درباره سفارت در تهران گفتوگو کردم که به رغم نارسائی هایش از وزارت خارجه اطلاع و اعتقادش بیشتر بود و بواسطه شخصیت و محبوبیت آقا و خانم دریفوس کارآئی زیادی کسب کرده بود. اشارههایی هم به اعزام اعضای وزارت خارجه برای شرکت در کار هیئت میشد. در طول تابستان و پائیز ١٩٤٣ من و آقای دریفوس تقریباً هر روز درباره این مسئله جلسه تشکیل میدادیم یا مکاتبه میکردیم و تقاضاهای مکرری به واشینگتن ارسال کردیم. در ۱۰ مه ١٩٤٣ من به وزارت خارجه در باره سقوط احتمالی کابینه ایران گزارش دادم و در ۲۹ سپتامبر ١٩٤٣ اعلام کردم که مادامی که ما پشتیبانی و کمک از واشینگتن دریافت نکردهایم «امید ناچیزی به موفقیت هیئت مالی امریکا یا حفظ آبرو و حیثیت امریکائیان در ایران دارم.»
یادداشتهای اسدالله علم:کیش چه از نظر تجارتی و توریستی و چه از نظر سیاسی مرکز ثقل و یکی از نقاط مهم خلیج فارس خواهد شد. بندر آزاد هم است. این جا کشف من است. شاید در فصول قبل نوشته باشم که وقتی رئیس دانشگاه پهلوی بودم، یک روز سیزده به در از شیراز با یک هواپیمای یک موتوره با دوستم که با من در شیراز بود و تیمسار نصیری و بهبهانیان به کیش رفتیم و وسط صحرا به زحمت فرود آمدیم و سیزده به در حسابی کردیم. من همان روز که زیبائی فوق العاده سواحل آن جا را دیدم، تصمیم گرفتم کاخی برای شاهنشاه بسازم و موفق شدم و حالا هم این تأسیسات دنبال آن است....
در واشینگتن، هم آهنگی بین وزارت خارجه و وزارت دفاع بستگی به تصمیم رئیس جمهوری داشت و این تصمیم مستلزم ابتکاری از سوی وزارت خارجه بود. تا جایی که من اطلاع دارم وزارت خارجه دیرتر از موقع و با نتایجی ناچیز کوشید در وزارت دفاع نفوذ کند اما معلوم نیست هیچ گاه آقای کاردل هال یا استه تینیوس برنامه مناسبی درباره هم آهنگی در برابر رئیس جمهور یا وزیر دفاع نهاده باشند. حتی تردید دارم چنین برنامه ای اصولاً تهیه شده باشد زیرا در رشته ای که من کار میکردم وزارت خارجه قابلیت اخذ تصمیم درباره یک خط مشی و مسایل اجرای آن با اجرای سیاست و برنامه ای را با قدرت و دوام از خود نشان نداد.
یادداشتهای اسدالله علم: چون سفیر چین به اتفاق وزیر خارجه چین باید شرفیاب میشدند. سر ناهار که وزیر خارجه چین بود علیاحضرت شهبانو هم تشریف آوردند. ناهار بسیار خوبی آشپزهای فرانسوی ما آماده کرده بودند. چینیها خیلی تعریف کردند. علیا حضرت شهبانو هم از غذاهای چینی و از مسافرت خودشان به چین تعریف کردند. یک چیزی که زیاد تعریف کردند و به نظر من خوب نبود از جهت گلدانی بود که نخست وزیر چین تقدیم کرده بود و فرمودند: اغلب جاها من آن را بغل میگرفتم. من هیچ خوشم نیامد
نیروهای آمریکائی در ایران دارای پرسنل فنی کنار آزموده و تسهیلات و تجهیزاتی بود که میتوانست مورد استفاده مستخدمین غیر نظامی آمریکائی دولت ایران قرار گیرد و اگر چنین میشد میتوانست به تقویت روحیه و کارآیی و اعتبار امریکائیان در ایران بیفزاید. فرماندهی خلیج فارس از نظر سرویس اطلاعاتی و حتی زمینه وسیع اقتصادی به مراتب بهتر از سفارت آمریکا مجهز بود.
یادداشتهای اسدالله علم: علیا حضرت شهبانو از اینکه فرانسه برای دریافت نشان Couronne Civique تشریف ببرند، منصرف شدند و چه خوب شد. چون واقعاً ارزش نداشت که برای همچو مطلب کوچکی ملکه ایران به پاریس تشریف ببرند.
متفقین ما در حالیکه با ما همعقیده بودند که تلاشهای جنگی اولویت دارد، بمراتب بهتر از ما توانستند این اصل را که دیپلوماسی غیر نظامی باید با قدرت نظامی تقویت شود و تلاشهای جنگی خواه نظامی و خواه غیر نظامی باید بر اهداف سیاسی پس از جنگ پیشی گیرد بموقع اجرا درآورند. با این همه ایالات متحد نتوانست این اصول را در ایران اجرا کند و شکست دیپلوماسی ما وقتی شروع شد که قدرت و حیثیت ما در اوج خود بود.
یادداشتهای اسدالله علم: کارهای جاری را عرض کردم و مرخص شدم و اجازه گرفتم که فردا به کیش بروم، چون شاهنشاه سر حال بودند. در آخر موقع را مغتنم شمردم، صحبتهای دیشب سفیر آمریکا را عرض کردم. بعد عرض کردم: دستور دادم روزنامه ها عکسهای تعظیم هیوم را بگذارند که گذاشته اند و اینک تقدیم میکنم. ملاحظه میفرمایید، ولی باید عرض کنم آن بدبختها را که گرفته ایم کاملاً بی تقصیر هستند و اگر آنها را در حبس نگاهداریم واقعاً ظلم کرده ایم. فرمودند: آزادشان کنید. خیلی خوشحال شدم. مرخص شده فوری امر را اجراء کردم و به ساواک دستورات مقتضی دادم...
بخشی از دشواریهای ما در ایران ناشی از این میشود که در زمان جنگ نتوانستیم هماهنگی کامل و مداومی بین وزارت خارجه و وزارت دفاع برقرار کنیم.
یادداشتهای اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. باز هم تحقیقاتی که در مورد عکسهای روزنامه کرده بودم به عرض رساندم. ضمناً عرض کردم که یک دختری به نام گ.. شایعات عجیبی در شهر میدهد که شاهنشاه عاشق دلباخته او هستید. شاهنشاه که به کسی عاشق نمیشوید! فرمودند: این پدرسوخته را یک وقتی دیدهام و من هم این مسائل و حرفها را شنیدهام. حتی به گوش نزدیکان علیا حضرت شهبانو هم رسیده [است]. به هر صورت او را احضار کن و بگو اگر از این پدر سوختگیها بکنی، حبس خواهی شد.