ماهی میشود که در خانه بستری است. بعد از دو بار شکستگی استخوانهای پا و لگن در مرداد 90 و فروردین امسال و رفتن زیر تیغ جراحی، هنوز در دوران نقاهت به سر میبرد.
چند
ماهی است که تلفن را دم دستش قرار داده است و خودش به تماسها پاسخ میدهد.
این بار هم بعد از تنها یک زنگ، گوشی را برداشت و صدای گرم و مخملیاش از
پشت خط شنیده شد.
یک روز
مانده به سال نو خورشیدی، هم خواستم فرا رسیدن نوروز را به او تبریک بگویم و
هم جویای احوالش شوم. بر خلاف تماس سه ماه پیش، کمی بیحوصله بود. آخرین
روزهای آذر امسال، وقتی خبر داد که قرار است نمایش «مستنطق» نوشته آ. جی
پریستلی را کارگردانی کند و اردیبهشت 92 در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه
بیاورد، صدایش از پشت خط تلفن پر انرژی و شادتر بود.
در
این گپ تلفنی، محمدعلی کشاورز، پاسخهایی کوتاه به پرسشهای ما داد که
توضیحاتی در باره نمایش «مستنطق»، شرایط جسمانیاش، توصیههایی به
جوانان،... و آرزوهایش برای سال نو را در بر میگیرد.
از تمرینهای نمایش «مستنطق» چه خبر؟
فعلاً که در خانه بستری هستم و نمیتوانم کار کنم.
این کسالت ناشی از همان عوارض شکستگی پا در دو سال گذشته است؟
بله. هنوز گریبان مرا رها نکرده است.
آذر که با هم صحبت کردیم، سرحالتر بودید.
پیری است دیگر. بعضی وقتها بهترم و گاهی بدتر، بالا و پایین دارد.
علاقمندان تان آرزو دارند و امیدوارند هرچه زودتر بهبودی کامل پیدا کنید و بعد از 33 سال به عرصه تئاتر بازگردید.
ممنون همه مردم هستم. محبت و علاقه مردم بهترین پاداش برای یک هنرمند است.
با این شرایط یعنی هنوز تمرینهای نمایش «مستنطق» را شروع نکردهاید.
به طور جدی نه. البته چند جلسه روخوانی داشتهایم.
کجا؟
تو خانه من. با لاچین دربندی و فریده صابری، بازیگران این نمایش روخوانی متن را انجام دادهایم.
این نمایشنامه در باره یک دختر جوان است که به شهری بزرگ مهاجرت میکند و با مشکلات بسیاری روبرو میشود. چرا این متن را انتخاب کردید؟
جوانان
باید مراقب خودشان و راهی که در پیش میگیرند باشند. باید گوهر جوانی را
پاس بدارند و با اخلاق خوب، پشتکار، مطالعه، تحصیل و کار زیاد، زندگی خوبی
را برای خودشان و خانوادشان درست کنند.
میدانم این روزها هنرمندان جوان زیادی به عیادت شما میآیند. برای آنان چه توصیهای دارید؟
هنرمندان
همیشه زیر نگاه مردم هستند، برای همین اخلاق لازمه کار آنان است. هر
هنرمند موفقی که نامش ماندگار شده، علاوه بر هنرش، اخلاق پسندیدهای هم
داشته که در دل مردم جا گرفته است.
اما
جوانانی که این روزها میخواهند وارد فعالیتهای هنری چون بازیگری شوند،
موانع زیاد و دشواری پیش رو دارند. در این باره با شما درد دل نمیکنند؟
چرا.
جوانانی که به دیدار من میآیند، از شرایط ناسالم کار هنری خیلی گله
میکنند که من را هم متاثر میکند. متاسفانه پول در عرصه هنری هم مثل خیلی
جاهای دیگر بر همه چیز حاکم شده است. از مدیران فرهنگی میخواهم از این
جوانان حمایت کنند تا مسیری درست را در راه هنرمند شدن انتخاب کنند.
این مسیر درست چیست؟
اول در این رشته تحصیل کنند، دانشگاه بروند، کتاب زیاد بخوانند، تجربه بیاندوزند و بعدش مطمئن باشند که در کار هنری موفق خواهند بود.
همان راهی که شما نیم قرن پیش طی کردید؟
نسلی
که در دهه 30 و 40 خورشیدی به تئاتر آمدند، همه انگیزه، استعداد، معلومات
و پشتکار لازم را داشتند. برای همین هنرمندانی چون عزت الله انتظامی، علی
نصیریان، جمشید مشایخی، جملیه شیخی، اسماعیل شنگله و... در کارشان موفق
شدند.
در آستانه سال نو خورشیدی هستیم. برای تعطیلات نوروز برنامهای دارید؟
در
حال حاضر هنوز خیلی نمیتوانم از خانه خارج شوم. خیلی ساعتها روی تخت
هستم و تنها با کمک واکر و عصا کمی میتوانم در محیط آپارتمان قدم بزنم.
برای همین در منزل خواهم ماند و پذیرای دوستان و بستگان میشوم.
پس هوس سفر به سرتان نزده است؟
چرا.
این شبها و رزوها بیش از گذشته یاد اصفهان و محلی سیچون و جلفا میافتم.
بچگی چه دورانی در آن کوچههای خاکی داشتیم. اما خب فعلاً پایم بند است و
هر وقت برادرم از اصفهان میآید، یاد گذشتههای دور را مرور میکنیم.
با دوستان تئاتریتان هم خاطراتان را زنده میکنید؟
بله
خیلی زیاد. به خصوص اسماعیل شنگله عزیز که بسیار به من سر میزند. من با
اسماعیل (شنگله)، جمشید (مشایخی) و پرویز (کاردان) دوستان خیلی صمیمی بودیم
و در جوانی تمام جیک و پوک هم را میدانستیم. ما چهار نفر به تمام معنا
رفیق بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم.
این روزها بیشتر چه میکنید؟
کتاب میخوانم.
چه کتابهایی؟
بیشتر
آثار بزرگان ادبیات فارسی. هر چه بیشتر اشعار حافظ، مولانا، سعدی، فردوسی
و... را میخوانم، تازه میفهمم که چقدر کم از آنان میدانیم و اندک یاد
گرفتهایم. آنان سرچشمه عرفان هستند.
به جوانان هم توصیه میکنم از
خواندن شاهنامه، دیوان حافظ، بوستان و گلستان، غزلیات مولانا، خمسه نظامی
و... غفلت نکنند. به خصوس در تعطیلات نوروزی یک برنامه مطالعاتی برای
خودشان بگذارند تا بهتر و عمیق تر با تاریخ و فرهنگ باستانی ایران آشنا
شوند.
چون مزاحم استراحت شما شدم، پوزش میخواهم.
من
را ببخشید که کمی ناخوش بودم و خوب نتوانستم صحبت کنم. در پایان از همه
میخواهم قدر سلامتی را بدانند، چرا که بزرگترین نعمتی است که خداوند به
ما داده. برای همین نباید غم هیچ چیز دیگر را خورد. همین جا از بستر بیماری
برای همه آرزوی سلامتی می کنم.
گفتگو: خبرآنلاین