«دکتر صادق زیباکلام، فعال، پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی است. زیباکلام دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه برادفورد انگلستان و عضو هیات علمی دانشگاه تهران است. او نامی آشنا در رسانهها و دانشگاههاست. زیباکلام از جمله تحلیلگران سیاسی است که همیشه بدون رودربایستی عقاید و آرای خود را بیان میکند. او معتقد است که اسفندیار رحیممشایی کسی است که میتواند بر تمامی کاندیداهای اصولگرا پیروز شود. این بار و پس از ثبتنام اشخاص سیاسی نظر وی را در خصوص تایید صلاحیتها جویا شدیم و او از منظر یک استاد علوم سیاسی معتقد است در یک جامعه مردمسالار تعیین اینکه چهکسی میتواند در عرصه انتخابات حاضر شود و چهکسی نه، نقض ذات مردمسالاری است.»
به گزارش انتخاب، متن کامل گفتوگوی روزنامه شهروند با دکتر صادق زیباکلام را در ادامه میخوانید.
آقای دکتر شما در جایی عنوان کرده بودید که در صورت حضور آقای رحیممشایی آقای هاشمی هم وارد عرصه انتخابات میشود. آیا هنوز هم بر سر این موضع خود هستید؟
مقصود من این نبود که آقای هاشمی آمدن یا نیامدشان را گره زدهاند به آمدن یا نیامدن آقای رحیممشایی. منظورم این بود که از جبهه مخالف کسی که میتواند رقیب جدی آقای هاشمی بشود آقای رحیممشایی است چون معتقدم که درصد رای ایشان و میزان محبوبیت ایشان بیشتر از آقایان جلیلی، ولایتی یا لنکرانی یا حتی آقای قالیباف است.
و به تعبیر شما آقای رحیم مشایی این محبوبیتی را که گفتید از کجا به دست آورده یا میآورد؟
از نظر جامعهشناسی اقشار و لایههای اجتماعی که سبد رای آقای رحیممشایی را تشکیل خواهد داد چنانچه رد صلاحیت نشود، خیلی متنوع است، یعنی اگر آقایان جلیلی، ولایتی یا هر کس دیگری نامزد اصلی اصولگرایان شود رای ثابت 5 تا 7 میلیون این جبهه را خواهند داشت. یعنی همان رایدهندگانی که براساس تکلیف میآیند پای صندوق و رای میدهند و مشخص هستند اما آرای آقای مشایی کمی متفاوت است و میتوانیم درچند گزینه دستهبندی کنیم. اولین گروهی که به آقای مشایی رای میدهند طرفداران آقای احمدینژاد هستند. آقای احمدینژاد به رغم تمام مشکلاتی که برایش به وجود آمده و دارد، به رغم تمامی این حملاتی که اصولگرایان و اشخاص داخل مجلس و خارج از مجلس و روزنامههای حکومتی و رادیو و تلویزیون علیهش انجام میدهند، به اعتقاد من در همین حال حاضر که ما صحبت میکنیم به تنهایی چیزی حدود 10 تا 15 میلیون رای دارد یعنی چیزی حدود دو برابر آرای اصولگرایان. من نمیگویم که همه این آرا به سبد آقای مشایی ریخته میشود اما چون نامزد آقای احمدینژاد آقای مشایی است، کسری از آن آرا به وی رای خواهند داد. از طرفی دیگر مشایی رای ایرانیان خارج از کشور را هم دارد. از سوی دیگر کسانی که مسئله ایران برایشان مهم است. گروه بعدی کسانی هستند که مقداری تحت تاثیر رفتار جنتلمنمآبانه آقای مشایی هستند. او از معدود شخصیتهای اصولگرایی است که ظرف چهار سال گذشته به هیچ جریان مخالف و مقابلی توهین نکرده، نه به کسی انگ مزدور و عامل بیگانه و لامذهب و خوارج و ... زده و نه محکوم کرده و در جامعهای که جریان سیاسی قالب و حاکمش این قدر راحت به رقبا و چهرههای سیاسی توهین میکنند در چنین جوی صرف اینکه کسی با اخلاق و ادب و نزاکت رفتار کند و توهین به کسی انجام ندهد، رایآور است چون به نظر من ما از نظر اخلاق سیاسی آنقدر سقوط کردهایم که کافی است یک نفر ابتداییترین اصول ادب و نزاکت را رعایت کند تا رای بیاورد. از طرف دیگر گروهی از اصلاحطلبان و کسانی که نمیخواهند در انتخابات شرکت کنند به وی رای میدهند. البته این گروههای آخر از سبد اصلاحطلبان هستند و اینها منوط به تایید صلاحیت آقای مشایی است که من امیدوارم این اتفاق بیفتد چون معتقدم که نباید جلوی افراد در ورود به انتخابات گرفته شود زیرا این امر نقض اصلیترین رکن مردمسالاری است. البته این را هم بگویم که آمدن مشایی به زیان اصلاحطلبان و آقای هاشمی است چون آرای اصولگرایان که مشخص است و چه آقای مشایی بیاید و چه نه از آرای آنان کسر نمیشود اما این امر برای اصلاحطلبان به این صورت نیست و آمدن آقای مشایی از سبد رای اصلاحطلبان میکاهد. آنچه مشخص است، این است که آقای مشایی درصدی از رای آقای هاشمی را میرباید.
آقای دکتر، در تمام این گروههای تعریفی برای رایدادن به آقای مشایی، زنان و جوانان چه جایگاهی دارند و آیا ایشان میتواند رای این گروهها را هم به خود جذب کند؟
البته این دستهبندی که من گفتم بر مبنای گروههای اجتماعی بود و قطعا درصد جوانان و زنانی که به مشایی رای میدهند بیشتر از اقشار و لایههای دیگر است. همچنان که درصد کسانی که به پیشبرد اصلاحات اعتقاد دارند نوعا به هاشمی رای میدهند. مقصود من در کل این است که بررسی فکری و عمیقی که از نظر جامعهشناسی صورت نگرفته و ما فقط میتوانیم یک سری عبارات کلی را بیان کنیم و مطمئنا درصد رایی که آقای مشایی از طیف جوانان و زنان میآورد بیشتر از آقایان جلیلی و ولایتی و ... خواهد بود.
با این حساب موقعیت آرای آقای هاشمی به چه ترتیبی میشود؟
هاشمی و مشایی بدون شک به دور دوم انتخابات خواهند رفت.
و یک سوالی در اینجا مطرح میشود که شاید آخرین سوال من هم در این مصاحبه باشد و آن هم این است که اگر آقای مشایی تایید صلاحیت نشود، آن وقت پیشبینی شما در مورد اتفاقات بعدی چیست؟
این سوالی است که برای خیلیها مطرح بوده و هست و البته هدف از این سوال در اصل این است که در نهایت آقای احمدینژاد چه خواهد کرد؟ به نظر من این پروسه دو حالت دارد؛ یکی اینکه ممکن است در آخرین لحظات آقای مشایی هم مانند آقای معین که در سال 84 توسط رهبری تایید شد، با اختیارات ویژهای که رهبری دارند تایید صلاحیت شود اما اگر این اتفاق نیفتد و کار حضور مشایی در عرصه انتخابات تمام شود، من هم مثل 75 میلیون ایرانی دیگر نمیدانم که ممکن است چه شود و آقای احمدینژاد چه کاری انجام دهد. عدهای این نظر را دارند که آقای احمدینژاد اسنادی را دارد که آنها را رو میکند و عدهای هم میگویند که ایشان بلوف میزند و چیزی در دست ندارد و از سویی هم ممکن است که اساسا واکنش حاد و رادیکالی را نشان ندهد. البته تحلیل من این است که آقای احمدینژاد وقتی 72 ساعت بعد از ثبتنام از دستیارانش خواست که انصراف خود را اعلام کنند، دارد این پیام را به اصولگرایان میرساند که من تمام تخم مرغهایم را در سبد آقای مشایی گذاشتهام و نامزد دیگری جز او ندارم و بنابراین آلترناتیو دیگری که روی کس دیگری مصالحه کنم وجود ندارد.
عدم تایید مشایی نقض مردم سالاریست.
آقای زیباکلام آدم با سوادیه ولی نمیدونم چرا وقتی به مشایی میرسه هنگ میکنه
مشایی چه سابقه مهم مدیریتی داشته که باید تایید صلاحیت بشه؟
افکار وی چطور؟
شما با تمسخر و تحقیر در کلامتان میگفتید
شورای نگهبان یا به قول شما اصولگرایان
مشایی رو برای مقابله با هاشمی تایید میکنند ولی متوجه نیستید منحرفین نمیتونند تایید بشن و متوجه نشدید شورای نگهبان با کسی شوخی ندارد
تصورات و تحلیل های آقای زیباکلام بشدت دور از واقعیت و بعضاً مضحک است. درین هیچ تردیدی نیست که ایرانیان خارج از کشور از احمدی نژاد و مشایی به یک اندازه ..... «کسانی که مسئله ایران برایشان مهم است» هم اگر رای بدهند به مشایی نمی دهند. کسی مشایی را جنتلمن نمی داند.
1)تایید صلاحیت = برای مقابله با هاشمی
2)رد صلاحیت= مخالفت با دموکراسی
اصلن هم راي ما مشايي نيست
فقط هاشمي
آقای زیبا کلام دکتر نیست. بالاترین مدرک ایشان فوق لیسانس است که اگر اشتباه نکنم در حوزه فنی است.
ایشان تنها یک دوره کوتاه مدت « مطالعات صلح» را در انگلستان گذرانده اند که این دوره آموزشی بوده است. آقای زیبا کلام حتی 1 واحد هم دروس سیاست را نگذرانده اند. علاوه بر این تعداد مقالات علمی آقای زیباکلام را در اینترنت را جستجو کنید تا از استاد نامیدن ایشان خودداری کنید. استاد یک مرتبه علمی برای اعضای هیئت علمی است که طبق ضوابط خاصی به فر داده می شود و یکی از این ضوابط داشتن امتیاز بیش از 150 است. یعنی باید حداقل نزدیک به 100 مقاله علمی - پژوهشی چاپ کرده باشد.
مورد دیگر آنکه دنیای سیاست دنیای تخصص گرایی در حوزه های ریزتر شده است. حوزه هایی گوناگونی که فرد را مجبور می کند به سمت تخصص گرایی حرکت کند. این در حالی است که آقای زیبا کلام در تمام حوزه ها خود را صاحبنظر می داند.
1- بدنه اصلاح طلبان ، در حال حاضر آقای هاشمی را اصلاح طلب می دانند ؛ هرچند قبلا چنین نظری نداشته اند ، کما اینکه اینجانب خود با همین تفسیر در سال 84 به ایشان رای ندادم زیرا اساسا اصلاح طلبی نهضتی بود برای اصلاح وضعیت موجود حاصل از 8 سال ریاست جمهوری ایشان ، اما نکته بسیار مهم اینست که هاشمی 92 کاملا با هاشمی 84 متفاوت است و موضع گیریها و اقدامات اصلاح طلبانه او بوده که وی را بجز در حیطه مجمع تشخیص مصلت نظام از دایره مقامات حکومتی ازجمله امامت جمعه پایتخت خارج کرده است و اتفاقا همین موضع گیریها بوده که تندروها آنرا بعنوان زاویه با رهبری تفسیر و تبلیغ می کنند.از طرفی سیاستهای داخلی و خارجی دولت احمدی نژاد که عموما بر اساس احساسات و سطحی نگری و غیر عالمانه چنان اوضاع بحرانی تر از سال 84 ایجاد کرده که اصلاح طلبان را فعلا از رفتن بدنبال شخصی با ماهیت خاص اصلاح طلبی منصرف کرده و فقط دنبال کسی باشند که دارای عقلانیت در حد عرفی آن باشد که هاشمی حد اعلای آن است.
2- همانطور که همه می دانند مشائی شخصی قائم بخود نیست و فقط سایه احمدی نژاد حساب شده و شناخته می شود و بنابر این قاعدتا باید فکر کنیم که درحالت حداکثری ، همه رای امروز احمدی نژاد ، همه رای مشائی باشد در حالیکه می دانیم حتی چنین نیست و گروههائی از اصولگرایان رسما با ایده "احمدی نژاد بدون مشائی" دست به تشکیل گروههای سیاسی جدید زده اند. حال ببینیم در شرایط کنونی احمدی نژاد چقدر رای دارد تا آنرا به سبد مشائی بریزیم :
2-1- در میان بدنه اصلاح طلبان فاقد افکاربراندازانه( عموما طبقه متوسط شهری) واقعا چه کسی را می توان پیدا کرد که به احمدی نژاد تمایل پیدا کرده باشد یعنی اصلاح طلبی که نداند خواسته ها و اعتراضات بحق سال 88 بدنه اصلاح طلبی اساسا در تقابل با همین شخص شکل گرفته و همین شخص بوده که آنها را "خس و خاشاک" نامیده و همین شخص است که 6 ماه تمام و با بهم ریختن اوضاع کشور با تمام وجود از کسی (قاضی مرتضوی)حمایت می کند که اقدام سرکوبگرانه او در اعتراضات سال 88 چنان خشن و نامطلوب بوده که با وجود داشتن سمت بالای قضائی ، از طرف حکومت نه تنها از آن مقام عزل گردیده بلکه حتی از قضاوت معمولی هم منع گردیده بعلاوه این قاضی همانی باشد که تیغ قضاوتش گردن همه مطبوعات اصلاح طلب را طی 8 سال می برید. از طرفی ، با نگاه کلی براستی چه کسری از اصلاح طلبان می توان پیدا کرد که سیاست خارجی و داخلی احمدی نژاد را قبول داشته باشد؟!
2-2- همه می دانیم که غالب رای دهندگان به احمدی نژاد از طبقه شریف روستائی بوده اند که با نگاهی توامان به وعده های اقتصادی وی به اضافه نمای اصولگرایانه و مذهبی و ولائی ایشان به وی رای داده اند اما اکنون بخش قابل توجهی از آنها که کفه اعتقادیشان سنگین تر بوده ، حتی احمدی نژاد را بدلیل داشتن مشائی دیگر نمی خواهند تا چه رسد به خود مشائی! زیرا غیر ولائی بودن وی بر همه ثابت شده است.اما بخش دیگری از روستائیان که کفی اقتصادی انتخابشان سنگین تر بوده ، آیا با وضعیت اقتصادی بحرانی فعلی و با تورم طاقت فرسا موافق احمدی نژاد باقی مانده اند تا بگوئیم که به نامزد معرفی شده او رای دهند؟! بسیار بعید بنظر می رسد.
در پایان اینجانب فکر می کنم تنها قشری که به نامزد معرفی شده احمدی نژاد رای می دهند آنهائی هستند که اولا افکار براندازانه داشته و ثانیا به اشتباه فکر می کنند تقابل احمدی نژاد با حاکمیت می تواند کمکی در براندازی آن باشد در حالیکه چنین نیست زیرا نظام در تقابل با بزرگانی که میلیونها نفر در خیابانها پشت سرخود داشته اند نیز باقی مانده در حالیکه شاید احمدی نژاد تنها مقام عالیرته بعد از انقلاب باشد که نظام بدترین معامله را هم اگر با او داشته باشد ، حتی صد نفر هم به حمایت او به خیابانی نخواهند ریخت؟؟