پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : برنامه تلویزیونی «شناسنامه» این هفته میزبان مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور بود. پورمحمدی به بیان مسائل پشت پرده مربوط به پرونده بزرگ فساد بانکی پرداخته است و به صورت مفصل در مورد لایه های اختلاس 3 هزار میلیاردی صحبت کرده است.
او همچنین به ماجرای نسبت خانوادگی با آیت الله هاشمی رفسنجانی، رابطه اش با احمدی نژاد و فعالیت های وزارت اطلاعات نیز به صورت مفصل صحبت کرد.
خلاصه صحبت های پورمحمدی در برنامه شناسنامه را در ادامه می خوانید:
* وقتی در سازمان بازرسی کارمان را با قاطعیت شروع کردیم و برخوردهای قاطعی از خود نشان دادیم صدا و سیما ما را به حاشیه برد. صدا و سیما دید که ما یک مقدار داریم جدی برخورد می کنیم با تعبیر برخورد خارج از حوزه اخلاق ما را به حاشیه برد. بعضی هم گفتند اینطور رفتار نکنید چون این نوع برخورد به نوعی باعث سیاه نمایی می شود یا این تعبیر را به کار بردند که این برخوردهای قاطع باعث سوء استفاده بدخواهان خواهد شد و شاید به خاطر مسائل عالیه، صدا و سیما در به حاشیه کشاندن ما تسلیم شود.»
* جناب آقای هاشمی و خانواده ایشان جزو خانواده های بزرگ و مطرح شهر رفسنجان بودند که سابقه انقلابی درخشانی داشتند. خانواده پورمحمدی هم جایگاه ممتازی در شهر رفسنجان دارند و سوابق ممتد و گسترده انقلابی داشته و دارند. آقای هاشمی در سطح ملی مطرح بودند اما خانواده پورمحمدی در سطح شهر رفسنجان شناخته شده بودند. طبیعی است که بین ما رابطه خوبی بود و خویشاوندی هم بین ما ایجاد شده است. ما سعی کردیم روابط صمیمی با همه داشته باشیم. آیت الله هاشمی شخصیت تاثیر گذار و با سابقه انقلاب هستند و ما هم سعی کرده ایم که رابطه ای، صمیمی، سالم و مستمری را با ایشان داشته باشیم.»
* فکر می کنم تا امروز به جز طلبگی که همچنان شغل و منصب انتخابی خودم است، هیچ پستی را خودم انتخاب نکردم. از همان ابتدا که برای دادستانی دعوت شدم، از این استان به استانی دیگر مامور شدم. بعد هم که با نگاه های سیاسی از دادستانی کنار گذاشته شدم، عازم جبهه شدم.
* من را از دادستانی بیرون گذاشتند، از وزارت اطلاعات بیرون کردند و از وزارت کشور هم همچنین! نمی دانم ما مشکل داریم یا طرف مقابلمان...
* دولت دوم خرداد که سر کار آمد، چون من جزو طیف اصولگرایان به حساب می آمدم، از وزارت اطلاعات کنار گذاشته شدم.
* من و آقای احمدی نژاد از زمانی که ایشان استاندار بود و بعد از چند ماه عزل شدند، با هم ارتباط مختصری داشتیم. بعد از اینکه من از وزارت اطلاعات خارج شدم، هر دو در دانشگاه مشغول تدریس شدیم. در جلسات سیاسی اصولگرایان به تدریج ارتباط بیشتری با هم پیدا کردیم و این ارتباطات به تدریج بیشتر شد. ایشان که به ریاست جمهوری انتخاب شدند، با طیف های مختلفی رایزنی کردند که من را هم به ایشان برای حضور در کابینه پیشنهاد دادند و در نهایت ایشان بنده را برای وزارت کشور انتخاب کردند.
* از خدا بابت دورانی که در وزارت کشور خدمت کردم و با دولت نهم همکاری داشتم، سپاسگزارم. توفیق بزرگی نصیبم شد که در آن دوره توانستم خدمت خودم را انجام دهم و در جهت آرمان هایی که به آن اعتقاد داشتم فعالیت کنم. زمانی هم که از این مسولیت کنار گذاشته شدم، فقط تشکر کردم که در آن مقطع چنین فرصتی به من داده شد.
* من قبل از آغاز فتنه نسبت به این موضوع موضع داشتم. بیست و چند روز قبل از انتخابات، در همین ساختمان سازمان بازرسی، با اعضای ستادهای انتخاباتی دو کاندیدایی که به ابزار فتنه تبدیل شدند، گفتم اگر حرف از تقلب بزنید، با اینکه مسولیت مستقیمی در این رابطه ندارم، در مقابل این ادعا خواهم ایستاد. همان روز هم گفتم با توجه به شناختی که از جامعه دارم، تحلیل ام این است که آقای احمدی نژاد برنده انتخابات خواهد بود.
* برای پیشگیری از اتفاقاتی که افتاد تصمیم گرفتم با مراجع مسؤول در این مورد مکاتباتی داشته باشم. روز دوم بعد از انتخابات که اولین جرقه های برخورد و تشنج اجتماعی را دیدم، با کاندیداهای معترض تماس برقرار کردم و گفتم این حادثه خیلی خطرناک است و مسولیت آن هم برعهده شماست. به این دوستان هشدار دادم که از زیر بار مسولیت این حوادث نمی توانید شانه خالی کنید!
* چند روز قبل از فرمایشات رهبری در نماز جمعه نامه سرگشاده ای هم منتشر کردم تا فضا آرام تر شود. البته به این دلیل که مسولیت قضایی داشتم، سعی کردم موضعی میانه داشته باشم تا نگویند تصمیمات از قبل گرفته شده است.
* من فکر می کنم پرونده پالیزدار بد بسته شد. تحقیق و تفحصی که از مجلس انجام می شود، باید با حضور افراد مطمئنی انجام می شد. سازمان با این افراد خیلی خوب همکاری کرد اما این دوستان به موضوع هایی استناد کردند که خیلی از آن ها هنوز از نظر صحت و سقم به یقین نرسیده بود و اتفاقاً بعضی از آن ها کذب ماجرا تایید شده بود. در این پرونده خیلی از تخلفات را بزرگنمایی و حتی سیاه نمایی کردند و با زاویه به برخی مسائل پرداختند. فضا، فضای آرام و قابل اعتمای نبود و این پرونده نمی توانست قابل اتکا باشد. البته جابه جایی که در این پرونده اتفاق افتاد، به خاطر گزارش تحقیق و تفحص نبود، بلکه به خاطر برخوردهایی که در سازمان با رئیس قوه قضایی اتفاق افتاده بود که در نهایت سبب جابه جایی رئیس سازمان بازرسی شد. من آن زمان در وزارت کشور بودم. کنار گذاشته شدن من از وزارت کشور همزمان شد با جابه جایی در سازمان بازرسی که بعد از مدتی از من برای قبول مسولیت ریاست سازمان بازرسی دعوت شد.
* پرونده فساد بانکی 3 هزار میلیاردی چند لایه دارد. یک لایه این پرونده تخلفاتی بود که این گروه چند سال پیش انجام داده بود. سازمان بازرسی در بازرسی های متعارف خود دید که گروهی وام های ارزی و ریالی گرفته بود که در جای خود مصرف نشده بود و در زمان مقرر هم پاس نشده بود. این گزارش به مجلس ارسال شد و مجلس هم در این مورد تحقیقات خود را آغاز کرد. بعد از این ماجرا خبری به سازمان بازرسی رسید که این گروه به دنبال اخذ مجوز تاسیس بانک خصوصی آریا است. کارشناسان سازمان سوابق این گروه را می شناختند. کارشناسان سازمان با توجه به سابقه نه چندان سالم این گروه، روی این بانک حساس شدند. یک سال روی بانک کارهای گسترده و متمرکزی انجام شد که در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این بانک دارای مشکل است و به شکل نامتعارفی در حال شکل گیری است. زمانی که بانک مجوز را دریافت کرده بود و همه چیز برای افتتاح آن آماده بود، به بانک مرکزی اعلام کردیم که این گروه صلاحیت اداره بانک را ندارد و تا ارسال گزارش نهایی، اجازه شروع فعالیت این بانک را صادر نکنید. حدود یک ماه بعد گزارش نهایی تهیه شد و با ذکر دلایل اعلام کردیم که این بانک اجازه فعالیت ندارد.»
این گروه در فکر تولید ال سی جعلی داخلی بودند. ما بانک را ابتدای سال 90 متوقف کردیم. این گروه از دو سال قبل در یکی از شعبات بانک صادرات در خوزستان به تولید ال سی جعلی اقدام کردند. این موضوعی بود که به آرامی انجام شده بود و ما از آن بی خبر بودیم. تا آخر سال 89 جمعاً از این طریق 1000 میلیارد تومان دریافت کرده بودند که نیمی از آن را پاس کرده بودند و با دریافت مجوز تاسیس بانک خیالشان راحت بوده که با جذب سرمایه مردم می توانند الباقی وام های دریافتی را هم به بانک برگردانند. به همین جهت تولید ال سی جعلی این گروه به شدت افزایش پیدا می کند و ظرف شش ماه بیش از 1800 میلیار تومان از بانک دریافت می کنند. در واقع دوره عمده تخلف این گروه از اواخر بهمن 89 تا اواسط مرداد 90 انجام شده است. وقتی سررسید برخی از این قسط ها پیش می آید، با توجه به اینکه جلوی تاسیس بانکشان گرفته شده بود، نمی توانند بعضی از قسط های 30-40 میلیاردی را پرداخت کنند. این موضوع باعث می شود بازرسی بانک خوزستان روی موضوع حساس شود و این موضوع باعث کشف ال سی های جعلی می شود. این موضوع خیلی زود به دادستان خوزستان اطلاع داده می شود. یک نسخه گزارش هم به اطلاعات اهواز ارسال می شود و دو روز بعد هم خبر به سازمان بازرسی رسید. تا این گزارش به دست ما رسید، ما به این نتیجه رسیدیم که این گروه وضع خرابی دارند. این لایه سوم ماجرا بود که بازرسی و مدیریت بانک صادرات خوزستان کشف کردند.در ادامه هم همگی با هم بسیج شدیم تا پرونده به سرانجام رسید.
*برادر متهم ردیف اول این پرونده در خارج از کشور زندگی می کرد. عدد فسادی هم که متوجه رئیس بانک ملی وقت است، نسبت به این حادثه بزرگ رقم بسیار کوچکی است اما متاسفانه ایشان خیلی ارزون فروش بودند و خودشان را به رقم بسیار کوچکی فروخت. دوستان دادسرا و اطلاعات فکر نمی کردند رئیس وقت بانک ملی بعد از احضار فرار کند. در فاصله بازجویی اول و دوم، به سرعت و در نیمه شب از کشور خارج می شوند. نکته جالب اینجاست که ویزا و بلیط ایشان آمده بود.
* تحلیل من این است که وقتی ایشان در بازجویی شرکت می کند، حس می کند که بازجویی سنگین است و دراین بازجویی ها مطالبی لو خواهد رفت و به همین دلیل هم فرار کرد.
* از نظر قانونی ما می توانیم پرونده های سازمان بازرسی را بدون ذکر نام متهم منتشر کنیم اما فضایی که در کشور ایجاد شد، تحلیل سیاسی بود و این موضوع ما را در انتشار پرونده ها محدود و جامعه را از بیان گزارش ها محروم کرد.
* دوستانی در راس دستگاه های مختلف قرار بگیرند که تحمل انتقاد بالاتری داشته باشند و خودشان از انتقاد استقبال کنند. اگر این اتفاق بیفتد، جامعه کم کم آماده می شود.
منبع: مشرق