پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : حکایتهایی که از اتفاقات پس از مرگ توسط افرادی که در معالجات پزشکی «مرگ»
را تجربه کردهاند و نقل میشود، چقدر با مبانی دینی و باورهای مذهبی ما
همگون است و تطابق دارد؟ شاید این سؤال جدی بسیاری از مخاطبان باشد که
میخواهند بدانند اتفاقی که در علم پزشکی با عنوان مرگ و زنده شدن مطرح
میشود تا چه اندازه استناد مذهبی و دینی دارد. آیتاله سید رضی بلاغی
مبین، در این خصوص به شوک گفت: «مرگ به اتفاقی اطلاق میشود که روح به صورت
کامل از بدن جدا شود، این جدایی روح، بازگشتی ندارد مگر در روز معاد که در
آن روز همه مردگان زنده میشوند و در پیشگاه خداوند قرار میگیرند. البته
در این میان بحث رجعت وجود دارد که در باب ظهور حضرت مهدی (عج) است و ما
معتقدیم در آن روز بسیاری از انبیاء، اولیا و صالحين مجدداً زنده شده و
رجعت خواهند کرد. طبعاً این بحث با آن چیزی که مد نظر شماست تفاوت دارد.»
وی افزود: «از نظر پزشکی به توقف کامل ضربان قلب «مرگ» گفته میشود این
در حالیست که از نظر دین، مرگ تنها زمانی اتفاق میافتد که روح به صورت
کامل از بدن جدا شود، وقتی روح جدا شد دیگر بازنخواهد گشت ولی در علم پزشکی
با توجه به دانش پزشکان و پیشرفتهای علمی امکان ضربان مجدد قلب وجود دارد
و در واقع از نظر پزشکان، احتمال دارد بیماری که دچار ایست قلبی شده
مجدداً زنده شود.» با این تفاسیر پس حکایتهایی که از دنیای موجود در حد
فاصل مرگ و زنده شدن پزشکی وجود دارد از کجا نشأت میگیرد؟ آیتالله بلاغی
مبین در توضیح این تجربیات گفت: «طبیعی است وقتی کسی دچار ایست قلبی میشود
تا حدودی از زندگی جدا شده و اصطلاحاً به حالت «خلسه» میرود. در حالت
خلسه فرد عوالمی را تجربه میکند و اتفاقاتی را میبیند و این اتفاقات همه
آن چیزهایی نیست که در عالم پس از مرگ قطعی وجود دارد. بلکه تنها بخشی از
آنهاست که فرد در حالت خلسه امکان دیدن آنها و روایتشان پس از بازگشت به
زندگی را دارد.»
افرادی که تجربه بازگشت از حالت مرگ پزشکي را دارند از اتفاقات
شگفتانگیزشان در هنگام ورود به دنیای رؤيايي عالم مرگ پرده برداشتهاند و
این تجارب برای افرادی که اينگونه مرگ را تجربه نکردهاند بیشتر به
خیالاتی توهمآمیز شباهت دارد. این در حالی است که پژوهشگران این روزها
بیوقفه در تلاش هستند تا از تجربههای دنياي جديد چنین افرادی رمزگشایی
کنند. وقتی میمیریم چه اتفاقی میافتد؟ آنان که از وادی اسرارآمیز پس از
مرگ پزشکي بازگشتهاند چه تجربههایی را با خود به این جهان آوردهاند؟ و
این تجارب تا چه حد برگرفته از واقعیت است یا تا چه اندازه از توهمات مغز
آدمی نشأت میگیرد؟ مسئلهای که پیشرفت علم پاسخهای مطمئنتری در آینده
برای آن پیدا خواهد کرد، اما فعلاً شنیدن روایت افرادی که به چنین
تجربههایی رسیدهاند، میتواند راه را برای قضاوت انسانهای علاقهمند به
مسئله مرگ پزشکي و زندگی باز بگذارد.
تقریباً بیشتر افراد از تجربه حالت نزدیک به مرگ یا پس از مرگ کم و بیش
چیزهایی شنیدهاند یا برخی به چشم خودشان با چنین تجربهای روبهرو
شدهاند. این حالت به مواقعی اطلاق میشود که افراد به لحاظ پزشکی «مرده»
تشخیص داده شدهاند، اما اندکی بعد دوباره به این دنیا بازگشتهاند و
گزارشهایی درباره حیات پس از مرگ دادهاند. تجربه حالت نزدیک به مرگ
نخستین بار حدود 38 سال پیش و در میان انگلیسیها اهمیت پیدا کرد؛ آن هم
درست در زمانی که دکتر ریموندای مودی، روانپزشک و دکترای فلسفه، کتاب
پرفروش «حیات بعد از حیات» را که پژوهشی در این زمینه بود، منتشر کرد. از
آن زمان به بعد پژوهشگران بیشتری شروع به ثبت و بررسی این پدیده مرموز
کردند که نتایج در این مورد شگفتانگیز بوده است.
یک پژوهشگر آلمانی 22 سال پیش یک تحقیق گزینشی انجام داد و متوجه شد که
4 درصد مردم در کشور آلمان تجربه پس از مرگ پزشکي را از سر گذراندهاند.
پژوهشی هم که در استرالیا انجام گرفت نشان داد در حدود 9 درصد مردم این
کشور چنین تجربهای داشتهاند. در آسیا نیز یک متخصص قلب هندی در یک محیط
بیمارستانی گروهی از بیماران را که دچار ایست قلبی شده و با موفقیت به هوش
آمده بودند مورد مطالعه قرار داد. نتایج این تحقیق نیز نشان داد 18 درصد
هندیها مدعی شدهاند تجربه حالت نزدیک به مرگ را پشت سرگذاشتهاند.
تجربه خروج از بدن
تجربه اصلی حالت نزدیک به مرگ عموماً به صورت احساسات مختلفی نظیر جدا
شدن از بدن، شناور شدن در فضا، وحشت زیاد، آرامش مطلق، امنیت، حرارت
از هم پاشیدگی کامل، رؤیت نور، حرکت به سمت بالا از میان تونلی نورانی
یا راهرویی دراز و باریک و بیمیلی برای بازگشت به بدن جسمانی گزارش شده
است. به هر حال در تمامی موارد و در میان مردم سراسر دنیا چنین تجربهای یک
ویژگی واحد و مشترک دارد و آن هم این است که تمامی تجربه گران حالت نزدیک
به مرگ قادرند جزئیاتی را توصیف کنند که هیچ گاه با حواس عادی خود
نمیتوانستند به چنین تجربیاتی دست یابند.
زنی که 3 بار مرگ را ملاقات کرد
یکی از تجربههای حالت نزدیک به مرگ به صورت تجربه خروج از بدن مربوط
به زنی امریکایی از اهالی ایالت جورجیا به نام جزمین سیداویا است. این زن
هنگام انجام عمل جراحی روی تخت بیمارستان مرگ پزشکي داشت. او میگوید: « من
تجربهای بیاندازه غریب را پشت سر گذاشتم و در حالی که انگار مرده بودم،
بر فراز کالبد جسمانیام شناور بودم. در آن حالت میتوانستم تمام چیزهایی
را که در اطرافم گفته میشد یا انجام میگرفت، بشنوم و ببینم. سپس اتاق عمل
را برای مدتی کوتاه ترک کردم و پس از آن به همانجایی بازگشتم که بدنم در
آنجا بر تخت دراز کشیده بود. میدانستم چرا مردهام. به این دلیل ساده که
دیگر نمیتوانستم نفس بکشم.»
به گفته پزشکان اتاق عمل در ادامه این تجربه عجیب ناگهان نفس به
ریههای «جزمین» بازگشت و وی توانست بار دیگر جریان حیات را در رگهای خود
حس کند. این زن پیش از این در سن 13 سالگی نیز تجربهای مشابه را از سر
گذرانده بود که بر اثر ابتلا به بیماری ذات الریه برای سومین بار با مرگ رو
در رو شد. تنها در این زمان بود که جزمین توانست روح خودش را به صورت
موجودی مستقل نظاره کند که خارج از بدنش ایستاده و جسمش را تماشا میکند.
جزمین درباره این تجربه میگوید: «روح خود را میدیدم که در برابرم ایستاده
و پوشیده در پیراهنی سفید و بلند بسیار زیبا به نظر میرسید. روحم بین 2
تا 3 متر بالاتر از کالبد جسمانیام شناور بود و هالهای درخشان آن را
احاطه کرده بود. خیلی عجیب بود که هم من میتوانستم روحم را ببینم که در
مقابل کالبد جسمانیام ایستاده و هم روحم در حال تماشای بدنم بود که ساکن و
بیحرکت بر تخت بیمارستان دراز کشیده بود.» جزمین توضیح میدهد وقتی روحش
از بدنش فاصله گرفت و به آرامی شروع به دور شدن کرد، نوری را دید که نیرویی
عجیب روحش را برای شیرجه رفتن به درون آن به سوی خود میکشانید. جزمین این
نور خیرهکننده را شبیه تونلی دوار توصیف میکند که بسیار گرم و درخشان
بوده است. وی پس از به هوش آمدن و پشت سر گذاشتن آخرین تجربهاش بشدت دچار
آشفتگی روحی و روانی شده بود و نمیتوانست راجع به وضعش با آدمهای اطرافش
صحبت کند. از یک سو میل عجیبی برای یکی شدن با روحش داشت و نسبت به شروع
دوباره زندگیاش مردد بود و از سویی دلش میخواست همچنان روی زمین باقی
بماند. به گفته صاحبنظران، این حالت «جزمین» عموماً در میان کسانی که به
تجربه حالت نزدیک به مرگ میرسند، مشترک است.
تجربه یک نوزاد
روایت بعدی متعلق است به فردی به نام رابین میشل هالبردیر، ساکن ایالت
تگزاس امریکا که وی نیز روی تخت بیمارستان حالت نزدیک به مرگ را تجربه کرد.
میشل این خاطره را از زمانی به یاد میآورد که به صورت نوزادی زودرس بر
تخت بیمارستان دراز کشیده بود و کمتر از 2 ماه از به دنیا آمدنش میگذشت.
میشل در این باره میگوید: «در رویارویی با آن نور لایتناهی محبت و شفقتی
وصفناپذیر را احساس میکردم و نخستین خاطره تصویریام، خیره شدن به منبع
نوری بسیار درخشان بود که چیزی شبیه نگاه کردن مستقیم به خورشید را برایم
تداعی میکند. نکته عجیب آن است که میتوانستم پاهایم را پیشاپیش خودم
ببینم، انگار که در وضعی عمودی شناور باشم.»
رماننویس مشهور
در جنگ جهانی اول
یکی از معروفترین تجربههای حالت نزدیک به مرگ متعلق به مشهورترین
چهره تاریخ ادبیات قرن بیستم، رماننویس معروف، ارنست همینگوی است. در
جریان جنگ جهانی اول، همینگوی هنگام جنگ در کناره رودی نزدیک فوسالتای
ایتالیا زخمی شد. وی دوران نقاهتش را در میلان گذراند. در نامهای که
همینگوی آن زمان به خانوادهاش نوشته بود، به صورت رمزی تجربه نزدیک به
مرگش را توضیح داده: «مردن کار خیلی سادهای است. من در چشمهای مرگ نگاه
کردهام و خوب میشناسمش.» سالها بعد، همینگوی هنگام گفتوگو با یکی از
دوستانش ماجرای آن شب هولناک در سال 1918 میلادی را روایت کرد: «ناگهان یک
بمب اتریشی از آنهایی که به قوطیهای خاکستر معروف بود، در تاریکی منفجر
شد. من مردم. احساس میکردم که روحم از بدنم در حال خارج شدن است. انگار که
یک دستمال ابریشمی را از گوشه جیبت به آرامی بیرون بکشی. دیدم که روحم
مدتی در اطراف بدنم شناور ماند و سپس دوباره به سر جای اصلیاش داخل کالبد
جسمانیام بازگشت و من دوباره به زندگی برگشتم.» پس از این ماجرا، همینگوی
همواره در سراسر عمرش تحت تأثیر این تجربه حالت نزدیک به مرگ باقی ماند و
شخصیت سرسخت و غیرقابل نفوذش بعد از این تجربه بسیار تغییر کرد و منعطفتر
شد. کتاب «وداع با اسلحه» همینگوی حاوی متنی است که شخصیت داستان دقیقاً
چنین مواجههای با مرگ را تجربه و نیز برای مخاطب روایت میکند.
تجربهگر ایرانی؛
2 ساعت در دنیای خلسه
اگر بخواهیم از نمونههای وطنی چنین تجربهای مثال بزنیم میتوانیم به
مورد یک مرد کاشانی اشاره کنیم که خبر تجربه شگفتانگیزش از وادی مردگان،
سال گذشته در شوک روزنامه چاپ شد. هادی خادم آرانی 37ساله که در تصادف
رانندگی با یک تریلر 18 چرخ دچار صدمات شدیدی شده بود، آخرین باری که در
بخش عفونی بیمارستان شهید بهشتی کاشان بستری شد به یکباره از دنیا رفت.
55دقیقه عملیات احیا (CPR) برای برگرداندن وی به زندگی بینتیجه ماند و
بنابه تشخیص پزشکان، دستگاههای احیا و اکسیژن قطع شد و مادر هادی برای
وداع با پسرش بر بالین فرزندش حاضر شد. اما اتفاق عجیبی در انتظار هادی و
خانوادهاش بود؛ وی که بیش از
یک ساعت و نیم از نظر پزشکي مرده بود ناگهان دوباره به زندگی برگشت.
هادی در گفتوگو با خبرنگار شوک تعریف میکند: «ابتدا خیال میکردم در خواب
دیدهام که مادر و خانوادهام سر و صورت من را میبوسیدند و گریه
میکردند. همچنین میدیدم که پرستارها و دکترها به من شوک میدهند و من
همچنان مرده بودم». این مرد وقتی پس از به هوش آمدن خوابش را برای مادر و
پرستارش تعریف کرد همگی تأیید کردند که این صحنهها واقعاً برای هادی اتفاق
افتاده و او
یک بار مرده و دوباره زنده شده است.
تجربه پس از مرگ پزشکي
روایات فراوانی در مورد کسانی که به چنین تجربهای رسیدهاند وجود دارد
اما باید یادآور شد، آنچه تا اینجا توصیف شده تنها شمایی کلی است و
تجربهگران حالت نزدیک به مرگ همزمان تمام عناصر چنین حالتی را تجربه
نمیکنند. حتی هر کس میتواند ظواهر و خصوصیات فرعی مربوط به خودش را تجربه
کند که با سایرین متفاوت است. جالب است بدانید که پژوهشهای محققان نشان
میدهد
تجربهگران غربی تمایل بیشتری به تجربه کردن حالت نزدیک به مرگ از
طریق تونلهای نورانی دارند. در صورتی که این حالت در تجربهگران برخاسته
از سایر فرهنگها به شکلهای دیگری نظیر راه رفتن بر آب یا راه یافتن به
دنیای ماوراءالطبیعه نمود پیدا میکند. بنابر یافتههای پژوهشگران این
رشته، حتی افراد نابینا که سالهاست نور ندیدهاند، هنگام نائل شدن به چنین
تجربهای میتوانند ببینند و دقیقاً آنچه را که در این حالت در اطرافشان
رخ میدهد، توصیف کنند. بسیاری از پژوهشگران برجسته این رشته پس از چندین
دهه بررسی و تحقیق سرانجام متقاعد شدهاند افرادی که حالت نزدیک به مرگ را
تجربه میکنند واقعاً به بُعد دیگری از واقعیت سفر میکنند.
روشهای مطمئن و مرزهای نامطمئن پژوهشهای علمی
دکتر سام پارنیا، که هدایت پژوهش درباره تجربه حالت نزدیک به مرگ را در
دانشکده پزشکی «استونی بروک» بر عهده دارد، میگوید:« اساساً اصطلاح «پس
از مرگ» را به نزدیک به مرگ ترجیح میدهد. وی در توجیه این ترجیح خود
میافزاید: «مواردی که ما روی آن تمرکز و مطالعه میکنیم کسانی نیستند که
مرگشان نزدیک شده یا به عبارتی محتضر محسوب میشوند. ما دقیقاً روی کسانی
پژوهش انجام میدهیم که یک بار از نظر پزشکي مردهاند و دوباره به زندگی
بازگشتهاند.» دکتر پارنیا که بر مبنای مشاهدات خود اخیراً کتابی را منتشر
کرده در مصاحبهای میگوید: «بزرگترین معضلی که ما در این زمینه با آن
مواجهیم این است که تا به حال متدی را برای مطالعه بیولوژیک آنچه پس از مرگ
اتفاق میافتد، در اختیار نداشتهایم و همچنین تا به حال این رشته را از
نقطه نظر ذهنی و شناختی مورد بررسی و مطالعه قرار ندادهایم. بنابراین هر
چه که ما تا به حال مطالعه کردهایم اساساً منوط به گفتهها و شنیدهها و
باورهای افراد در این باره بوده است.»
با تمام این تفاصیل، هنوز بسیاری از افراد وجود دارند که به تجربه حالت
نزدیک به مرگ نائل آمدهاند، اما چندان تمایلی به صحبت درباره این تجربه
با دیگران ندارند؛ خصوصاً این که چنین تجربهای هنوز به عنوان رویدادی
ماوراءالطبیعه محسوب میشود و ممکن است افراد نسبت به قضاوت اطرافیان در
این باره احساس دلواپسی و نگرانی داشته باشند. هنوز راه درازی تا کشف ماهیت
مرگ باقی مانده است و هیچ نشانهای وجود ندارد که تضمین کند پس از گذشت
سالها و پیشرفت بیشتر علم میتوان از ذات حقیقی مرگ پرده برداشت. شاید
تنها راه دست یافتن به پاسخ کامل این سؤال، سفری حقیقی به جهان پس از مرگ
باشد. حتی برای کسانی که از مرگ بازگشتهاند تجربه پس از مرگ به خاطرهای
دوردست، یک رؤیای عجیب یا تجربهای دگرگونکننده بدل میشود که در مسیر
روزمرگی زندگی بر زمین بسیار دور از دسترس و غیرواقعی مينمايد. این در
حالی است که تمام تلاش پژوهشگران این رشته بر آن است که بتوانند سرانجام
اثبات کنند تجربه پس از مرگ در ساحت دیگری از واقعیت رخ میدهد و هیچ عنصر
توهمآمیزی در تجربه چنین حالتی دخالت ندارد.