک سال آن خشکسالی بوده، فرصت بیبدیل تاریخ ایران اسلامی بوده که متاسفانه این فرصت از دست رفته است. در دهه 50 این چنین پولی با تکیه بر شعار تجدد صرف توليد مونتاژ واردات بيحد و حصر و خرید و تبلیغ انواع آدامس، بستنی و ماشینهای مختلف خارجی شد. اما طی 8 سال اخیر در این دوره هم با بيش از 600 میلیارد دلار در آمد ارزي و با تمسک به یک شعار ارزشی یعنی عدالتمحوری و دفاع از مستضعفان درآمدهای ارزی كشور نابود شد.
این سخنان شما یعنی اینکه دیگر امکان دسترسی به آن 600 میلیارد دلار هم وجود ندارد؟
من فکر میکنم دیگر امکان دسترسی به آنها وجود ندارد. اما از این به بعد جلوی ضرر را از هرجا بگیریم منفعت است. باید بررسی کرد و دید چه شده است که ظرف 8 سال گذشته کشوری که با 30 دلار هر بشکه نفت هم میتوانست بودجه خود را ببندد، حالا با نفت 117 دلاری هم کسری دارد. چه شد كه ايران با حدود 30 ميليارد دلار درآمد نرخ بيكاري حدود 13درصد داشته و حالا با حدود 100 ميليارد دلار درآمد، نرخ بيكاري رو به تزايد 5/12 درصدي دارد. چه شد كه با آن درآمد 30 ميليارد دلاري نرخ تورم 11درصد بود اما حال با اين ميزان درآمد نرخ تورم در كشور به حدود 40درصد رسيده است.
نگفتید اگر شما رئیسجمهور بودید با این پولها چه کار میکردید؟
من گفتم که چه کار نمیکردم. اين مهمتر است يا آن؟ هر چند برخي از چه كار كردنها را هم گفتم و بقيه را هم در برنامههایم در آینده خواهم گفت.
اینها که شما گفتید سلبی بود، ایجابیها را بگویید.
به نظر من كانديداهاي رياستجمهوري بايد تعهد بدهند که زبان خود را از بيانات نسنجيده نگه میدارند تا برای مردم هزینهای به وجود نیاورند. این هم روشی است که باید تجربه کرد. به نظر من شما باید بگویید که مثلا آقای شریعتمداری شما تعهد میدهید که یک کارهایی نکنید که هزینه ايجاد كند. من هم پاسخ میدهم که بله، تعهد میدهم. اگر رئیسجمهوری ايران شدم یکسری حرفهای سلیقهای و نسنجيده بیان نمیکنم که برای شما ملت ايران هزينه داشته باشد. من میگویم معمولا اقتصاددانان در چنین شرایطی توصیه میکنند وقتی درآمدهای نفتی بدون محاسبه وارد اقتصاد میشود داراییهای خارجی بانک مرکزی رشد و به افزایش پایه پولی کمک میکند و به تورم تبدیل میشود. وقتی حجم داراییهای بانک مرکزی بالا برود، خلق پول پرقدرت میشود که خیلی بدتر از این است که نقدینگی بدون تناسب با رشد تولید ناخالص داخلی توزیع میکنیم. پس در واقع این پول به داراییهای خارجی تبدیل میشود که میتوان با آن چند کار کرد. میتوان آن را به بودجه عمومی تزریق و این دلارها را به ریال تبدیل کرد و به مردم فروخت. این سادهترین راه است. آن وقت توزیع نقدینگی گسترده در جامعه رخ میدهد. راه دیگر این است که بخشی از این پول را از طریق چتر حمایتی با یک نظام جامع بیمه حمایتی برای اقشار ضعیف هزینه کنیم که البته آثار تورمی آن محدود اما آثار رضایتبخشی گستردهای دارد و زمینههای پیشرفت و توسعه را فراهم میکند. بخشی دیگر از این منابع را هم میتوان به فعالیتهای مولدی داد که خوشههاي صنعتی به وجود میآورند و به تكميل زنجيرههاي ارزش و ايجاد اشتغال و ارزش افزوده فوقالعاده و افزايش بهرهوري ميانجامد. من این پول را نقد به بازار تزریق نمیکنم بلکه به واحدهای تولیدی میدهم که زنجیره ارزش را تکمیل کنند. مثلا به جای خامفروشی در حوزه پتروشیمی، به فارغالتحصیلان درجه يك دانشگاهها كه كانديداي اول فرار مغزها هستند و بازنشستگان متخصص و مجرب و دانشگاهيان متخصص ذيربط برای راهاندازی واحدهای تولیدی متوسط صنعتي و پتروشیمی تسهیلات 100 میلیونی و برای واحدهای نسبتا بزرگ صنعتي و پتروشیمی وام 500 میلیونی میدهم که ارزشافزودهای برای تولید ناخالص داخلی به وجود میآورند و افزایش نقدینگی را جبران میکنند يا بخشي از منابع را برای سرمايهگذاري مشترك در خارج از كشور و خصوصا در همسايگان با هدف ايجاد در هم تنيدگي اقتصادي بين دولتها صرف ميكنم كه منافع مختلف آن به كشور برگردد يا با سرمايهگذاريهاي بيشتر در حوزههاي مشترك نفتي و گازي کارهایی میکنم که هرچه سريعتر جلوي هدر رفتن منابع نفتي و گازي كشور در حوزههاي مشترك گرفته شود.
البته آقای احمدینژاد در دولت نهم کار مشابهی با عنوان بنگاههای زودبازده انجام داد.
خیر. اشتباه نگیرید.این طرح اصلا آن طرح نیست. دادن وام 5 یا 10 میلیونی به افراد، پول توجیبی است که اصلا بر نمیگردد. آنچه بنده عرض كردم اتفاق توسعهای است. بحث دیگر این بسته این است که بالاخره عدهای ایرانی در خارج از کشور هستند که فعلا نمیتوانند به ایران بیایند. میتوان به کمک این افراد سرمایهگذاریهاي مشترك خارجی کرد. من میتوانم در خارج از کشور سرمایهگذاری کنم که تضمینکننده شرایط محدودكننده من در آینده باشد. هیچ تضمینی وجود ندارد که ایران در آینده نفتی داشته باشد. اين سرمايهگذاري هرساله یک درآمد و سود برای من به ارمغان دارد که این سود یک دهم میزان آن نقدینگی است که ممکن بود با آمدن مستقيم این پول به اقتصاد ما وارد شود. با این کار سود سرمایهگذاریهای خارجی را هم میتوان به کشور آورد. حالا اگر فرار مغزی هم قرار است صورت بگیرد آن فرد را به کارخانه خودمان در کشور دیگر میفرستیم، یعنی اتصال بین اینها برقرار میکنیم.
از جمله اتفاقات تجاری سالهای اخیر این بوده که برخلاف ابتدای دهه 80 شرکای تجاری ایران بیشتر چین و عراق هستند. آیا شما برای تغییر شرکای تجاری ایران هم برنامهای دارید؟
اقتصاد باید متنوع باشد. روابط اقتصادی ما هم همین طور باید باشد. در زمانی که وزیر بازرگانی بودم، آن زمان پیمان ارزی داشتیم که اعلام کرده بودم هرکس برای اولین بار به کشوری صادرات انجام دهد یا اینکه برای اولین بار محصولی را صادر کند، از پیمان ارزی معاف میکنیم. این یک سم مهلکی است که به دلایلی ما همه منابعمان را در سبد چینیها یا روسها بگذاریم. در زمان ما، همیشه معترض بودیم که چرا رويكرد به شرق در اقتصاد ما جايي ندارد و کارشناسان، مکررا برای تجارت با غربیها تاکید میکردند اما حالا چون غربیها با ما تجارت نمیکنند، ما به سمت کشورهای دیگر رفتیم که آنها به همین دلیل مثل بچه خود با ایران رفتار نمیکنند بلکه گویی با فرزند همسر اول خود میخواهند برخورد کنند. آنان مطمئن هستند به محض اینکه اوضاع تغییر كند اینها هیچکدام برای ایران مفید نخواهند بود و احتمالا روابط با آنها مجددا محدود خواهد شد. بنابراین آنان نتوانستهاند به ما اعتماد كنند. ما باید در كنار اين همكاريهاي مشترك اقتصادي با چين، هند و روسيه مباحث پايهاي نظير انتقال تجهیزات و فناوریها را داشته باشیم، نه اینکه بانکهای روسی و چینی در این ایام سود ببرند و كالاهاي نامرغوب خود را به ما بفروشند. علاوه بر این، اینکه تجارت کشوری به کشوری دیگر 25درصد وابسته شود سم مهلک است. ما حتما باید این روند را تغییر دهیم. مخصوصا كه طبق گزارش شورای ملی آمریکا در سال 2030 چین یکی از شرکای اصلي تجاری آمریکا خواهد شد. این در حالی است که اکنون طرف دعوای ما آمریکاست. دنیا که فقط غرب و شرق نیست بلکه دنیا کشورهای همسایه و آفریقا هم است، من به متنوعسازی اقتصاد ایران اعتقاد دارم. مثلا ما با ایتالیا هم همکاری داشتیم اما وقتی شرایط مناسب نیست، دیگر نمیشود این کار را کرد، با وجود این، اگر شرایط فراهم شود چه ایرادی دارد که ما با آنها هم همکاری کنیم.استراتژي همكاري ايران با اروپا در شرايط مطلوب و با استفاده صحيح از دستگاه ديپلماسي كشور كاملا قابل بازسازي است.
البته اخیرا تهاتر نفت ایران با کالاهای سریلانکایی، هندی و پاکستانی هم شروع شده است.
از این به بعد شما مجبور هستید در مقابل نفتی که میدهید فقط کالایی که آنها میدهند را دریافت کنید و دلار به شما نمیدهند. قطعنامه جدید چنين میگوید و اصولا براي مقابله با تحريم به راهكارهاي موثرتري بايد دست يافت كه بيان آنها را به فرصت ديگري موكول ميكنيم.