پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
نقل شده است مردي بود كه لكنت زبان داشت و علاوه بر اين، براي شروع كلام الكن خويش هم مجبور بود كه پايش را بالا و پايين كند و اگر كسي پايش را ميگرفت، ديگر نميتوانست منظور خود را برساند و همچنان لال ميماند.
حكايت فوق، داستان اين روزهاي برخي سياسيون در برخورد با آيتالله هاشمي رفسنجاني است كه انگار هم لكنت دارند و هم نام آقاي هاشمي محرك سخن گفتن، مصاحبه كردن و يادداشت نوشتن آنهاست و اگر اين نام را در گفتار و نوشتههاي خود نياورند زبانشان در كام و قلم در دستشان نميچرخد. گويي اين گروه در مكتب سخنوري و ژورناليستي و در رشته منفي بافي براي آيتالله هاشمي، درس خوانده و تلمذ كردهاند كه جز اين يا بلد نيستند و يا نميخواهند بگويند.
نكته جالب در اين قيل و قالها، ابهاميست كه در اهداف آنها نهفته است، اگر به قول حضرات ريز و درشت، اقبال مردمي به ايشان افزايش يافته كه نبايد براساس اخلاقي كه ادعاي سردمداري آن را دارند، اينگونه با وي برخورد كنند و اگر به زغم همين جماعت، اين بار هم بيايد مردم يك «نه» بزرگ به او ميگويند، چرا حتي از زمزمه آمدنش چون زلزله چند ريشتري به هم ميريزند، ميترسند و دستپاچه ميشوند؟!
اضطراب نويسندگان سياسي، اگرچه بعضاً پاي خويش را از گليم اخلاق و ادب ديني و سياسي هم فراتر ميگذارند و به دور از ذرهاي انصاف، به نقد نگفتهها و آمدن و نيامدنهاي آقاي هاشمي رفسنجاني مينشينند، با همه بيمنطقي، در قبال حساسيت و وظيفهاي كه دارند، توجيهپذير است، اما معلوم نيست چرا كساني كه خود را صرفاً به عنوان نامزد معرفي كردهاند، به جاي معرفي خود به مردم كه حداقل آنها را بشناسند و با چهرهشان آشنا شوند و بيان برنامهها و شعارهاي خويش، «هاشمي رفسنجاني» را محور سخنان خويش ميكنند؟!!
انگار هاشميهراسي در قاموس سياسيون زبان الكن، چپ، راست و اصولگرايي ندارد، هر كدام به نوبت اين پرچم را به بام رسانه يا ستاد انتخاباتي خويش نصب ميكنند و زير آن سينه ميزنند تا ادعا كنند ما هماني هستيم كه ميتوانيم ايشان را نقد كنيم. يعني چون تخريب ميكنيم پس هستيم!
گويا رقابت انتخاباتي با آيتالله هاشمي در ادبيات سياسي كشور براي اين افراد ضعيفالنفس به يك فرهنگ تبديل شده كه اگر گذشته دور را ورق بزنيم، اسناد بسياري را در لابلاي حافظه تاريخ سياسي اين كشور ميبينيم.
تعجب اينجاست كه گروههاي متضاد سياسي، با همه تضادهاي عميق كه در نگاه به مسائل سياسي، فرهنگي، اقتصادي واجتماعي دارند، وقتي به هاشمي رفسنجاني ميرسند، حتي با استناد به خبرگزاريها و سايتهاي ضدانقلاب، ملي، مذهبي، يك رويكرد مشترك، يعني استفاده از زبان و قلم تخريب در لباس نقد، مييابند و بعضاً با همه صغر سنّي كه دارند، صرفاً به جهت يك دوره وزارت آن هم نيمهكاره يا نمايندگي مجلس، چنان دچار خودبزرگبيني ميشوند كه پدرسالارانه!! مصلحتانديشي ميكنند و ميگويند «به مصلحت هاشمي رفسنجاني نيست كه بيايد!!» جالب اينكه برخي از اين حضرات تخريبچي كه دم از عدم اقبال مردم به ايشان ميزنند، خود خيلي محدود در ترازوي وزنكشي سياسي مردم قرار گرفتهاند تا ظرفيت و وزن سياسيشان مشخص شود!! آنگاه براي ديگران نسخه انتخاباتي ميپيچند!!
البته در پاسخ به اين نوع سخنان بايد گفت «مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان» اين افراد اگر نسبت به ضمير خودآگاه و وجدان خود صادق هستند، بهتر آن است كه لااقل يك بار صادقانه بگويند كه «صلاح ما و يا جناح ما نيست كه هاشمي بيايد» وگرنه مطمئناً آيتالله هاشمي با اين سابقه طولاني مبارزاتي قبل از انقلاب و مسئوليتهاي خطير و حساس پس از انقلاب از جمله در شوراي انقلاب، مجلس شوراي اسلامي، فرماندهي سالهاي دفاع مقدس، رياست جمهوري، مجمع تشخيص مصلحت نظام و يار و همراهي امام(ره) و رهبري معظم انقلاب، بهتر از هر كس ديگري مصلحت خود و نظام را ميداند كه در شرايط كنوني بگويد «به صورت رسمي نميگويم كه نميآيم.»
والسلام