ناظران سفر اخیر جان کری، وزیر امور خارجه امریکا به منطقه را از منظرهای مختلفی مورد بررسی قرار داده اند. عده ای اظهارات او را در این سفر نشان از رویکرد تازه دستگاه سیاست خارجی امریکا برای خروج از پرونده های به شدت بسته منطقه توصیف کرده اند و بر این باور هستند که امریکا قصد دارد در سیاست جدید خود حضور خود را در بحران های بزرگ منطقه ای کم رنگ تر کند و عرصه را به نفع دیگر متحدان یا کشورهای ذی نفوذ در خاورمیانه رها کند. اما آن چه اکثر تحلیلگران بر آن اتفاق نظر دارند این است که رهبران عربی میزبان وزیر امور خارجه امریکا که منتظر شنیدن نظرات وی بودند و تلاش داشتند بیشتر شنونده باشند، در آخر متوجه نشدند که دقیقا سیاست جدید امریکا چه اهدافی را دنبال می کند و رویکرد جدید کاخ سفید در قبال منطقه دقیقا چه رویکردی است؟ رهبران عربی هنوز درک نمی کنند که چه دلایلی باعث شده است تا باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا در ماه های اخیر سیاست خود را در قبال سوریه تغییر دهد؟ آنها هنوز نمی فهمند که چرا امریکا همانند سابق نمی خواهد بیش از این خود را درگیر درگیری ها منطقه کند و چرا دائما صحبت از تغییر سیاست های خود در خاورمیانه می زند؟
در این میان گفته می شود باراک اوباما همان طور که تیم خارجی و امنیتی خود را در تمامی زمینه ها تغییر داده است، قصد دارد در پرونده سوریه نیز مشابه همان تغییرات را اعمال کند تا رویکردی تازه در پرونده سوریه نیز اتخاذ شود. اما سوال این است که چرا؟ اگر در گذشته گفته می شد که انتخابات امریکا باعث می شد تا واشنگتن از اتخاذ تصمیم های شدیدتر علیه سوریه امتناع کند، اکنون با پایان یافتن رقابت های انتخاباتی امریکا همچنان شاهدیم که امریکا به تغییر رویکرد سابق خود فکر نمی کند و بر تداوم مخالفتش با اتخاذ تصمیم های سخت تر علیه اسد تاکید دارد. همچنین روشن شده است که در هیچ حالتی ایالات متحده امریکا به دنبال مسلح ساختن نیروهای مخالف اسد نیست. به عبارت دیگر اوباما به دیپلماسی مسلحانه به هیچ وجه اعتقاد ندارد.
تنها چیزی که جان کری در سفر خود به خاورمیانه بیان کرد و از آن می توان به حرفی تازه در تعامل امریکا با سوریه تعبیر کرد، این بود که گفت از امروز شاهد کمک های مستقیم امریکا به مخالفان سوری بدون دخالت هیچ کدام از واسطه یا واسطه ها خواهیم بود. این نشان می دهد که ابزارهای امریکا برای «ارتباط» با مخالفان اسد دیگر مورد اعتماد واشنگتن نیستند و امریکا حتی در این نوع تعامل نیز رویکرد خود را تغییر داده است.
نکته دیگر این که اکنون روشن شد که سوریه دیگر برای ایالات متحده امریکا اولویت نخست تحولات خاورمیانه نیست و حتی در مرحله بعدی احتمال دارد تا تحولی بزرگ در این زمینه حاصل شود. اگر به گزارش اخیری که سازمان امنیت امریکا منتشر کرده است، توجه کنیم شاید بهتر بتوانیم دلایل امریکا برای خودداری از درگیر شدن با مسائل سوریه را درک کنیم. در این گزارش احتمال تقویت نظامی مخالفان اسد، اعم از سلفی ها و افراد رادیکال سنی و شیعیان وفادار به اسد و رسیدن آنها به سلاح های جدید افزایش یافته و این مساله مایه نگرانی ایالات متحده امریکا شده است. این چیزی است که اسرائیلی ها نیز به آن رسیده اند، این مساله باعث می شود تا بهتر بتوانیم تصمیم گیران سیاسی در واشنگتن را بشناسیم.
اطلاعات به دست آمده حاکی از آن است که امریکایی ها تلاش خود را کرده اند تا شرکای منطقه ای شان را راضی کنند تا مواضع خود را نسبت به مخالفان سوری تغییر دهند. جان کری به صراحت گفته است که باید کمک هایی که به سوریه سرازیر می شوند به سمت نیروهای «خوب» بروند، باید مانع رسیدن سلاح به طرف های «بد» شد، حالا این طرف ها چه طرفداران اسد باشند چه مخالفان او. اعراب هنوز نتوانسته اند این سیاست جدید کاخ سفید را درک کنند. به خصوص که دقیقا نمی دانند منظور واشنگتن از نیروهای «خوب» یا نیروهای «بد» چیست.
از سوی دیگر کاملا روشن است که امریکا دستورالعملی جدید در قبال دیگر کشورهای عربی منطقه دنبال می کند. به خصوص در رابطه با اخوان المسلمین که به نظر می رسد نسخه ای یکسان از مصر و تونس تا سوریه را دنبال می کند.
در این میان تنها تفسیری که از سفر جان کری به مصر می توان کرد، این است که واشنگتن به روشنی از اسلامی شدن بهار عربی حمایت می کند. به خصوص که دیدیم در قبال ترور شکری بلعید در تونس نیز سکوتی به سود اسلام گرایان اتخاذ کرد تا نشان دهد که بیش از پیش از اسلام گرایان معتدل اخوانی حمایت می کند. حتی می توان گفت که به نوعی از این دستور العمل در رابطه با ایران نیز استفاده می کند.
در عین حال هنوز بسیاری نتوانسته اند درک کنند که سیاست امریکا در قبال ایران چیست. در سایه بهار عربی نفوذ ایران بیش از پیش افزایش می یابد در حالی که به نظر می رسد امریکا قصد ندارد تصمیمی برای جلوگیری از نفوذ ایران اتخاذ کند. کشورهای عربی خلیج فارس هنوز نمی دانند که سیاست کاخ سفید به ریاست اوباما در برابر ایران که مهم ترین پرونده سیاست خارجی آنها محسوب می شود، چیست. در بحبوحه آغاز مذاکرات آلماتی ایران به صراحت اعلام کرد که حاضر است در کنار پرونده هسته ای پرونده های سوریه و لبنان را نیز با طرف های غربی بررسی کند، این اظهار نظر به روشنی نیات ایران برای نفوذ بیش از پیش در منطقه را نشان می دهد در حالی که امریکا و هم پیمانان غربی اش هیچ اظهار نظری در این زمینه نکرده اند. آیا این به معنای پذیرفتن قدرت منطقه ای ایران نیست؟ اعراب هنوز پاسخی برای این سوال نیافته اند.
علی رغم خوش بینی هایی که نسبت به مذاکرات آلماتی وجود دارد، همچنان نمی توان گفت که دو طرف به راه حلی در این زمینه رسیده اند یا به زودی خواهند رسید. در این میان کسی نمی داند که آیا این موضوع منجر به بهبود روابط ایران و امریکا به حساب کاسته شدن از قدرت منطقه ای دیگر کشورهای عرب خواهد شد؟
ایران به روشنی در پرونده های سوریه، لبنان و عراق دست برتر را دارد و امریکایی ها نیز به خوبی از حضور و قدرت ایران در این پرونده ها آگاه هستند، آیا این مساله در نهایت به این جا منجر خواهد شد که واشنگتن قدرت منطقه ای ایران را به رسمیت خواهد شناخت و اعراب را در این زمینه ناامید خواهد کرد؟ برای این سوال نیز هیچ کس پاسخی نمی داند.
منبع: الحیات/ دیپلماسی ایرانی